کد خبر: 1187054
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۴۰۲ - ۰۴:۰۰
«تاریخچه کشف حجاب در ایران، مروری بر یک داستان خواندنی» در گفت‌و‌شنود با قاسم تبریزی- بخش نخست
اغتشاشاتی که در سال گذشته کلید زده شد، اهدافی چند داشت که توسعه پدیده پلشت کشف حجاب در زمره آن‌ها به شمار می‌رود. هر چند این برنامه به ترتیبی که دشمنان انتظار داشتند، پیاده نشد، اما همچنان به عنوان یک معضل فرهنگی و اجتماعی خودنمایی می‌کند و تعدیل هر چه بیشتر آن، توجه و برنامه‌ریزی نهاد‌های مربوطه را می‌طلبد. با این همه نباید از نظر دور داشت که وجهی از این واقعه، پیشینه تاریخی آن است که در تحلیل‌ها نباید آن را از نظر دور داشت. گفت‌و‌شنودی که نخستین بخش از آن در پی می‌آید، درصدد است که سابقه این امر را در ایران مورد بازخوانی تحلیلی قرار دهد. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر ایران و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
سمانه صادقی


در ایران معاصر، بسترسازی برای پدیده کشف حجاب بانوان از چه مقطعی آغاز شده است؟
در واقع آغازین مرحله تأثیرپذیری فرهنگی ایران از غرب از سوی کسانی که به استانبول، قفقاز، تفلیس و کشور‌های اروپای رفت‌و‌آمد داشتند، اتفاق افتاد، چراکه این نقاط در آن برهه از تاریخ به چهارراه آموزش و اقتباس پدیده روشنفکری مبدل شده بودند. مرحله بعدی تأثیرگذاری فرهنگی از سوی عوامل استعمار انگلیس طراحی و به اجرا درآمد. انگلیسی‌ها برای شناخت بهتر از جامعه ایرانی و تحقیق درخصوص فرهنگ و باور‌های مذهبی مردمان آن ابتدا افرادی را به عنوان جهانگرد، ایرانگرد، شرق‌شناس، محقق و... به این منطقه گسیل داشت. البته استعمار انگلیس علاوه بر مراکز ایران‌شناسی، برای شناخت سایر جوامع شرقی، مراکز شرق‌شناسی، عرب‌شناسی و ترک‌شناسی و... هم دایر کرده بود. فعالیت این مراکز، علمی نبود و زیرنظر وزارت امور خارجه انگلیس انجام می‌گرفت. استعمار انگلیس با فرستادن میسیونر‌های مذهبی به ایران توانست روند مطالعاتی و تحقیقاتی خود را در زمینه‌های فرهنگ، آداب و رسوم و زبان جامعه ایرانی کامل کند. این میسیونر‌ها که جزو زبدگان دوره خود بودند، نه فقط در پایتخت و مراکز استان‌ها و ولایات که حتی به دهات و روستا‌های ایران هم رفت و آمد داشتند. سومین مرحله در جهت تأثیرگذاری فرهنگی بر کشور‌های اسلامی و خصوصاً ایران باز هم از سوی استعمار غرب پی گرفته شد. این مرحله، همانا برنامه‌ریزی برای تضعیف و حذف دین اسلام بود، چراکه استعمارغرب در تحقیقاتش دریافت که دین اسلام مانع بزرگی در برابر حرکت و مقاصد آنهاست؛ بنابراین با شناختی که غربی‌ها از نقاط قوت اسلام که همانا قرآن، روحانیت، حوزه‌های علمیه، اساس و بنیاد خانواده، حجاب و... به دست آورده بودند، در پی تضعیف‌شان برآمدند. به قول مرحوم جلال آل‌احمد: در پی آن بودند که نه عمامه بر سر آخوند امنیت داشته باشد و نه چادر برسر زنان!... بنابراین در جوامع مسلمان و ایران، فقط مسئله حجاب و آزادی نسوان و تأسیس انجمن‌های آزادی‌خواه به تنهایی مطرح نبود. در واقع آزادی نسوان و برداشتن حجاب یکی از مجموعه عواملی بود که کارگزاران غرب را به مقصود خود - که حذف دین اسلام بود- می‌رساند. به همین جهت برای دستیابی به مقاصدشان به تشکیل انجمن‌های فراماسونری و همچنین احزاب و انجمن‌های مخصوص به زنان پرداخته و نشریاتی را بلندگوی آن‌ها قرار دادند. از سوی دیگر جریان استعمار برای اجرای مقاصدش در زمینه کشف حجاب، یک عده از زنانی که عمدتاً بابی ازلی بودند را انتخاب کردند. مرحله چهارم در جهت تخریب فرهنگی ایرانیان و تضعیف باور‌های اسلامی آنان، هویت‌سازی برای ایشان بود و القای اینکه پیشینه و منبع شناخت کیستی شما، منحصر به دوره ایران‌باستان است. البته فرانسویان در مصر نیز از همین شیوه استفاده و به آنان القا کردند که قدرت و عظمت شما منحصر به فراعنه می‌شود. در عراق هم تمدن ایلامی‌ها را تمدن برتر مطرح کرده بودند. در واقع در هر نقطه‌ای از جهان اسلام برای مردم هویتی ساختند. هر چند که این مسئله در ایران، بسیار وسیع‌تر و گسترده‌تر عنوان شد. انتشار گسترده کتاب‌های تاریخ ایران‌باستان در همین راستا صورت گرفت. مثلاً محمدحسین فروغی پدر محمدعلی فروغی، کتابی به نام «تاریخ ایران» می‌نویسد. برادرش ابوالحسن نیز در همین خصوص، کتاب دیگری نوشته است. حتی خود محمدعلی فروغی نیز در این‌باره کتاب تاریخی نوشته که اخیراً تجدید چاپ شد. حسن پیرنیا (مشیرالدوله) - که بیشتر تحت تأثیر سرجان ملکم بود- نیز کتابی درخصوص ایران باستان نوشته است. علاوه بر آن از فردوسی هم به عنوان شاعری که مدافع شاهان و نه مردم بود، یاد کرده است. همه این اقدامات برای از بین بردن هویت اسلامی ایران رخ داد.

علت عدم ورود صریح بهاییان به موضوع آزادی و کشف حجاب بانوان ایران چه بود؟
پاسخ این مسئله را آقای حسین آبادیان در کتاب «بحران مشروطیت» شرح داده است. او می‌نویسد: «تقی‌زاده سه دیدار با عبدالب‌ها داشت. هرچند که هیچ‌گاه بیان نکرد در آن جلسات، در مورد چه مسئله‌ای صحبت کرده‌اند، اما در این دیدارها، محمد قزوینی همراه او بود و در خاطراتش نوشته است، امیدوارم روزی تقی‌زاده بگوید برای چه به دیدار عبدالب‌ها رفتیم....» آقای آبادیان به نقل از منبع دیگری می‌نویسد: «تقی‌زاده به دیدن عبدالب‌ها رفت که به او بگوید شما هم به مسئله آزادی زنان ورود پیدا کنید، اما عبدالب‌ها امتنا کرده و گفته بود موقعیت ما برای انجام این کار ایجاب نمی‌کند، الان موقعیت ما در این جامعه بسته است....» عبدالب‌ها در آن مقطع در اروپا به سر می‌برد، اما ورود بابیان به این موضوع، به خاطر آن بود که بابیان ازلی تشکیلاتی مخفی و سری داشتند و چندان کسی آن‌ها را نمی‌شناخت. حتی امروزه هم ما اسامی بسیاری از آن‌ها را در اختیار نداریم. هر چند برخی از آنان مثل ملک‌المتکلمین (از نزدیکان اردشیر ریپورتر) یا حسین علاء را می‌شناسیم، ولی از ازلی‌بودن برخی از آن‌ها مثل سیدجمال واعظ اصفهانی (پدر جمال‌زاده) سندی در دست نداریم.

