معروف است که میگویند «تاریخ تکرار میشود»، به درستی یا اشتباه بودن این گزاره کاری نداریم ولی این روزها اتفاقاتی در کشور در حال رخ دادن است که شباهت زیادی به اتفاقات دهه ۶۰ دارد؛ از فعالیتهای تجزیهطلبانه گرفته تا حمله به مردم عادی که این روزها در ماجرای مدارس خود را نشان میدهد؛ اتفاقاتی که مخصوصاً برای افرادی که اوایل انقلاب را به یاد دارند، شباهتهایی را به ذهنشان متبادر میکند. حالا ماجرای بدحالی دانشآموزان چهره جدیدی به خود گرفته و بعد از مدتها از آغاز این جریان برخی از عوامل این اتفاق بالاخره دستگیر شدهاند. دوشنبه گذشته بود که رهبر معظم انقلاب در حاشیه مراسم روز درختکاری در خصوص موضوع مسمومیت دانشآموزان آن را «جنایت» بزرگی نامیدند که عاملان و مسببان آن باید به اشد مجازات محکوم شوند و تأکید کردند که این بار عفوی هم در کار نخواهد بود. سهشنبه وزارت کشور در بیانیه شماره۳ خود در خصوص این ماجرا اعلام کرد که در شش استان خوزستان، آذربایجانغربی، فارس، کرمانشاه، خراسان و البرز تعدادی از افرادی که به تهیه مواد تحریککننده و انتشار آن در بین دانشآموزان اقدام کرده بودند، شناسایی و دستگیر شدهاند.
در این بیانیه تأکید شده بود که در یکی از تیمهای چهار نفره، سه نفر از آنان دارای سوءسابقه از جمله فعالیت در اغتشاشات اخیر هستند و ارتباط آنان با رسانههای معاند خارجی محرز شده است.
همچنین در این بیانیه اشاره شده بود که یکی از اعضای این تیم مواد تحریککننده را از طریق فرزند خود به داخل مدرسه انتقال داده و آن را در بین دانشآموزان منتشر میکرده است.
این بیانیه همزمان با اعلام سخنگوی فراجا مبنی بر شناسایی و دستگیری پنج نفر از عوامل مسمومیت دانشآموزان در شهرستان لارستان استان فارس بود که بیان میداشت افراد دستگیرشده دو مرد ۵۰ و ۲۲ساله و سه خانم هستند که یکی از آنان دانشآموز مردودی ۲۱ساله است و تصریح میکرد این افراد به صورت تیمی اقدامات خود را انجام میدادهاند و طی روزهای اخیر با پرتاب گاز نیتروژن به داخل هفت مدرسه در شهرستان لارستان باعث مسمومیت ۵۳نفر از دانشآموزان شده بودند. همچنین سخنگوی فراجا افزوده بود که سه خانم دستگیرشده ضمن انجام اقدامات از آن فیلمبرداری و به شبکههای معاند از جمله اینترنشنال ارسال میکردند. در فیلمی که روز جمعه از این افراد منتشر شد نیز متهمان انگیزه خود را از این اقدامات ایجاد جو بدبینی نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران و همچنین ایجاد فضای ناامنی در مدارس اعلام میکردند.
در ادامه گفتگوهای «جوان» با دو تاریخپژوه را پیرامون زوایای تاریخی بدحالی دانشآموزان بخوانید.
