برچسب ها
باید قدردان خون شهدا باشیم و بدانیم هر چقدر به دفاع‌مقدس بپردازیم به تقویت هویت خودمان کمک کرده‌ایم
کد خبر: ۱۲۵۱۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵

هفته آخر شهریور ۵۹ چه گذشت؟
در این روز کیهان نوشت بعثی‌ها پاسگاه انجیره را تصرف کردند. همچنین عراق پاسگاه‌های رشیدیه، طاوسیه، صفریه و دویرج را در منطقه فکه با نیرو‏های زرهی مورد حمله قرارداد. این حمله در ساعت ۱۶:۳۰ شروع شد
کد خبر: ۱۲۵۰۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵

گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر شهید جهادگر مرتضی کردی که پیکرش ۳۴ سال مفقود بود
پدرم خیلی چشم انتظاری کشید ولی مادرم صبورتر بود. سال‌های اول به ما می‌گفتند مرتضی مفقودالاثر است. بعد‌ها مفقودالاثر اسمش عوض شد و به نام جاویدالاثر تغییر پیدا کرد. جاویدالاثر یعنی او شهید شده ولی هیچ خبری از پیکر نیست. این دوری برای پدرم خیلی سخت گذشت. پدرم در سال ۱۳۹۳ به رحمت خدا رفت
کد خبر: ۱۲۵۰۹۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۵

خاطره‌ای از شهید حسن باقری از زبان همرزمش
مادرم وقتی کیسه را در خانه باز کرد با کلی مواد منفجره روبه‌رو شد. حسن باقری تمام آن‌ها را در سنگر جمع کرده و برایم آورده بود. بار دیگر که او را دیدم با خنده گفتم بابا حداقل به من می‌گفتی که داخلش چیست. من همین‌طوری آن‌را دست مادرم دادم و او به خانه برد. او هم با شوخی گفت یادگار جنگ است دیگر. گفتم پیش خودت باشد
کد خبر: ۱۲۵۰۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

پاسخ به برخی شائبه‌ها درباره علل شروع جنگ تحمیلی در گفت‌وگوی «جوان» با یک راوی دفاع مقدس
ما افتخار می‌کنیم در برابر تهاجم یک ارتش منظم با ۱۲ لشکر در زمانی که سپاه و ارتش حتی در شرایط عادی خودشان قرار نداشتند، ایستادیم و دشمن را زمینگیر کردیم. ما افتخار می‌کنیم طی هشت سال حتی یک تانک به ما ندادند و آن طرف بعثی‌ها بار‌ها لشکر‌های زرهی‌شان را نوسازی کردند، اما باز نتوانستند وجبی از خاک ما را اشغال کنند
کد خبر: ۱۲۵۰۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهیدان محمدحسن و عباسعلی ناطق از شهدای دفاع مقدس استان اصفهان
پدرم یک‌بار که خیلی دلتنگ محمدحسن بود قرآن خواند و آیه‌ای در مورد شهدا آمد. مادرم وقتی آن آیه قرآن را شنید خیلی منقلب شد. مادرم تا اواخر عمرش وقتی به مزار محمدحسن می‌رفتیم طوری بی‌تابی می‌کرد که انگار فرزندش تازه شهید شده است. مادرم سال ۱۴۰۱ مرحوم شد و به فرزند شهیدش پیوست
کد خبر: ۱۲۵۰۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

جناب آقای ظفرقندی! مطلب مورد اشاره با عنوان «چرا ظفرقندی بلافاصله بعد از رأی اعتماد به زیارت حاج داود رفت!» از یک سو مسائلی را در مورد چرایی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مطرح می‌سازد و ادامه دفاع مقدس بعد از این پیروزی را زیر سوال می‌برد و از سوی دیگر در مقام تجلیل از بسیجیانی بر می‌آید که تا آخرین توان به دلیل عشق به مقتدای خود برای برطرف کردن تهدید صدام ایستادگی کردند.
کد خبر: ۱۲۴۹۷۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