نقش زنان و مردان بابی- ازلی در اجرای برنامه‌های فرهنگی استعمار غرب چه بود؟
به طور تشکیل انجمن‌ها و گروه‌هایی بود که بتوانند از طریق برگزاری جلسات، فرهنگ غربی را ترویج دهند. صدیقه دولت‌آبادی (خواهر یحیی دولت‌آبادی) یکی از همان زنان بابی ازلی است که ابتدا در شهر اصفهان انجمنی به نام «شرکت خواتین اصفهان» تأسیس کرد. این شرکت سه کارگاه کوچک بافندگی در یزد، کرمان و اصفهان داشت و همه کارکنان آن نیز زن بودند. از جمله قوانین شرکت او این بود که اگر دختری در سنین پایین ازدواج کند، حق ادامه کار در آن شرکت را ندارد! دولت‌آبادی در سال ۱۳۰۰ و بعد از مهاجرت به تهران، «انجمن آزمایش بانوان» را با اهداف ترویج فرهنگ بیگانه و تربیت زنان و دختران تأسیس و نشریه «زبان زنان» را تریبون آن قرار داد. او در مقالاتش وضعیت زنان کشور‌های دیگر را به رخ زنان ایرانی می‌کشید! دولت‌آبادی نهایتاً پرده از هدف خود برداشت و پس از تحصیل در دانشگاه سوربون و بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۶ و سال‌ها پیش از صدور فرمان کشف حجاب، در مجامع عمومی بدون حجاب حاضر می‌شد. شهناز رشدیه- دختر میرزاحسن رشدیه- و همسرش زین‌العابدین رهنما، نشریه‌ای به نام «نامه بانوان» داشتند که در آن، مقالاتی درخصوص حقوق زنان و حجاب می‌نوشتند. حتی یحیی دولت‌آبادی مقاله‌ای در مورد آزادی زنان می‌نویسد و شهناز رشدیه و همسرش آن را به عنوان مقاله‌ای ترکی در نشریه‌شان چاپ می‌کنند. البته چند نشریه دیگر نیز از آن‌ها نقل قول می‌کردند. بعد‌ها در سال ۱۳۰۶، همان مقاله در بمبئی به نام خود میرزا یحیی منتشر شد. فخرآفاق پارسا - مادر فرخ‌رو پارسا- یکی دیگر از زنان بهایی نشریه‌ای به نام «جهان زنان» در مشهد تأسیس کرده بود که به مسائلی درخصوص آزادی زنان به سبک اروپایی و تساوی حقوق آنان می‌پرداخت. او و همسرش در قم هم می‌خواستند به این کار خود ادامه دهند، اما با توجه به شرایط آن دوره نتوانستند و نهایتاً برای عملی‌کردن نقشه خود به تهران آمدند. محترم اسکندری و هاجر تربیت (خواهر تقی‌زاده و همسر محمدعلی تربیت) نیز حرکت‌هایی را شروع کردند که پشتیبانان آن از جریان فراماسونری و بابی تشکیل می‌شد. از دیگر کسانی که علیه حجاب مطلب می‌نوشت، محمود افشار در مجله «آینده» بود. حتی میرزاده عشقی نیز در روزنامه قرن بیستم به نوشتن مطالبی علیه حجاب مبادرت کرده بود. بعضی از شعرا هم در این دوره، اشعاری علیه حجاب سرودند. از جمله آن‌ها ایرج میرزا بود که با کلماتی بسیار سخیف به حجاب بانوان حمله کرده است. حتی پروین اعتصامی هم تک‌شعری علیه حجاب سروده است! البته جو فکری و فرهنگی آن دوره، اینطور ایجاب می‌کرد که شعرا چنین اشعاری علیه حجاب بسرایند.

با این تفاصیل چگونه تاریخ وقوع کشف حجاب در ایران دی سال ۱۳۱۴ عنوان می‌شود؟
ماجرای وقوع کشف حجاب در ایران، این نبود که رضاخان در سال ۱۳۱۴ به ترکیه برود و تحت تأثیر شرایط فرهنگی آنجا، دستور به چنین کاری بدهد. این‌ها بازی‌های تبلیغاتی غرب است. مقدمات کشف حجاب از قبل چیده شده بود. حضور میسیون‌های مذهبی و تأسیس مدارس خارجی، بازگشت فرزندان خانواده‌های اشراف از خارج پس از اتمام تحصیل، نشر برخی مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی و نهایتاً فکر تشبه به غرب از جمله عوامل داخلی بود که زمینه‌های اجرای سیاست کشف حجاب را تا پیش از روی کارآمدن رضاخان فراهم ساخت. در واقع بعد از مشروطیت، بی‌حجابی در میان خانواده اشراف، به واسطه رفت‌وآمد‌هایی که به خارج از کشور صورت می‌گرفت، شیوع پیدا کرده بود. آقای هدایت‌الله بهبودی در این خصوص در کتاب از «رضانام تا رضاخان» می‌نویسد: «در مراسم ازدواج رضاخان با ملکه توران (مادر غلامرضا) در ۱۳۰۱، ۳۰۰ تن از رجال با همسرانشان و بدون حجاب شرکت داشتند....» علاوه بر آن از جمله اقداماتی که پیش از تصویب قانون کشف حجاب به اجرا درآمد، تعطیلی حوزه‌های علمیه، تغییر کاربری آن‌ها و خلع لباس کردن طلاب بود. پهلوی با این ترفند توانست روحانیت را از صحنه اجتماعی کشور خارج کند. حتی آیت‌الله جوادی‌آملی درخصوص تغییر کاربری حوزه‌های علمیه در آن مقطع می‌گفتند که پهلوی اول حوزه علمیه شهر آمل را تبدیل به طویله کرده بود! ایشان همچنین می‌گفتند که در آن دوره، به کمتر روحانی‌ای اجازه استفاده از عمامه داده شده بود. آیت‌الله فرسیو از جمله این روحانیون بود. ایشان هر روز صبح از ابتدای شهر، پیاده قدم می‌زدند و به بالای شهر می‌رفتند و دوباره بعد از ظهر همین کار را تکرار می‌کردند. اقدام آیت‌الله فرسیو به گونه‌ای بود که روزی کسی از ایشان پرسید برای چه با این سن و سال و با عصا اینقدر پیاده‌روی می‌کنید؟ آیت‌الله فرسیو در جواب او گفتند برای آنکه چشم بچه‌ها به آخوند بخورد! علاوه بر جلوگیری از پوشیدن لباس روحانیت، رژیم پهلوی به گونه‌ای فرهنگسازی کرده بود که اگر روحانی در اتومبیلی باشد، آن ماشین خراب می‌شود! در همین زمینه حضرت امام نقل می‌کردند در سفری که از مشهد همراه با مرحوم محدث قمی داشتیم، ماشین در میانه راه خراب شد و راننده شروع به دعوا کرد که شما‌ها باعث خرابی ماشین شده‌اید! نهایتاً هم ما را از ماشین پیاده کرد... هرچند حضرت امام اشاره‌ای به نام فرد همراهشان نکردند، ولی در جای دیگر یکی از آقایان نقل کرده بود که او مرحوم حاج شیخ عباس قمی است. خود محدث قمی نیز نقل کرده است که در آن گرما چند ساعت در بیابان بودیم و برای هر ماشینی دست بالا می‌بردیم، ما را سوار نمی‌کرد! نهایتاً یک ماشین باری ما را سوار کرد و گفت که به همدان می‌رود. گفتم اتفاقاً من هم برای مطالعه چند کتاب، به مدرسه آخوند ملاعلی معصومی همدانی می‌روم. پس از آنکه او ما را سوار ماشینش کرد، شروع به صحبت درباره اسلام کردم. نزدیک شهر همدان و در حین صحبت‌هایم متوجه شدم راننده دارد گریه می‌کند! علت را پرسیدم، گفت من مسیحی هستم و این مطالبی که امروز شما گفتید، نشان می‌دهد که اسلام برحق است و می‌خواهم مسلمان شوم.

نمونه‌های دیگری از تغییر کاربری حوزه‌های علمیه در آن دوره را سراغ دارید؟
بله. رخشنده گوهر مشیری همسر شیخ حسن نراقی (والدین احسان نراقی) نیز پس از تعطیلی حوزه‌های علمیه در شهر کاشان، دبستان دانش دوشیزگان را به جای آن تأسیس می‌کند. مشیری در مصاحبه‌ای که در فروردین سال ۱۳۵۱ با مجله هفتگی اطلاعات بانوان انجام داده و درخصوص چگونگی تأسیس این مدرسه می‌گوید: «خانواده نراقی در کاشان مسجدی داشتند به نام مسجد آقا بزرگ که سال‌ها در این مسجد طلاب به تحصیل علوم دینی می‌پرداختند و تدریس اصول مذهبی، در این مسجد صورت می‌گرفت. تولیت این مسجد به عهده شوهرم بود. بعد از مشورت با شوهرم و کسب اجازه از اداره اوقاف و وزارت فرهنگ، مسجد آقا بزرگ را به صورت مدرسه درآوردم. به خاطر می‌آورم در سال ۱۳۰۸ بود که امتیاز مدرسه آماده شد و تابلوی آن که به نام دبستان دانش دوشیزگان کاشان نامگذاری شده بود، نصب شد....» البته تعطیلی مدارس علوم دینی و تغییر کاربری آن‌ها پایان کار نبود، چراکه چندی بعد عمله غرب، به تأسیس مدارس مختلط هم روی آوردند. رخشنده گوهر مشیری از جمله تأسیس‌کنندگان این مدارس به شمار می‌رود. او علاوه بر