این اتفاقی که در خصوص مسمومیت دختران دانشآموز افتاده را چگونه تحلیل میکنید و آیا از نظر تاریخی چنین اتفاقاتی یا شبیه آن را به یاد دارید؟ به نظر شما چه عوامل، تشکیلات یا تفکری میتواند چنین رفتاری را انجام دهد؟
جواد منصوری: از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان داخلی و خارجی به هیچ عنوان از دشمنی خود با ایران و مردم این کشور دست برنداشتهاند و همچنان به کار خود ادامه میدهند، به هر شکل در زمانهای مختلف نوع و گستره عملیات آنها بخشی در داخل و بخشی در خارج بوده و است، بنابراین ما به شکل دائم و مستمر باید در دستگاههای خود آمادگی کامل برای انواع و اقسام اقدامات، فتنهها و ایجاد مشکلات داشته باشیم و تصور اینکه روزی آنها علیه ما اقدامی نمیکنند یک اشتباه بزرگ استراتژیک است. محال است که نظام استکباری در مورد جمهوری اسلامی ایران آرام بگیرد، مگر اینکه جمهوری اسلامی از ماهیت، اهداف و برنامههای خودش عقبنشینی کرده باشد، بنابراین از نظر من انجام یک فتنه جدید هیچ تازگیای ندارد بلکه شکل یا گستره متفاوت میشود. نکته دوم این است که مسئولان دستگاههای ما به شکل جدی باید این اصل را به عنوان یک اصل اساسی تلقی کنند که هیچگاه از آیندهنگری، احتمالات و اشکال اقدامات احتمالی غافل نمانند، بنابراین مسئولان ما باید کلمه غافلگیری، بیاطلاعی، جدید بودن، متوجه نشدن و مانند اینها را کنار بگذارند و کوچکترین حرکت دشمن را جدیترین مسئله تلقی کنند. این مقدمه را عرض کردم که بدانید این وقایع نه تازگی دارند نه آخرین مورد است و نه اینکه ما انتظار داریم دشمنان در این زمینهها فعال نباشند، بیتفاوت باشند یا اینکه از ضربه زدن به ما منصرف شوند. در یک سال اخیر تنوع فعالیتها بر ضد جمهوری اسلامی مقداری بیشتر شده است و این مسئله به وضعیتی برمیگردد که ایران در داخل، منطقه و در سطح بینالمللی پیدا کرده است، قطعاً آنها به هیچ عنوان راضی نیستند که ایران با این وضعیت به جلو رود و به این دلیل است که سرمایهگذاری را به صورت دائم روی مسائل مختلف انجام میدهند. ما از ابتدای سال ۱۴۰۱ بحث چندین حمله جاسوسی و عملیاتی به مراکز حساس خود داشتهایم و بعد هم ماجرای آشوبها و جنجالهای اواخر تابستان و پاییز را داشتیم که نسبتاً گسترده بود. بعد از آن هم بلافاصله بحث تحریمهای جدید، موضوع دلار و اتفاق اخیر که موضوع بحث ماست یعنی مسمومیت دانشآموزان را انجام دادند که در نوع خود این اتفاق تازگی دارد و اولین تجربهای است که دشمن دارد اجرا میکند.
پس سابقه حمله اینچنینی به مدارس را به یاد ندارید؟
من نمیدانم در کشور دیگری نیز چنین اتفاقی افتاده یا نه ولی این اتفاق یک اتفاق کاملاً جدید است و قطعاً باید خیلی جدی به ابعاد مختلف این مسئله رسیدگی شود و دقیقاً مردم را در جریان بگذارند. جزئیات موضوع را باید به اطلاع مردم برسانند و آنها را آگاه و دعوت به همکاری کنند که به مقابله برخیزند که در این صورت، شاید خیلی از اتفاقات واقع نشود، یعنی تمام مدارس، دانشآموزان و والدین نوعی آمادگی پیدا میکنند، بنابراین گستره این اتفاق قطعاً محدود میشود و طرح آنها قطعاً با شکست روبهرو میشود.
هدف افرادی که چنین اقداماتی را علیه مدارس انجام میدهند، چیست؟
هدف آنها اولاً فضاسازی علیه جمهوری اسلامی است، این کار مستمری است که باید به قول خودشان آنقدر تکرار کنند تا قضاوت دنیا راجع به جمهوری اسلامی ایران منفی شود. این فضاسازی منفی علیه جمهوری اسلامی ایران کاری است که از ابتدا کردهاند و اکنون هم دارند ادامه میدهند. مطلب دوم این است که به نوعی ایجاد یأس، بدبینی، تفرقه و ناامیدی در داخل کشور نسبت به دولت ایجاد کنند که این هم مسئله خطرناک و بسیار مهمی است. اگر مردم به مدیران خود بیاعتماد شوند، طبیعتاً مشروعیت نظام زیر سؤال میرود و این چیزی است که مورد نظر آنهاست. شما ملاحظه کنید در جریان ۲۲ بهمن امسال یک ضربه واقعاً سنگین بر پیکره رسانهها و استراتژیستهای نظام سلطه و ضدانقلاب در دنیا وارد شد که واقعاً در تفسیر این قضیه هیچ مطلبی نداشتند بگویند و برای جبران این قضیه این حرکتها را شروع کردند؛ یکی جریان دلار و دیگری همین قضیه مدارس را برای خنثی کردن آثار عمیق حرکت مردمی در روز ۲۲ بهمن انجام دادند، شاید از نظر مردم اتفاق ۲۲ بهمن یک اتفاق عادی و تکراری باشد ولی برای دنیا این اتفاق فوقالعاده مهم بود و اصلاً انتظار نداشتند بعد از اتفاقات سالهای اخیر چنین جمعیتی با چنین شور و هیجانی در این مراسم شرکت کنند، به هر حال این هم جزو اهداف این برنامه است.
این اقدامات قرار است تا کجا انجام شود؟
این اقدامات اخیر نشان داد دشمن در برخورد با جمهوری اسلامی هیچ حد و مرزی نمیشناسد، یعنی بحث انسانیت، قانون و حق و حقوق را اصلاً مورد توجه ندارد و برای رسیدن به هدف خود حاضر است افرادی را به هر حال قربانی کند. این آن چیزی است که ما اوج آن را در دهه ۶۰ و به خصوص در سالهای ۶۰ و ۶۱ دیدیم که منافقین برای رسیدن به هدف خود، واقعاً این اصل را که برای رسیدن به هدف هر کاری مباح است، انجام دادند. الان هم دارند همان کار را انجام میدهند و بعید نیست این اقدام توسط آنها طرح شده باشد و حالا برای اجرا یکسری مزدور، عوامل فاسد، اراذل و اوباش و افرادی از این دست را به کار گرفته باشند؛ به هر شکلی که بتوانند افرادی را میخرند. به هر تقدیر مسئله رسیدن به هدف به هر شکل، مصداق حرکتی است که اخیراً انجام دادند، والا این مسئله که بیایند در مدارس این جریان را ایجاد کنند، قابل توجیه نیست، مثلاً مگر ممکن است تصور کنند به این طریق جمهوری اسلامی ایران ساقط میشود یا مثلاً فکر کنند اینگونه آنها پیروز میشوند یا در دنیا نسبت به آنها خوشبینی ایجاد میشود، خیر قطعاً اینگونه نیست. چند روز دیگر افراد دستگیر میشوند، طرح افشا و ماهیت قضیه روشن میشود و رسوایی برای آنها میماند. الان ملت ایران نسبت به سازمان مجاهدین خلق آنقدر متنفر و دشمنی دارند که اصلاً امکان ندارد آنها مورد توجه مردم قرار بگیرند، خود آنها و اربابان آنها نیز این موضوع را میدانند ولی فقط با این مهره بازی میکنند و آن را به عنوان اهرم فشار علیه جمهوری اسلامی به کار میگیرند. به هر حال من فکر میکنم در روزهای پیشرو تحولی در این قضیه اتفاق بیفتد و سرنخها و عوامل اصلی قضیه شناسایی و شاید هم دستگیر شوند و کل ماجرا افشا شود ولی خواسته ما از دولت این است که هر چه سریعتر جزئیات جریان را به اطلاع مردم برسانند.
این رفتاری که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد، به چه علتی به پایان رسید و فکر میکنید سرنوشت این اتفاق اخیر به کجا خواهد رسید؟
یک ابتکار فوقالعادهای در سال ۶۰ توسط دستگاههای امنیتی و قضایی ما واقع شد و آن هم این بود که مردم را به صحنه آوردند و اصطلاح سازمان اطلاعاتی ۳۶ میلیونی را مطرح کردند، همچنین تعداد زیادی شمارهتلفن اعلام شد که مردم کوچکترین اطلاعاتی را که در مورد گروههای ضدانقلاب پیدا میکردند به این شمارهتلفنها اطلاع میدادند که این کار عجیب در دستگیری ضدانقلاب تأثیرگذار بود. الان متأسفانه اینگونه نیست، در صورتی که الان نیز باید شماره تلفن اعلام شود و به مردم بگویند کوچکترین اطلاع، سوءظن، احتمال یا مشاهدهای در رابطه با این قضایا دارید به ما بگویید. حالا ممکن است برخی از اینها هم درست نباشد ولی ما در سال ۶۰ شمارهتلفنهایی داشتیم که کمک بسیار زیادی در کشف خانههای تیمی و دستگیری مهرههای مهم سران ضدانقلاب کرد. داستان خانههای اجارهای و مسئله اسبابکشیها تماماً مواردی بود که مردم همکاری کردند و فوقالعاده مؤثر بود. در آن زمان ما چنین دستگاههای اطلاعاتی گسترده و تجربیات فعلی را نداشتیم و همچنین امکانات اکنون را هم نداشتیم ولی با همین شمارهتلفنها قضیه حل شد. اکنون هم حدس میزنم در چند روز آینده با اطلاعات مردمی و سرنخهایی که به دست بیاید، خیلی قضایا روشن شود ولی تأکید من این است که دولت باید به اطلاع مردم برساند و من هنوز توجیه نیستم که چرا دولت بسیاری از اطلاعات مربوط به اینگونه عملیاتها را به مردم نمیگوید.
این اتفاقاتی را که در خصوص مسمومیت دختران دانشآموز افتاده است، چگونه تحلیل میکنید و آیا از نظر تاریخی چنین اتفاقاتی یا شبیه آن را داشتهایم؟ به نظر شما چه عوامل، تشکیلات یا تفکری میتواند چنین رفتاری را انجام دهد؟
یعقوب توکلی: بسیاری از گروههای سیاسی در دنیا واحدهای دانشجویی و دانشآموزی داشتهاند، به دلیل اینکه از طریق این واحدها بتوانند جذب نیرو داشته باشند و این معمول جریانات سیاسی بوده و است، گروههایی از این طریق از دانشآموزان عضوگیری میکنند. آموزش سیاسی در خصوص دانشآموزان هم امکان دارد اتفاق بیفتد و در ایران هم همه گروهها چنین آموزشهایی داشتهاند که از جمله آنها سازمان منافقین بود که واحد دانشآموزی این گروه بعد از انقلاب مقدمه ورود به میلیشیا و اقدامات سیاسی و نظامی مرتبط با سازمان بود. حال در قضیه اغتشاشات ما با یک مجموعه رفتار عجیب و غریبی روبهرو شدیم که نه با قواعد شورشگری میخواند و نه با قواعد براندازی حکومت یا رفتار سیاسی مبتنی بر تلاش برای تغییر رأی مردم همخوانی دارد، اینجا متأسفانه ما شاهد مجموعهای از اتفاقات هستیم که نشان میدهد گروههای مختلف مخالف جمهوری اسلامی به سمت مجموعهای از حرکات متناقض و غیرانسانی در حال حرکت هستند.
این اقدامات چه اقداماتی هستند؟
ما در این دوره با یک فصل عجیبی از اتفاقات روبهرو هستیم. تاریخی مانند ملت ایران را هیچ ملتی ندارد که جریان اپوزیسیون یک کشور برود به بدترین دشمنان ملت خود التماس کند که مردم کشورش را تحریم کنند و بعد که تحریم کردند به تحریمکنندگان فشار بیاورد که این تحریم را مضاعف کنید و فشار را علیه ملت خودشان به حداکثر برساند، یعنی چیزی که در گذشته درباره خائنان به وطن در ادبیات میگفتند اصلاً با خائنان فعلی قابل قیاس نیست، مثلاً کسانی که قبلاً دانشآموزان را از مدارس جذب میکردند، الان بیایند این بلا را بر سر دانشآموزان بیاورند و دختران دانشآموز را مسموم کنند که البته ممکن است با فنون مختلفی هم باشد و دولتهای غربی امکانات و سابقه زیادی در این خصوص دارند، مثلاً ما به یاد داریم دولت آلمان پیشرفتهترین بمب شیمیایی را به صدام میداد و آنها علیه مردم ما استفاده میکردند و الان هم معلوم نیست مواد سمی که استفاده میشود، از همین کشورها نیامده باشد، چون در زمان جنگ حتی برای درمان همان جانبازان شیمیایی بخش دیگری از شرکتهای آلمانی با بنیاد جانبازان ما همکاری میکردند تا بتوانند از این طرف هم منافعی را برای خود تأمین کنند، یعنی هم ضدانسانیترین نوع سلاح را به دشمن ما میدادند و هم از آن طرف چهره انساندوستانه میگرفتند و میخواستند جانبازان ما را درمان کنند تا در نتیجه آن این سیستم ضدانسانی را از نظر علمی تا میزان زیادی پیشرفت دهند. ما در دنیا شاهد این حد از دنائت بودهایم و هستیم که چنین رفتار غیرانسانی توسط دولتی انجام شود. غیرانسانیترین رفتار در دنیا همین رفتاری است که از دولتهای غربی دیدهایم که یکی دوتا هم نبودهاند و الان هم واقعیت همین است.
دلیل اینکه هنوز این افراد دستگیر نشدهاند، چیست؟
شاهد هستید که در مدارس به هر شیوهای ممکن است که کسی متوجه آن نشود، در حال انجام این اقدامات هستند و حتی ممکن است نفوذیهایی باشند که با دسترسی به سیستم اطلاعاتی و حراست مدارس موجب ایجاد فاصلهای برای دسترسی به عوامل این اقدامات باشند و زمانبر بودن پیدا کردن سرنخهای آن میتواند کاملاً طبیعی باشد و اینگونه نیست که همیشه به همه چیز اشراف وجود داشته باشد. مثلاً شما در مدل شهادت شهید فخریزاده به شکل وحشتناکی میبینید که دشمن چه طراحی و برنامهریزی گستردهای انجام داده بود. در هر صورت در برخی از جاها ممکن است مشخص شدن سرنخها زمان ببرد ولی موضوع جالب این است که همانهایی که پشت سر این قصه هستند، شعار ناکارآمدی دولت و مخالفت دولت اسلامی با تحصیل دختران میدهند، در حالی که شاهد هستید ما بالاترین رقم دانشجویی دختران و خانمها را در کشور داریم و خانمها خیلی بیشتر از آقایان در سطوح عالی تحصیل میکنند یا مثلاً به یک گروه ناشناختهای نسبت میدهند که تمایلات طالبانی آنها موجب این اتفاقات شده است و بعد یکسری از آقایانی که به نظر میرسد سوکتهای تلفنهای آنها به جای دیگری وصل است با همدیگر در این تنور میدمند و حتی حکومت اسلامی ایران را متهم به انجام این اقدامات در مدارس میکنند. سؤال من این است که چه حکومتی در دنیا حاضر است علیه مردم خودش دست به اقدام بزند و بعد بخواهد آن اقدام را توجیه یا جمعوجور کند. به هر حال با هیچ منطق حکومتداری در هیچجای دنیا منطقی ندارد که کسی بخواهد علیه نیروها و فرزندان خودش دست به چنین اقداماتی بزند. در مجموع از لحاظ نوع انجام مسئله کاملاً مشخص است که میتواند پروژه هر کدام از گروهکهای متعدد باشد که وجود دارند. وقتی دشمن به آنجا میرسد که حرم شاهچراغ را مورد هجوم قرار میدهد و کسانی را که به گوشه کولر پناه بردهاند، جلوی دوربین تکتک به شهادت میرساند، شما در میان دشمنیهای علیه مردم ایران نمیتوانید به این نتیجه برسید که این اتفاق توسط کسانی به غیر از این گروهها انجام شده باشد. مگر همینها نبودند که اتوبوس را منفجر کردند یا همینها میدان امام خمینی را منفجر کردند و جمعیت عظیمی از مردم بیگناه و مسافران خسته را تکهتکه کردند یا اتوبوسهای متعددی توسط این افراد در شهرستانها آتش گرفت، آن هم در شرایطی که افراد بیدفاع در اتوبوس نشسته بودند. بحث من سیاسی نیست، من برای تبار ایرانی ناراحت هستم که از آن چنین گروههایی ظهور و بروز پیدا کرده است. اکنون این اقداماتی که در کشور به صورت حرکت علیه مردم و دختران دانشآموز شکل گرفته، شبیه اقدامات دهه ۶۰ است و به نظر میرسد شورشگری در ایران منطق خود را از دست داده و به سمت یک شورشگری بیمنطق، بدون عقلانیت و با شیطنت رفته که حتی حاضر است کشور را به دشمنان خارجی بسپارد. اگر این افراد نیروهای استقلالطلب داخلی بودند، آدم میفهمید که جنگ قدرت است ولی متأسفانه یک جنگ قدرت هم نیست بلکه در واقع جنگ اشغالگری است و اینها نیروهایی هستند که به کمک اشغالگران خارجی میخواهند سرزمین خودشان را تحویل دشمن دهند.
دلیل اینکه در دهه ۶۰ اینگونه اقدامات داخلی یا خارجی به شکست انجامید، چه بود و فکر میکنید الان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
دلیل شکست آنها در آن زمان آگاهی مردم بود که برای احیای عظمت اسلام و کشور خودشان قیام کرده بودند و الان هم همینطور است و شرایط تغییری نکرده است، البته منکر این هم نیستیم که در عرصههای مختلفی مشکلاتی هم داریم. یک جاهایی اهتمام کم است و طیفی از مدیران حضور دارند که به نظرم برای آنها دلسوزی برای نظام و مردم خیلی معنا ندارد و این را با گوشت و پوست خود حس کردهایم و معتقدیم اول باید این بیماری در داخل حل شود، ولی مثلاً اگر احیاناً پدر خانواده پول نداشت، قسط ماشینش عقب افتاده یا اجاره خانه را بدهد، دلیل نمیشود که بخواهد خانه و زندگی را به دشمن بدهد و بر اساس همان شعر که اگر سر به سر تن به دشمن دهیم/ از آن به که کشور به دشمن دهیم. اینگونه نیست که اگر مشکلاتی در داخل هست و عدهای به شکل افسارگسیخته خود را بالا میبرند، سکه را گران میکنند، نان از سفره مردم میکشند و واقعاً جنایت میکنند، ما به کشور خود پشت کنیم. ما اکنون با یک جنایت اقتصادی در ایران سروکار داریم و جنایتکاران مالی اکنون خیلی زشتتر و کثیفتر از کسانی هستند که زمان جنگ کالا احتکار میکردند تا مردم را تحت فشار قرار دهند. این جنایت اقتصادی است و با یکسری گروههای گانگستری در کشور سروکار داریم که امکانات مالی خود را برای خالی کردن سفره مردم و تحت فشار قرار دادن آنها به کار گرفتهاند. متأسفانه بخش مدیریت کشور همچنان فکر میکند قانون عرضه و تقاضا و مواردی مانند آن را دنبال میکند، زمانی که ارز گران میشود، ارز را در خیابان میریزد که مثلاً تقاضا پایین بیاید، در حالی که چنین اتفاقی نمیافتد و وقتی که ارز گران میشود اینها منفعت میبرند، وقتی ارز ارزان میشود هم اینها سود میبرند و این نشان میدهد اصلاً روابط اقتصادی جریان ندارد، با وجود این مردم و ملت ما این آگاهی را دارند و مرحله به مرحله این مشکلات را حل و بیماریها را درمان کردهاند ولی کشور را به دشمن و عوامل دشمن نخواهند داد، یعنی کشور را به آنهایی که کورهراههای دور زدن آریو برزن را به اسکندر نشان دادند، نخواهند داد. مملکت به آنها که راهنمای آلبوکرک شدند تا جزیره هرمز را تصرف کنند، نخواهند سپرد و امروز هم به کسانی که به تحریم و گرسنگی این مردم کمک کردند و کسانی که برای مرگ کودکان پروانهای و مردان و زنان و مادران و خواهران سرطانی کمک کردند، اجازه حضور نخواهند داد.