از پيدا كردن خوابگاه در شهر غريب تا اينكه با چه كساني هماتاق خواهند شد، دغدغههاي فكري دانشجويان خوابگاهي را افزايش ميدهد. انس گرفتن با شهر و محيط جديد و آشنا شدن با افراد مختلف فرصت خاصي را براي دانشجو ايجاد ميكند. فرصتي كه ميتواند از آن به بهترين نحو براي افزايش ظرفيتهاي خود استفاده نمايد يا آنكه با بيتفاوت گذشتن از كنار اين فرصت، زمينه را براي آسيبپذير شدن خويش فراهم سازد. همزمان با هفته خوابگاهها براي شناخت بهتر اين فرصتها گفتوگويي خواندني با حجتالاسلام والمسلمين عليرضا مستشاري كارشناس مسائل فرهنگي و تبليغي انجام دادهايم.
براي اينكه پيشنيازها را بفهميم ابتدا بايد فوايد و آسيبهاي زندگي خوابگاهي را بدانيم تا خود به خود پيشنيازها را پيدا كنيم. از مهمترين فوايد زندگي خوابگاهي ميتوان به اين موارد اشاره كرد كه جوان با افراد جديد آشنا ميشود، از نظر اداره زندگي احساس استقلال ميكند و واقعاً مستقل ميشود، نظم زندگي با ديگران را تجربه ميكند و دوستان جديد پيدا ميكند، اجتماعيتر ميشود و از حالت بچه داخل خانه بودن، خارج ميشود. تجربه غربت باعث سازندگي است. در گذشته ميگفتند پسر تا سربازي نرفته، مرد نميشود و يكي از جهات سربازي غربت آن است. رعايت آداب ميان كوچكتر و بزرگتر در زندگي خوابگاهي هم يكي از فوايد است. به طور كلي تجربه اين موارد براي شخص مفيد است.
مضرات و آسيبهايي نيز وجود دارد كه يكي از مهمترينهاي آنها اين است كه اگر انسان با هماتاقيهايي كه افراد صالحي نباشند زندگي كند، امكان رنگ گرفتن از آنها وجود دارد. تنها مسئله صالح بودن ديني نيست؛ بلكه اخلاق و منش و آداب هم مطرح است. چون شخصيت جوان شكل نگرفته است ممكن است در اثر همنشيني با اين افراد اثر بپذيرد. اين يك آسيب است و چون يك دانشجو براي نخستين بار جدايي از خانواده و زندگي مستقل را تجربه ميكند، اين آسيب مهمي ميتواند باشد.
آسيب ديگري كه مخصوصاً براي دختران جلوه بيشتري دارد، موضوع كمبود محبت است؛ خلأ عاطفي كه بر اثر دوري از خانواده پيش ميآيد. اين يك آسيب است كه اكثر عشقهاي دانشكدهاي يا عشقهاي زودگذر و بدون ملاك به دليل آن حاصل ميشود. زيرا خود فرد اگر حساب منطقي كند متوجه ميشود شرايط اين عشقها اصلاً مناسب نيست. خلأ عاطفي عامل اصلي عشقهاي زودهنگام است. عامل ديگر موضوع غريزه است. اما بايد توجه داشت كه در اينجا تنها غريزه نقش ندارد بلكه خلأ عاطفي در اين مواقع غريزه را تشديد ميكند. دختري كه در كنار خانواده نياز عاطفي خود را برطرف كرده است، در مواجهه با جنس مخالف به سرعت خود را از دست نميدهد و محاسبات عقلي در اين شرايط تأثير بيشتري دارد. اما كسي كه از خانواده دور ميشود تأثير احساسات برايش بيشتر ميشود. اين آسيب در مورد پسرها هم هست؛ اما كمتر از دختران دچار اين مشكل ميشوند.
يكي ديگر از آسيبهايي كه ميتوان مطرح كرد اين است كه وقتي دانشجو در شهر غريب زندگي ميكند نظارت اجتماعي را از دست ميدهد. فرد در محل زندگي خودش به دليل نظارت اجتماعي از برخي رفتارها پرهيز ميكند. لذا وقتي افراد به شهر خود بازميگردند، سعي ميكنند خيلي از آداب سنتي را دوباره در شهر خودشان رعايت كنند؛ در حالي كه در شهر محل تحصيل رعايت نميكردند.
آسيب ديگر اين است كه جوان از مديريت بزرگترها دور ميشود. ما براي جوان مديريت زمان را لازم داريم كه پدر و مادر گاهي او را در اين زمينه كمك ميكنند. اينكه چه مقدار مطالعه كند و چه مقدار تفريح كند و... مربوط به همين بحث است. وقتي مديريت خانواده به دليل دور بودن از خانه كنار ميرود، ممكن است ايجاد آسيب كند. متأسفانه اساتيد ما تنها كار آموزشي ميكنند و در دانشگاهها نسبت به مديريت زمان توجهي نميشود. ما قبل از دانشگاه عنوان آموزش و پرورش را مطرح ميكنيم؛ چون پرورش اهميت دارد. حتي اولويت هم نسبت به آموزش دارد. در دانشگاه آموزش هست، اما پرورش نيست. استاد داريم، اما مربي نداريم. به اميد اينكه در كنار استاد در دانشگاهها مربي هم داشته باشيم تا دانشجويان بتوانند به كمك آنها شئون زندگي خود را مديريت كنند. دانشجوها وقتي دانشكده ميروند فقط آموزش برايشان مطرح است و خلأ پرورش محسوس ميشود.
وضعيت تغذيه دانشجويان خوابگاهي نيز ميتواند به عنوان يك آسيب مطرح باشد؟
بله، اينها مهمترين مسائل است. در كنار مديريت زمان مديريت تغذيه و پوشش هم مطرح است. خانوادههايي كه تجربه كافي داشته باشند، براي فرزند مجرد غذاي مفيد را مد نظر ميگيرند و توجه ميكنند كه چه غذايي مفيد يا محرك است. حتي خانوادههاي قديمي كه تحصيلات عالي هم ندارند در اثر تجربه، تغذيه خانواده را با توجه به شرايط جوان، مديريت ميكنند. در خوابگاه اين مديريت تغذيه وجود ندارد و بسياري از فشارهاي غريزي به دليل عدم مديريت تغذيه است. اگر دانشجو بداند به اقتضاي سنش چه چيز برايش مفيد است، در تنظيم و كنترل غريزه هم ميتواند برايش كمك باشد.
پس مجموعه اين موارد ميتواند پيشنيازهاي آغاز يك زندگي خوابگاهي موفق براي دانشجو باشد؟
بله، پيشنيازها بر اساس دو موضوع فوايد و آسيبها قابل تعريف است و جوان بايد در كنار زندگي خوابگاهي رابطه با خانواده خود را به طور كامل حفظ كند. رابطهاي كه به عنوان فرزند و مربي باشد و والدين خود را مربي خود بداند. او بايد مشورتها و مسائل خود را از خانواده مخفي نكند. نكته بعد اينكه بايد در مورد آداب معاشرت شناخت لازم را به دست بياورد. ميتوان در جمع زندگي كرد و رنگ جمع هم نگرفت. اين نكات را ميتواند در مطالعه كتب به دست آورد. كتابهايي تحت عنوان آداب معاشرت.
در مجموع تلاش جوان بايد بر اين باشد كه يك ثبات شخصيت به خود بدهد تا آن آسيبها اذيتش نكنند و بعد از آن ثبات شخصيت بتواند مديريت زمان و تغذيه خود را به دست آورد. يك راه ديگر هم اين است كه در همان شهري كه هست با اساتيد اخلاق و بزرگاني كه شأنيت مربيگري و دلسوزي دارند ارتباط نزديك داشته باشد.
همانطور كه گفتيد دوستيابي و خلأ عاطفي به عنوان يك آسيب است كه اغلب هم دختران را تهديد ميكند. براي جلوگيري از اينها طبيعي اين است كه دانشجو قبل از ورود به خوابگاه به خودآگاهي رسيده باشد. حالا اگر كسي اين خودآگاهي را به دلايل مختلف نداشته باشد و در اين محيط قرار بگيرد، براي اين دانشجو در كنار ارتباطگيري با اساتيد اخلاق چطور بايد اين احساس ضرورت را ايجاد كرد كه متوجه آسيبهاي زندگي خوابگاهي باشد؟
كسي كه از خانواده دور ميشود بايد به يك شكلي اين خلأ را جبران كند. ما توصيه ميكنيم كه از معاشرت صحيح كم نگذارد. دوست خوب ميتواند خلأ عاطفي خانواده را به خوبي جبران كند. با پيدا كردن چند دوست خوب و معاشرت با آنها خلأها جبران ميشود. توصيه ميكنيم كه در اين شرايط انفرادي زندگي نكنند. جوان نياز دارد كه با دو سه نفر صميمي باشد. با هم درس بخوانند تا كمبود دوري از خانواده جبران شود. لذا دوستيابي بسيار موضوع مهمي در اين رابطه است. كسي كه بتواند مكمل او باشد. در اين رابطه كتاب فراوان است كه چه كسي را به عنوان دوست انتخاب كنيم. به هر حال دانشجو در دوستيابي و معاشرت بايد فعال باشد نه منفعل و باري به هر جهت با افراد دوستي نكند.
ما طلبهها در ابتداي طلبگي، اول دغدغه پيدا كردن استاد برايمان مطرح است و بعد هم دغدغه پيدا كردن يك طلبه براي مباحثه داريم. درست است كه در دانشگاه مباحثه نيست، اما معاشرت كه لازم است. دغدغه دانشجو بايد اين باشد كه فكر كند تا هم بحث و رفيق پيدا كند تا با هم در طول چند سال غربت رشد كنند. متأسفانه در اين حوزه كسي به دانشجويان توجه نميدهد. گاهي براي اينكه با چه استادي درس بگيرند با 10 نفر مشورت ميكنند، اما اينكه با چه كسي تفريح بروند، ورزش كنند، هماتاق بشوند كسي مشورت نميگيرد. اين نكته خيلي ميتواند در رفع خلأهاي عاطفي كمك كند.
دانشجويان خوابگاهي در معرض افسردگيهاي مختلف قرار ميگيرند، ميشود در كنار خلأ عاطفي به عوامل ديگر ايجاد اين افسردگي اشاره كرد؟
تغذيه هم در اين ميان مهم است. تغذيه بحث مهمي است كه روي روان فرد اثر ميگذرد. طبايع مختلف است و بسياري از افسردگيها ناشي از اين است كه غذايي كه فرد ميخورد مناسب طبعش نيست و چه بسا با آن ضديت هم داشته باشد. افسردگي عواملي دارد مانند تغذيه، غربت، خلأ عاطفي، جديد شدن محيط و... توصيه ما اين است كه دانشجويان خوابگاهي براي اوقات خود واقعاً مديريت زمان داشته باشند و به تغذيه و معاشرت توجه كنند. اگر جوان در مديريت دوستيابي فعال باشد و دوست مناسب را در وقت مناسب پيدا كند و وقت خود را هم تنظيم كند تا اوقات فراغت نسبت به اوقات مشغوليت افزايش نيابد، كار بزرگي انجام داده است. جوان نبايد بيكار باشد. حتي بزرگترها هم نبايد بيكار باشند. بازنشستهها خيلي زود افسرده ميشوند؛ اما يك بازاري گاهي تا 80 سالگي هم مشغول كار كردن است.
وقت جوان بايد پر باشد كه بخشي از آن با درس است و بخشي به تعبير رهبر انقلاب با ورزش. براي جوان ورزش واجب است نه مستحب. كاش بخشي از خوبيهاي غربيها را ما هم ملاك قرار ميداديم. با تمام وجودم در سفري كه به اروپا داشتم ديدم كه به طور مسلم ورزش براي آنها واجب است. ما سه وعده غذا ميخوريم، اما آنها در تمام سنين دو وعده غذا ميخورند و يك وعده ورزش ميكنند. براي ما پيش نميآيد كه سه وعده غذايمان بشود دو وعده، اما براي آنها يك وعده ورزش در روز هيچ وقت ترك نميشود.
دانشگاه چكار ميتواند بكند كه اين شرايط براي دانشجويان خوابگاهي فراهم شود؟
بخشي از اين موارد واقعاً وظيفه متوليان و مسئولان دانشگاه است. نبود امكانات ورزشي و نبود فضاي فيزيكي مناسب به ويژه در خوابگاه خواهران را بيايند از نزديك ببينند. ما براي خوابگاه دختران زندان درست كردهايم. شيشهها را با روزنامه پوشاندهاند، زيرا از اول طراحي درست نبوده و براي جلوگيري از اشكالات پوششي شيشهها را رنگ و كاغذ زدهاند. نميگويم كه اين پوششها را بردارند تا مشكل ديگري پيش بياد، بلكه ميگويم از ابتدا معماري مشكل داشته است.
ما ميتوانيم خوابگاهي براي خواهران داشته باشيم كه در حالي كه مسائل پوشش رعايت ميشود، زيبايي آن هم لحاظ شود. بنابراين به رؤسا ميگويم آيا حاضريد فرزندانتان يك شب در خوابگاه باشند؟ حتي در دانشگاههاي خوب تهران نه دانشگاههاي محرومتر. مسئولان يك شب بيايند در اين خوابگاهها بمانند. لذا من مأيوسم كه بياييم تكليف براي مسئولان درست كنيم. واقعاً اگر ميخواستند عمل كنند حداقل بايد رو به جلو ميرفتيم در حالي كه معتقدم ما عقبگرد هم داشتهايم. به عنوان نمونه بخشي از دانشگاهها خوابگاه متأهلي داشتهاند و آن را تعطيل و تبديل به ساختمان اداري كردهاند. حال چه اميدي داريم كه به آنها بگوييم فضاي خوابگاهها را اصلاح كنند؟
برخورد فيزيكي با هر ناهنجارياي اشتباه است. بحث، بحث باورهاست. برخورد فيزيكي مربوط به مراحل آخر است كه اصلاً نبايد به آن مرحله رسيد. نميتوان جوان را با زور تربيت كرد. لذا همه اينهايي كه گفتيم، دانشگاه بايد فراهم و براي اوقات تحصيل و فراغت برنامهريزي كند. اگر من بخواهم تكليف براي آنها درست كنم حرف زياد است. آيا همه كارشناسيها بايد واحدهاي يكسان داشته باشند؟ همه بايد چهار سال درس بخوانند؟ در برخي رشتهها سه ساله هم ميشود ليسانس گرفت. ما چهار سال وقت او را ميگيريم و امكانات هم تأمين نميكنيم.
رهبري گلايه دارند از دانشجويي كه سياسي نيست، خوب چقدر امكان اين را فراهم ميكنيم؟ منظور از سياسي بودن باند بازي سياسي نيست؛ بلكه پيدا كردن ديدگاه سياسي و غيرت انقلابي است. من از بخش تكليف مسئولان مأيوس هستم. نميگويم كاري هم نشده، اما در بحث سبك زندگي خوابگاهي وزارت علوم اصلاً ورودي نداشته كه بخواهد خوب باشد يا بد. زندگي خانواده و خوابگاهي سبكهاي متفاوتي دارند. دليلش هم اين است كه چند تا از رؤساي دانشگاهي يك شب در خوابگاه خوابيدهاند؟ چند تا از اساتيد ما در خوابگاه زندگي كردهاند؟
با توجه به اين نواقص نظر شما در مورد بوميگزيني دانشجو به ويژه براي دانشجويان دختر چيست؟
هيچ شكي نيست كه حتي براي پسران، بوميگزيني طرح موفقي است. تنها ايرادي كه بحث بوميگزيني دارد برخي دانشگاههاي سطح يك كشور هستند كه نخبگان معمولاً آنجا قبول ميشوند. مثل دانشگاه شريف و برخي رشتههاي دانشگاه تهران. بنابراين ممكن است يك دانشجوي مثلاً كرمانشاهي بگويد با رتبهاي كه دارم بايد در شريف درس بخوانم و اين حرف حسابي است. غير از درصدي از رتبهها كه صلاح نيست بومي شوند، بقيه رتبهها كه شايد 80 الي 90 درصد باشند براي آنها بوميگزيني قطعاً مفيد است. پيام نور كرمانشاه با پيام نور بيرجند چه فرقي دارد؟ يا دانشگاه آزاد ايلام با مشهد يا امثال اينها چه تفاوتي دارد؟ چقدر جوان و خانوادهاش بايد هزينه بدهد براي كسي كه بايد از همدان به شيراز برود. البته بوميگزيني جزو قوانين دانشگاه آزاد است و نميخواهم فقط به مسئولان ايراد بگيرم. گاهي ايراد به خود دانشجو وارد است كه شهرهاي دور را انتخاب ميكند. در صورت رعايت بوميگزيني وقتي درصد نياز به خوابگاه كم ميشود شرايط تهيه امكانات فراهم ميشود.
در خوابگاهها بحث مشاور در واحد دانشگاهي زياد مطرح است. با توجه به اشارهاي كه به اساتيد اخلاق هر شهر داشتيد، ممكن است يك روحاني يا يك استادي كه ميتواند جوان را جذب كند و جايگاه مرجعيت فرهنگي برايش داشته باشد، تأثير شگرفي بر روحيه دانشجو داشته باشد. چرا دانشجوها به اين دسته از افراد اقبال دارند و ثانياً واحدهاي دانشگاهي چطور ميتوانند برنامهريزي كنند كه اين دسته از افراد به صورت گستردهتر در كنار دانشجويان حضور داشته باشند؟
اين وظيفه وزارت علوم است كه اين امكان را فراهم كند، اما يك نكتهاي را بر اساس تجربه ميخواهم بگويم. در 20 سالي كه من تجربه دانشگاه دارم كساني كه به عنوان موظفي مشغول مشاوره هستند تاكنون مشكل قابلتوجهي از دانشجويان را حل نكردهاند. در مواردي نهتنها مشاورههايي به جوان داده شده كه به درد اين جوان نميخورد، بلكه به درد جوان غربي ميخورد چون دانش اين قبيل مشاوران بر اساس دانش غربي است. مشاورههايي كه در اسلو، استكهلم و پاريس بايد بشود در شيراز و اصفهان جواب نميدهد. توسعه اين موارد را توصيه نميكنم، بلكه جوانها در هر شهري تحصيل ميكنند، آنجا علمايي دارد كه بايد به آنها رجوع كنند.
علاوه بر اين، نماز جماعت ميتواند جوانها را حفظ كند. جوان از اين امور روحيه ميگيرد و قوت معنوي پيدا ميكند. دانشجو را از شكنندگي بيرون ميآورد. لذا كساني كه دلسوز هستند نه كساني كه شغلشان اين است، تأثير بيشتري دارند. اساتيدي كه موظفي آنها امور فرهنگي نيست، اما روي حساب دلسوزي براي دانشجو وقت ميگذارند اينها مؤثرترند.
من اين را تجربه هم كردهام كه دانشجويان خوابگاهي در تهران به دنبال مراجع فرهنگي ميگردند. اصلاً آشنايي خود من با آيتالله حقشناس به واسطه دانشجويان دانشگاه علم و صنعت بود و آنها بنده را به جلسات ايشان بردند. يا به كمك دوستان دانشجوي دانشگاه تهران با آيتالله آقامجتبي تهراني آشنا شدم. من اهل قم بودم و با تهران آشنايي نداشتم و اين دوستان با زيركي اين فرصتها را ايجاد ميكردند. خداوند زمين را خالي از حجت نميگذارد. در هر شهر بالاخره هستند اين افراد، لذا ميخواهم بگويم كه دانشجويان بروند و دلسوز را پيدا كنند كه حتي نفس اين افراد هم اثرگذار است.