نام‌نویسی از دختران، تعدادی دانش‌آموز پسر را هم در مدرسه خود ثبت‌نام و مقدمات تشکیل کلاس‌های مختلط را فراهم می‌کند. لباس فرمی که در مدرسه او برای دختران طراحی می‌شود، در راستای همان پروژه کشف حجاب است. مشیری در بخش دیگری از مصاحبه‌اش، در همین خصوص می‌گوید: «من بعد از مدتی برای دانش‌آموزان مدرسه‌ام، لباس ورزش هم درست کردم که شامل بلوز سفید آستین کوتاه، با شلوار دبیت مشکی بود. شلوار لباس ورزش تا بالای زانو بود و لبه آن با کش جمع می‌شد که دختران بتوانند به راحتی حرکات لازم ورزشی را انجام دهند. دختر‌ها در ساعات ورزش، پاپیون سفید به سر می‌زدند و جوراب سفید ساقه کوتاه می‌پوشیدند. معلم ویلون هم داشتیم که او ویلون می‌نواخت و شاگردان با نوای ویلون او ورزش می‌کردند.» علاوه بر آن در سال ۱۳۰۷، امان‌الله خان حاکم افغانستان با همسرش که بدون حجاب بود و تنی چند از رجال، در مسیر بازگشت از سفرشان به ترکیه وارد ایران می‌شوند. آن‌ها به هر شهرستانی که وارد می‌شدند، فرماندار موظف بود تا مجلس جشنی برایشان برپا کند. مجالس مختلطی که زنان بی‌حجاب، همراه با مردان در آن شرکت می‌کردند. در تهران هم استقبال ویژه‌ای از آن‌ها می‌شود. تنها شهری که با ورود امان‌الله خان و همراهان بی‌حجابش مخالفت کرد، سبزوار بود. مرحوم شیخ محمدتقی بهلول در خاطراتش می‌نویسد: «به سبزوار که آمدند، خواستند همان کار را تکرار کنند. به فرماندار گفتم اگر امان الله وارد شود و چنین کند، من مردم را علیه شاه می‌شورانم....» از طرفی دومین کنگره عالی نسوان شرق در آذر ۱۳۱۱، با شرکت نمایندگانی از کشور‌های ترکیه، سوریه، لبنان، یونان، مصر، ژاپن، چین، استرالیا و... به میزبانی جمعیت نسوان وطن‌خواه در تهران برگزار می‌شود. از جمله مباحثی که در جلسات این کنگره درخصوص آن صحبت می‌شود، بحث آزادی و تساوی حقوق زنان است. علاوه بر این رژیم رضاخان برای اینکه مسئله کشف حجاب را در جامعه توسعه دهد، از اوایل سال ۱۳۱۷ سازمان پرورش افکار را تأسیس کرد. این سازمان شش کمیسیون سخنرانی، رادیو، تدوین کتب درسی، هنرپیشگی، موسیقی و مطبوعات داشت و از سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰، بیش از هزار جلسه در شهرستان‌ها برگزار کرد. اعضای اصلی این سازمان، از اساتید دانشگاه و کسانی همچون دکتر علی شایگان بودند. موضوعاتی هم که در این جلسات مورد بحث قرار می‌گرفت، تجدد و تاریخ ایران باستان بود. جالب است که پیش از روی کارآمدن رضاخان، تقی‌زاده در روزنامه کاوه چنین موضوعاتی را مطرح می‌کرد، اینکه ما یک هویت داریم همانا ایران‌باستان و یک حرکت که همانا تجدد است، ایران با این دو به ترقی می‌رسد؛ بنابراین دی ۱۳۱۴، در واقع تاریخ تصویب و اجرای قانون کشف حجاب و قدغن‌بودن شدن رسمی حجاب است. قانونی که به موجب آن نه تنها حجاب از سر بانوان برداشته می‌شد، بلکه زنان و دختران ایرانی در استفاده از چادر، روبنده و روسری در مدرسه، محیط کار و اجتماع نیز منع می‌شدند. بلافاصله پس از تصویب این قانون هم انجمن‌هایی همچون کانون بانوان به تبلیغ و حمایت از اجرای آن پرداختند. مسلماً یکی از عواملی که خانواده‌های مذهبی و روحانیون با مدارس جدید مخالف بودند، همین مسئله کشف حجاب و بی‌حجابی دختران بود. اجرای این قانون، تا سال ۱۳۲۲ نیز ادامه داشت. سازمان اسناد کتابخانه ملی و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آثار بسیاری درخصوص برخورد مأموران رضاخان با زنان محجبه را در آن مقطع تاریخی منتشر کرده‌اند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار