... و اين بار سخن از اوست كاملعارف، رادمرد عرصه فقاهت و مرجعيت، عالم رباني، عابد زاهد و آراسته به زيور اخلاق و كوه كتمان:«آيتاللهالعظمي محمدتقي بهجت».
او كه در تمام عمر پربركتش زنجيري از تعلق نفس و دنيا به پاي دلش نپيچيد و سرخوش و سرمست پاي بر فرق دنيا نهاد و از آن گذشت.
او كه نه براي به دستآوردن مال و ثروتي كوشيد، نه به دنبال جمع كردن القاب و عناوين مختلف براي خود بود، نه مقام و موقعيتي را طلب كرد و در يك كلام نه ماجراي وجودي به دلش راه يافت و نه وحشت عدمي.
او كه قصهاش جز شوق و شهود و حضور چيز ديگري نبود و در نهانخانه وحدت الهي جز به نور و سرور نرسيد و جز زيبايي و عظمت چيزي درك نكرد. او كه با كتماني كه تار و پودش لطافت و زيبايي بود بر هرچه از مقام و مرتبتش حكايت ميكرد پرده كشيد و با اينكه همگان به مقام والاي معنوياش معترف بودند، اما كسي ندانست پايه و قدر معرفت و مقام او تا كجاست.
و سرانجام او كه در تمام طول عمر تنها لقب «العبد»(1) را پذيرفت و اگر بر پرده كتمان او روزني براي تماشاي جمال درونش مانده باشد، همين كلمه است كه خود اذن آشكارياش را داده بود و اينگونه آنچه را پردهدار مستورياش ميخواست پردهدر مستياش شد.
آري او عبد و بنده خدا بود و بدينسان از بندگي هرچه غير او آزاد و بينياز بود، آنگونه كه در تمام طول عمر بنا به گفته خودش كسي را به خود دعوت نكرد و اين رمز محبوبيتش بود.
و اينك: العبد. . .
براي آنكه بتوانيم سيري در زندگي، احوالات و سيره حضرت آيتاللهالعظمي شيخ محمدتقي بهجت داشته باشيم با بزرگواراني كه محضر آن عالم رباني را درك كرده بودند ديدار كرديم و آنها نيز براي تجليل هرچه بيشتر آن عارف عاليقدر و شناخته شدن زواياي مخفي زندگي ايشان با لطف و بزرگواري تمام با ما همكاري كردند كه بخش عمده مطالب كتاب با استناد به همين مصاحبهها تدوين شده است.
در همين جا از الطاف و زحمات بيدريغ اين عزيزان بهويژه فرزند آن معظمله، حجتالاسلام والمسلمين شيخ علي بهجت كه ساعات زيادي را براي انجام مصاحبه به اين مؤسسه اختصاص دادند و همچنين اعضاي محترم دفتر آيتاللهالعظمي بهجت قدرداني ميكنيم و از درگاه خداوند منان توفيقات روزافزون برايشان آرزو داريم. اميد كه خداوند بر توفيقاتشان بيفزايد و روح پر فتوح آيتالله بهجت همواره دستگير راهشان باشد.
دوستان مؤسسه در تلاش بودند كه در زمان حيات مرحوم آيتالله بهجت همايشي را در بزرگداشت ايشان برگزار كنند و كتابي را نيز در شرح احوالشان به رشته تحرير درآورند، اما از آنجا كه ايشان به هيچ عنوان حاضر به صحبت در باره حالات و روحيات معنوي خود نبودند و هماره نظرها را از خود به خدا معطوف ميكردند، اين تصميم در زمان حيات ايشان عملي نشد و قطعاً همه آنچه ما امروز در باره ايشان ميدانيم قطرهاي است از درياي حقايق و معارف الهي كه در وجود او جلوه كرده بود و او بسياري از آنچه را كه در خود داشت با خود برد، بدون آنكه كسي از اطرافيان مطلع شود:
«كذلك يموت العلم بموت حامليه»
پينوشت:(1) اسم روي كتاب برگرفته از كلمه العبد روي سنگ مزار ايشان است.