سرویس سیاسی جوان آنلاین: در طول تمام مذاکرات هستهای در سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ که در نهایت به انعقاد توافق وین انجامید، یکی از مهمترین اهداف امریکاییها کشاندن ایران به مذاکرات منطقهای بود، حتی برخی از مقامات غربی به این نکته اشاره میکردند که میتوان از برخی مسائل مربوط به پرونده هستهای به سرعت گذشت و به مذاکره بر سر مسائل منطقهای رسید، با این حال و بهرغم تمام این تلاشها ورود به گفتگوهای منطقهای با مخالفت جدی مقام معظم رهبری روبهرو شد و حتی بحث عضویت ایران در ائتلاف ضدداعش مطرح شد که باز هم با مخالفت نظام جمهوری اسلامی ایران روبهرو شد. پس از خروج امریکا از برجام یکی از شروط امریکا برای مذاکره مجدد با ایران بحثهای منطقهای و به خصوص سرنوشت گروههای مقاومت به عنوان یکی از شروط جدی مطرح شد. حالا سؤال این است که چرا مذاکره بر سر منطقه اهمیتی این چنین یافته است؟
در طول سالهای گذشته با پیشرفتهای ایران در زمینههای مختلف و قدرت گرفتن در منطقه و نقش کلیدی ایران در حل بحرانهای خاورمیانه، بسیاری از کارشناسان امریکایی به این باور رسیدند که ایران به قدرتی بیرقیب در منطقه خاورمیانه بدل شده است و به این نکته اذعان کردند که ایران نقشی حیاتی در منطقه ایفا میکند.
ایران در کنار چین و روسیه یک اتحاد اوراسیایی را شکل میدهند که در این میان ایران اگرچه به اندازه چین و روسیه قدرتمند نیست، اما در روند انسجام اوراسیایی که شامل یک اتحاد سهگانه محوری متشکل از روسیه، چین و ایران میشود، حائز اهمیت است. همچنین ایران یک محور ژئواستراتژیک سنگین است، یعنی تمام بازیگران ژئوپلتیک باید سیاستها، رفتارها و استراتژیهای خود را بر اساس رفتار ایران تنظیم سازند. به عبارت دیگر، رفتار ایران تعیینکننده و تغییردهنده بازی جهانی میباشد.
ایران یک قدرت منطقهای است که میتواند امریکا، روسیه و چین را برای هژمونی در آسیای مرکزی، قفقاز و خاورمیانه به چالش بکشد. همچنین ایران در خاورمیانه تهدید واقعی برای کنترل و منافع امریکا و همچنین همپیمان اصلیاش اسرائیل محسوب میگردد.
برند کوبیگ استراتژی بزرگ امریکا را اصل و اساس سیاست امریکا در برابر ایران میداند. این استراتژی با توجه به اسنادی مانند استراتژی امنیت ملی (مارس ۲۰۰۶)، گزارش چهار سالانه بررسی دفاعی (فوریه ۲۰۰۶) و استراتژی نظامی ملی برای مبارزه با تسلیحات کشتار جمعی (فوریه ۲۰۰۶) در مورد ایران اجرا میشود. استراتژی بزرگ امریکا به دنبال تثبیت و تضمین موقعیت امریکا به عنوان بزرگترین و برترین قدرت جهانی است و هر کشوری که در مقابل قدرت امریکا به دنبال توسعه و گسترش باشد دشمن امریکا تلقی میشود و باید سرکوب شود. ایران نیز در همین راستا دشمن امریکا محسوب میشود که به دنبال افزایش و نفوذ قدرت خود در منطقه خاورمیانه است و امریکا باید از این قدرتیابی ایران جلوگیری کند.
امریکاییها چگونه به جایگاه برتر ایران پی بردند
افزایش قدرت ایران در منطقه خاورمیانه و تهدید شمردن این هژمونی برای امریکا مبحثی است که در مطالعه مؤسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی به نام «احیای موازنه استراتژی خاورمیانهای برای رئیسجمهور آینده» به آن پرداخته شده است. در این مطالعه ایران به عنوان کشوری که به دنبال قدرتطلبی در منطقه است معرفی شده که باید از قدرت گرفتن آن جلوگیری شود.
در این زمان که امریکا با ایرانی قدرتمند مواجه بود بحث بر سر مذاکره با ایران قوت گرفت. گروه تحقیقات عراق به سرپرستی جیمز بیکر وزیر خارجه سابق و لی همیلتون عضو کنگره امریکا موافقت خود از مذاکرات با ایران را در دسامبر ۲۰۰۶ اعلام کرده بودند، اما با گذشت زمان به تعداد موافقان مذاکره با ایران در امریکا نیز اضافه میشد. هنری کیسینجر وزیر خارجه سابق امریکا در مارس ۲۰۰۸ در مصاحبهای با اخبار بلومبرگ گفت: فکر میکنم باید آماده باشیم تا درباره ایران مذاکره کنیم.
در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ در یک انجمن برجسته در دانشگاه جورج واشنگتن پنج وزیر امورخارجه سابق امریکا کالین پاول، مادلین آلبرایت، وارن کریستوفر، جیمز بیکر و هنری کیسینجر موافقت خود را از مذاکرات مستقیم با ایران درخصوص برنامه هستهای ایران اعلام کردند.
زبیگنیو برژینسکی در مصاحبه با مجله آلمانی اشترن گفت: «درباره ایران و برنامه هستهای نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم، ممکن است که حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیتآمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»
کوشنر چند ماه قبل از انتخابات ۱۳۸۸ ریاست جمهوری ایران در مصاحبه با شبکه CNN گفت: «گمان میکنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان، خاورمیانه، عراق یا سوریه صحبت کنیم باید با ایران صحبت کنیم، پس واقعگرا باشیم و با این اشخاص صحبت کنیم.»
مرکز مطالعات بینالمللی دانشگاه MIT نیز در بخشی از گزارش جولای ۲۰۰۹ با عنوان «رویکرد جدید در قبال ایران» به موقعیت منطقهای ایران اشاره کرده و از ایران به عنوان بازیگر قوی در منطقه یاد کرده است. در این گزارش آمده است، ایران امروز نسبت به هر زمان دیگر از زمان انقلاب اسلامی در ۳۰ سال گذشته بازیگر قویتری در منطقه است. این کشور در جهان اسلام تا اندازه زیادی به عنوان رهبر شناخته میشود. ایران به رغم سیاستهای امریکا علیه این کشور در زمینه تحریم، تهدید نظامی و انزوای سیاسی، جنگ هشت ساله با عراق، آشوب در افغانستان (که ۲ میلیون پناهنده را راهی این کشور کرد)، فروپاشی شوروی و ناآرامی در شوروی سابق در نزدیکی مرزهایش و اقدامات نادرست اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به این جایگاه دست یافته است. به رغم پیشبینیهای مکرر درباره فروپاشی فوری، این کشور قدرتمند، نسبتاً دموکراتیک و از نگاه مردمش، مشروع به نظر میرسد.
کارشناسان راهبردی امریکا در همان زمان هم به این نتیجه رسیده بودند که قدرت راهبردی ایران به طرز شگفتانگیزی در حال افزایش است و عملاً موازنه قدرت در منطقه را تغییر خواهد داد.
اعتراف مقامات امریکایی به قدرت ایران
هیلاری کلینتون نیز در خاطرات خود مینویسد: «اوایل سال ۲۰۰۹، به نظر میرسید ایران در حال پیشرفت در خاورمیانه است. قدرت و اعتبار امریکا در منطقه به سطح پایینی رسیده بود. حزبالله سال ۲۰۰۶ اسرائیل را به بنبست خونینی در لبنان گرفتار کرد و حماس حتی پس از حمله دو هفتهای اسرائیل در ژانویه سال ۲۰۰۹ هنوز محکم و پایدار، کنترل نوار غزه را به دست داشت. پادشاهان سنی خلیج فارس با ترس تماشا میکردند که ایران چگونه ارتش خود را میسازد، نفوذ خود را گسترش میدهد و تهدید میکند که بر تنگه استراتژیک و حیاتی هرمز مسلط شود. در داخل ایران، چنگال آهنی رژیم بلامنازع بود و از صادرات پررونق نفت لذت میبردند. احمدینژاد طاووسی جنگجو بود که در صحنه نمایش بینالمللی قدم میزد. من و اوباما در مواجهه با این وضعیت دشوار مصمم بودیم هم از تعامل و هم از فشار استفاده کنیم. یکی از اولین حرکات اوباما، ارسال دو نامه خصوصی به آیتالله خامنهای و ارائه یک پنجره جدید دیپلماتیک بود.»
نامه اوباما به رهبری یکی از مهمترین نشانههایی بود که نشان میداد امریکا به قدرت ایران در منطقه واقف است. نامه ۱۲ ژوئن و دوم سپتامبر ۲۰۰۹ اوباما به آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در خصوص برقراری رابطه بهتر و همکاری با یکدیگر برای حل مسائل منطقه عنوان شده است. در خصوص محتوای نامه اوباما، سعید جلیلی در اجلاس جامعه مدرسین در اسفند ۱۳۸۹ بیان کرد که تنها دو روز مانده به انتخابات اوباما نامهای به رهبر انقلاب مینویسد و به صراحت اعتراف میکند که بدون جمهوری اسلامی مسائل منطقه و بینالملل حل نخواهد شد. در خصوص نفوذ منطقهای ایران جو بایدن نیز در هشتم می۲۰۱۲ گفته: «واقعیت این بود که نفوذ ایران در منطقه طی شش سال گذشته نه تنها کم نشده بود بلکه رشد هم کرده بود. رهبری امریکا زیر سؤال بود، نه دشمنان از ما میترسیدند و نه دوستان به ما احترام میگذاشتند.»
راه دور زدن تحریمها از مسیر تبدیل شدن به قدرت منطقهای میگذرد
با در نظر گرفتن تمام موارد فوق میتوان گفت که در شرایط فعلی قدرت منطقهای ایران اهمیتی بیشتر از پرونده هستهای ایران یافته و تمام تلاش امریکاییها بر مهار این مسئله متمرکز شده است.
با این حال واقعیت این است که برخلاف پرونده هستهای نه تنها هیچ قطعنامه بینالمللی در خصوص محکومیت ایران صادر نشده بلکه تمام تلاشهای ایران با تکیه بر اجازه قانونی کشورهای همپیمان همچون عراق و سوریه انجام میشود. تنها راه مقابله که امریکاییها به صورت مقطعی تلاش میکنند با آن به مقابله با افزایش قدرت نرم ایران بپردازند، افزایش نظامیان خود در منطقه است که به جایی نرسیده است، البته روشن است که ایران هیچ گاه در مقابل فشارهای این چنینی کوتاه نخواهد آمد و هیچ گونه مذاکرهای را با قدرت فرامنطقهای قبول نخواهد کرد، اما در چارچوب روابط برادرانه با کشورهای منطقه در این باره تعامل خواهد کرد.
نکته مهم این است که این روابط منطقهای بهترین راه برای مقابله با تحریمهای یکجانبه هستهای بدون نیاز به واگذاری امتیازات بیشتر است. همان گونه که در مورد خاص امارات متحده عربی اتفاق افتاد.