گفت‌وگوی «جوان» با ابراهیم شفیعی، فرمانده محور عملیاتی «بازی دراز» که در شهریور ۱۳۶۰ انجام گرفت
اگر لشکر ۷ دشمن می‌توانست به جنوب برود شاید شرایط آنجا به کلی تغییر می‌کرد. این لشکر می‌خواست آبادان را کاملاً تصرف کند، اما در جبهه غرب از هم پاشید و در نبود این لشکر، بچه‌های ما توانستند محاصره یکساله آبادان را بشکنند و این شهر را برای همیشه از خطر سقوط نجات دهند
کد خبر: ۱۲۴۹۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹

گفت‌و‌گوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در جبهه‌های غرب جنگ تحمیلی
در بازی دراز، چند عملیات انجام شد و گاهی پیروزی و گاهی عدم‌الفتح داشتیم. آنجا شهدای بسیاری تقدیم شد و البته از دشمن نیز تلفات زیادی گرفته شد. سعی ما این بود، بازی دراز را پس بگیریم و دشمن هم اصرار به حفظ آن داشت. نهایتاً توانستیم بلندی‌های آنجا را پس بگیریم و دشمن را از منطقه بیرون کنیم
کد خبر: ۱۲۴۹۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

کمک‌های شهید اسدالله لاجوردی برای پشتیبانی از جبهه‌های دفاع مقدس
با آغاز نهضت امام خمینی، شهید لاجوردی هم به جمع یاران ایشان پیوست. او با مشاهده اولین اعلامیه حضرت امام به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفت و پس از آن، با اشتیاقی وصف‌ناپذیر به همراه دوستانش، تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام را آغاز کرد. در موضوع لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۱، لاجوردی و دوستانش امضای مسئولان اصناف را به همراه اعلامیه اعتراضی امام‌خمینی و سایر علما، چاپ و در بین مردم پخش کردند. 
کد خبر: ۱۲۴۹۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز قدیرعلی هاشمپور پیرامون خاطراتش از جبهه‌های دفاع مقدس
قدیرعلی تعریف می‌کند او و همرزمانش حدود ۱۰۰ نفر بودند، اما برای ۱۵۰ نفر غذا می‌گرفتند. اضافه غذا‌ها را می‌بردند دارخوئین و بین چند خانواده فقیر تقسیم می‌کردند. البته پنهانی این کار را می‌کردند و اگر فرمانده‌هان‌شان متوجه می‌شدند برایشان دردسر درست می‌شد
کد خبر: ۱۲۴۹۵۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

گفت و گوی «جوان» با دختر شهید شیرعلی سلطانی از شهدای شاخص استان فارس
بابا روزی که ۳۳ سالگی‌اش تمام شده بود، در کتابخانه مسجد قبری برای خودش کنده و شب‌ها در آن به راز و نیاز با خدا مشغول بود. بار‌ها قبر را اندازه گرفته بود و برای خودش جای سر نگذاشته بود! بابا در آن کتابخانه کلاسی شبیه حلقه صالحین تشکیل داد و قرآن و صحیفه سجادیه آموزش می‌داد
کد خبر: ۱۲۴۹۳۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷

گفت‌وگوی «جوان» با سیدرسول جلادتی از رزمندگان دفاع مقدس و پدر شهید طریق القدس 
وقتی فکرش را می‌کنم می‌بینم انگار سیدمهدی به‌دنیا آمده بود که ادامه دهنده مسیر فعالیت خودم باشد. تمام عمر کوتاه ۲۵ ساله سید مهدی چه در دوران کودکی، چه نوجوانی و چه جوانی بیشتر در مسجد و بسیج محله میثم سپری شد تا آنکه به استخدام نیروی سپاه قدس در آمد و شهادت در این مسیر و در راه خدمت به اسلام قسمتش شد
کد خبر: ۱۲۴۹۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷

سرلشکر صفوی:
دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت: امیدوار هستیم انجمن علمی دفاع مقدس ایران بتواند فرهنگ دفاع مقدس را که فرهنگ عشق به اسلام و ایران است، به خوبی تبیین کند.
کد خبر: ۱۲۴۸۶۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰

گفت‌و‌گوی «جوان» با حجت‌الاسلام علی علیدوست از آزادگان دفاع‌مقدس
بعثی‌ها ابوترابی را کتک می‌زدند و می‌خواستند به امام توهین کند، اما سید شروع کرد به گفتن ذکر یا زهرا (س)، یکی از سرباز‌های بعثی با جفت پا پرید روی سینه سید و تیغی که سیدبرای اصلاح از قبل در جیبش گذاشته بود، به سینه‌اش فرو رفت و خون فواره زد
کد خبر: ۱۲۴۸۴۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۹

خاطراتی از شهید مصطفی پژوهنده، فرمانده گردان دوم تیپ ۵۸ ذوالفقار  در گفت‌و گوی «جوان» با یکی از نیرو‌های شهید
شهید پژوهنده تبعیدی‌ها را به گردانش می‌پذیرفت. وقتی پرونده من را خواند، می‌بیند که سابقه پرباری در دعوا و شلوغ کاری دارم، می‌گوید این شیرینی چطور آدمی است، بگویید بیاید تا او را ببینم. من خدمت ایشان رفتم. نگاهی به من کرد و گفت: فکر می‌کردم با یک آدم یل طرف هستم تو که جوجه‌ای!
کد خبر: ۱۲۴۷۸۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷

خاطراتی از روز‌های نخست شروع جنگ تحمیلی در گفتگو با یک رزمنده دفاع مقدس
داشتیم ناهار می‌خوردیم که یکی از دوستانم دنبالم آمد و گفت بچه‌ها در مسجد محله جمع شده‌اند تا به جبهه بروند. بدون اینکه مادرم را در جریان بگذارم، همراه دوستم به مسجد رفتیم. یکی از همسایه‌ها مینی‌بوس آماده کرده بود تا به منطقه برویم. جنگ تازه شروع شده بود و فکر می‌کردیم هر کس شخصاً می‌تواند به جبهه برود
کد خبر: ۱۲۴۷۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

گفت‌وگوی «جوان» با آزاده عبدالمجید رحمانیان که ۱۰۰ ماه در اردوگاه‌های دشمن اسیر بود
در اسارت دوستی داشتم به نام برادر غریب که از فرط علاقه‌اش به ایران سه رنگ سبز، سفید و قرمز را زیر یقه لباسش می‌زد و هر روز این سه نقطه رنگ را به عشق پرچم کشورمان نگاه می‌کرد. ما ایران را مادرمان می‌دانستیم و در هیچ شرایطی ذره‌ای از علاقه‌مان به مام میهن کم نمی‌شد
کد خبر: ۱۲۴۷۴۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵

وقتی امریکایی‌ها عراق را اشغال کردند پادگان‌های خود را در محل‌هایی ایجاد کردند که پیکر‌های شهدای ما در آنجا دفن شده است. همچنین ما خواهان این هستیم که اسناد و مدارک شهدای اسارت را که هم‌اکنون در دست امریکایی‌هاست در اختیار ما قرار بدهند
کد خبر: ۱۲۴۶۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱

خاطراتی از دانشجوی شهید مسعود نعیمی در گفتگو با همرزمانش
بعد از کیوسک نگهبانی، جاده بود که باید عرض آن را طی می‌کردیم و به سمت درخت‌های آن سمت جاده می‌دویدیم. از آنجا به بعد در پناه درخت‌ها که مقابل دید دشمن را می‌گرفتند، می‌توانستیم خودمان را به داخل شهر برسانیم. منتها دشمن روی جاده تسلط داشت. اولین نفر مسعود نعیمی گلوله خورد و به زمین افتاد
کد خبر: ۱۲۴۶۷۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۱

پربحث ترین