کد خبر: 978708
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۳
رفته بودم سكه‌ام را بگيرم كه همكارمان با متلك گفت شما ديگر چرا؟ اين‌ها ‌مال ما ضعيف ضعفاست. گفتم بابا! من هم مثل شما هستم به خدا! از وقتي كه خودم را شناخته‌ام تا گردن زير قرض و قسطم!
سرویس سیاسی جوان آنلاین_پرونده زی‌مؤمنانه: زهیر، پسر دکتر احمد توکلی در مصاحبه‌ای که با روزنامه آرمان انجام داده است، می‌گوید:
 
دهه ۶۰ کسانی که اداره کشور را در دست داشتند، عمدتاً مخالف مدارس خصوصی بودند ولی پدرم در همان زمان موافق بود. بعد از جنگ که تأسیس مدارس خصوصی با عنوان غیرانتفاعی مجاز اعلام شد، پدرم مدرسه غیرانتفاعی معلم را تأسیس کرد که واقعاً غیرانتفاعی است. پدرم یک ریال از مجتمع معلم به خانه نیاورد، حتی برای این‌که راه کسب درآمد از محل سود مدرسه را ببندند، آن را موقوفه کردند یعنی پس از درگذشت صاحبان امتیاز قانونی مدرسه (خدا عمر طولانی به این بزرگواران بدهد) یا در صورت انحلال، این ملک و تمامی تجهیزات آن در اختیار ولی‌فقیه قرار می‌گیرد. تنها امتیازش برای ما این است که فرزندان و نوه‌های اعضای هیئت امنا می‌توانند بدون پرداخت شهریه در این مدرسه درس بخوانند البته فقط شهریه است و پول کلاس‌های فوق برنامه و غذا را می‌گرفته و می‌گیرند. یک‌بار به پدرم گلایه کردم چرا من تا شهرک محلاتی، لویزان و تهرانسر بروم و تدریس کنم، اما حق ندارم در مدرسه‌ای که خودتان تأسیس کرده‌اید و نزدیک خانه‌ام است، درس بدهم.
 
ایشان پاسخ دادند: پسرم! برای تو برازنده‌تر است به جایی بروی که از تو دعوت کرده‌اند نه اینکه به واسطه من به مدرسه‌ای بروی و تدریس کنی. پدرم ما را به این شیوه بزرگ کرده است. آزادی و آزادگی و با مردم یکرنگ بودن خیلی ارزشش بیش از این حرف‌هاست. بسیاری از آقایان و فرزندانشان از قبل نفوذ خانوادگی و سیاسی، به نحوی با قانون، بیت‌المال، منابع عمومی و امکانات شغلی رفتار کرده‌اند که آدم را به یاد فامیل‌بازی‌های تاریخی می‌اندازد. شما از روش پدر من تعجب نکنید. «اصل» این است منتها، چون برخی رعایت نمی‌کنند، این مسئله اکنون باعث تعجب می‌شود.

در روزنامه همشهری گاهی وقت‌ها به مناسبت، سکه به همه کارمندان می‌دادند مثلاً نیمه شعبان. من یک بار رفته بودم که از بخش اداری – مالی سکه‌ام را بگیرم که همکارمان متلک انداخت که شما دیگر چرا سکه می‌گیرید؟ این مال ما ضعیف ضعفاست نه مال شما. گفتم بابا! من هم مثل شما هستم به خدا! از وقتی که خودم را شناخته‌ام تا گردن زیرقرض و قسطم. چیزی نگفت و سکه‌ام را دستم داد. ولی دفعات بعد هر بار به شیوه‌ای به من نیش و کنایه می‌زد و من می‌فهمیدم که باور نمی‌کند و راستش حق می‌دادم به او از بس که مردم تبعیض و اجحاف دیده‌اند. حتی بعضی‌ها توی چشمم نگاه کرده‌اند و گفته‌اند این‌ها نمایش و زرنگی است؛ مثل یک آدم عادی می‌آیید و می‌روید تا حرف پشت سرتان نباشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار