
هنگامي كه در 16 مردادماه سال 1358 حضرت امام خميني (ره) آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را به عنوان روز قدس اعلام و مسلمانان جهان را به اعتراض به صهيونيسم جهاني در اين روز فراخواندند، كمتر كسي فكر ميكرد كه اين فراخوان به يكي از فراگيرترين و بنياديترين حركتهاي اعتراضي عليه صهيونيسم تبديل و سبب شود رؤياهاي صهيونيستها جهت تسلط بر جهان اسلام نقش بر آب شده و راهبرد نيل تا فرات به التماس براي امنيت در مرزهاي 1948 تبديل شود.
امام خميني (ره) مبارزه خود را با صهيونيسم جهاني سال پيش از حركت انقلابي در مبارزه با رژيم شاه و امريكا آغاز و از همان سال 1948 ميلادي (1327 هـ . ش) كه رژيم صهيونيستي با حمايت از استكبار جهاني و غصب سرزمينهاي فلسطين شكل گرفت وارد عرصه مبارزه با صهيونيسم شد.
امام در قسمتي از پيام خود در هشدار به تسلط صهيونيست در سال 1341 بر جهان اسلام ميگويد: «اينجانب برحسب وظيفه شرعي به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر ميكنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است.» با پيروزي انقلاب اسلامي ضرورت آزادي بيتالمقدس به عنوان قبله اول مسلمين در دكترين انقلاب اسلامي جايگاه ويژهاي يافت و امام با انتخاب جمعه آخر ماه رمضان به عنوان روز قدس و طرح ضرورت بسيج ظرفيت جهان اسلام براي آزادسازي سرزمين فلسطين و بيتالمقدس از سلطه صهيونيستها عملاً آن را به عرصه شكست استكبار جهاني تبديل كرد. جملاتي كه امام در زمينه روز قدس مطرح ميكنند عملاً بيانگر همين راهبرد است، آنگاه كه ميفرمايند: «روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حكومت اسلامي است. روزي است كه بايد جمهوري اسلامي در سراسر كشورها بيرق آن برافراشته شود. روزي است كه بايد به ابرقدرتها فهماند كه ديگر آنها نميتوانند در ممالك اسلامي پيشروي كنند، من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم ميدانم و روزي است كه ما بايد تمام قواي خودمان را مجهز كنيم.»
راهبرد امام در اعلام روز قدس و حمايتهاي مردم در ايران و جهان اسلام دستاوردهاي ارزشمندي را در پي داشت كه از آن جمله ميتوان، به تبديل تقويت جبهه مقاومت و حمايت از آرمان فلسطين به موضوع اول جهان اسلام اشاره كرد. حمايت انقلاب اسلامي از آرمان فلسطين و آزادي قدس سبب شد موضوع رهايي قدس از يك گفتمان ناسيوناليستي در جهان عرب به گفتمان اسلامي تبديل و عقبه آن از جمعيت 150 ميليوني اعراب به جمعيت 5/1 ميلياردي جهان اسلام در آن روزها تبديل شود.
تأثير حركت انقلاب اسلامي در حمايت از آرمان فلسطين و انتقال تجربيات انقلاب اسلامي به مبارزان فلسطين سبب شد روند شكستهاي زنجيرهاي اعراب از رژيم صهيونيستي كه در جنگهاي 1948، 1957، 1967 و 1973 و همچنين ورود اسرائيل تا مركز بيروت در اوايل دهه 80، به روند پيروزي تبديل كه انتفاضه اول فلسطين، انتفاضه دوم، جنگ 33 روزه و جنگ 23 روزه و ... محصول آن بود، به گونهاي كه رژيم صهيونيستي را واداشت كه از آرمان نيل تا فرات عقب نشسته و به مرزهاي 67 اكتفا كند.
دفاع مردم ايران از آرمان رهايي قدس سبب شد كه استراتژي ايرانهراسي كشورهاي منطقه در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب اسلامي شكست خورده و انقلاب اسلامي را از حصار تنگي كه نظام سلطه بنا داشت در پوشش مليگرايي فارسي محدود كند، رهايي بخشيده و سبب تحكيم روابط ميان مردم ايران و ديگر مسلمانان و مستضعفان منطقه شود و همين امر سبب شد كه عقبه استراتژيك نظام اسلامي از محدوده مرزهاي جغرافيايي ايران فراتر رفته و دامنه آن به مرزهاي جهان اسلام برسد.
متأثر از همين پيامدها بود كه نظام سلطه براي ايجاد انحراف در جهان اسلام و فراموشي آرمان رهايي قدس و انزوا و حذف رژيم صهيونيستي از عرصه جهان، تلاش كرد تقابل اسلام با صهيونيسم جهاني را به تقابل درون جبهه اسلام و جنگ شيعه و سني تبديل كرده و با خلق گروهكهاي تكفيري كه عامل اصلي آن هم حكام متزلزل منطقه بودند، عملاً چالش را به درون جبهه اسلام بكشاند كه جنگهاي اخير در كشورهاي اسلامي و درگير شدن كشورهاي مهم جهان اسلام در جنگ نظير عراق، سوريه، لبنان، ليبي و ... محصول اين راهبرد نظام سلطه و خيانت حكام جور منطقه و وهابيون افراطي است كه زمينه اصلي استهلاك جهان اسلام را فراهم آوردند. تأثير اين اقدام غرب به گونهاي شده است كه از يكسو نيروهاي مقاومت فلسطين نيز وارد اين بازي شده و پايگاه و حمايت عمومي در جهان اسلام را از دست داده و البته به اعتبار آنها نيز لطمات سنگيني وارد شد كه سرنوشت حماس در سالهاي اخير بخشي از نتايج آن است و از سوي ديگر تلاش امريكا در نزديك ساختن رژيم صهيونيستي با برخي از كشورهاي عرب به نتيجه رسيده و به نوعي با نزديكسازي آنها با هم عملاً ظرفيت حمايت از مقاومت فلسطين كاهش يافته و تقابل اسلام با صهيونيسم به تقابل درون جبهه اسلام تبديل شود.
آنچه كه به طور ويژه بايد در اين عرصه مورد اشاره قرار بگيرد، اين است كه تلاش امريكا براي انزواي ايران و تشديد تحريمها عليه ايران با هدف فشار بر ايران براي عقبنشيني از حمايت از مقاومت فلسطين و پذيرش رژيم صهيونيستي باز ميگردد و هدف اين است كه ايران از آرمان رهايي قدس عقب بنشيند، تا از اين طريق امريكا بتواند موجوديت اين رژيم مجعول را تثبيت كند و بديهي است كه امريكا از اين طريق قادر به مهار حركت انقلاب اسلامي در جهان خواهد شد. بر اين اساس تأكيد بر ضرورت حمايت از آرمان رهايي قدس و تجميع ظرفيتها براي مقابله با رژيم صهيونيستي به ويژه تسليح كرانه باختري نه تنها به انزواي بيشتر اين رژيم و حذف آن از عرصه سياسي منطقه و به قدرت رسيدن صاحبان اصلي فلسطين بر سرزمينهاي اشغالي خواهد انجاميد، بلكه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران نيز تثبيت و با حذف اين غده سرطاني، منطقه روي آرامش را به خود خواهد ديد و عملاً معادلات منطقهاي به نفع جهان اسلام رقم خواهد خورد.
پايداري ايران در اين مسير باطلالسحر راهبرد نظام سلطه در انزواي ايران در منطقه نيز خواهد بود و ايران به عنوان محور مقاومت با اتكا به عقبه راهبردي خود در جهان اسلام، ميتواند بسترساز شكلگيري دولت جهاني اسلام باشد، در آن صورت آرزوي امام (ره) اعتلاي اسلام در جهان نيز عينيت خواهد يافت.