نماز جماعت در اين مسير خيلي كمك ميكند. حضور در نماز جماعت آثاري دارد كه حتي اگر باعث آشنا شدن با اطرافيان هم نشود با اين حال اثر باطني بالايي دارد. در روايت ذكر شده اگر يك خواستگار اهل نماز جماعت نبود به او دختر ندهيد حتي نميگويد اهل نماز، بلكه نماز جماعت را مطرح ميكند. چون نماز جماعت جوان را ديندار نگه ميدارد. نماز جماعت تضميني براي اهل نماز ماندن است. مثل راهپيمايي كه شايد نرفتن يك نفر اثري نداشته باشد؛ اما رفتن او باعث ميشود اين فرد انقلابي باقي بماند. بنابراين دانشجويان مجالس خوب ديني، مذهبي و فرهنگي در شهرها را نبايد از دست بدهند و منتظر مراسم مربوط به دانشگاه نباشند.
وارد موضوع خواستگاري شديم. زندگي خوابگاهي دوره مناسبي براي ازدواج است؟
من يك اختلاف نظري با همكاران ديگر در اين زمينه دارم. البته در بحث اينكه دختران دانشجو از نظر سني شرايط را دارند، با همكاران مشتركيم چون سربازي نميخواهند بروند و مسئوليت شغلي ندارند. بنابراين اگر خواستگار متناسب را داشتند مانعي ندارند. اما پسرها همه در سن ازدواج نيستند. برخي همكاران معتقدند هر جواني به دانشگاه رفت سن ازدواج را دارد. من مخالف هستم. سن ازدواج 18 سال نيست. پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) در 25 سالگي ازدواج كردند. سن ازدواج امام (ره) و شهيد مطهري 27 و 28 سال بود. 18 سال سن ازدواج نيست. هنوز ثبات شخصيت در فرد ايجاد نشده است. من به طور مكرر بررسي كردهام كه شخصيت پسر دانشجوي ترم اول با ترم آخر چقدر تغيير ميكند. در اين فاصله او مرد ميشود. حتي از نظر چهره هم عوض ميشود. لذا براي پسران، ترمهاي اول براي ازدواج مناسب نيست. چهار سال تحصيل، بعد سربازي، بعد پيدا كردن كار حدود هفت الي هشت سال طول ميكشد و براي همين براي ازدواج زود است. فقط بحث اقتصادي نيست، ممكن است كسي داراي خانواده مرفهي باشد، اما باز هم شرايطش را ندارد. بحث بلوغ عقلي و مديريتي است كه با مديريت خانواده هم درست نميشود. ازدواج دانشجويي مورد تأييد بنده است؛ اما براي ترمهاي آخر و پس از مهيا بودن شرايط. اينكه ميگويند چهار، پنج سال عقد باشند خيلي آسيب دارد. حداكثر طول دوران عقد را يك سال ميدانم. خيلي مشكلات پيش ميآيد. دو نفر نسبت به هم سرد ميشوند، ديگران دخالت ميكنند نظر آنها را نسبت به هم منفي ميكنند و... بالاخره جوان تا حدودي در برابر اين مشكلات ميتواند مقابله كند. ازدواج كه فقط بحث غريزه نيست كه جوان 18 سال چون بلوغ جنسي دارد ازدواج كند.
پس اين دانشجويان چطور خود را در برابر گناه محفوظ نگه دارند؟
اين بحث مفصلي است من معتقدم اگر كسي نگاه، پوشش، تغذيه و وقتش را مديريت كند، غريزه به او فشار نميآورد. طبيعت خلقت انسان اين طور است. غذاهاي جوانان بدون برنامهريزي و مشورت با متخصصان تغذيه است. گاهي غذاي متأهلي ميخورند.
برخي غذاها متأهلي هستند و براي فرد مجرد حكم سم را دارد. مثلاً گاهي براي تغذيه فرزند نوجوان به او بادامزميني ميدهيم، در حالي كه خود متخصصان ميگويند كه 100 گرم بادامزميني ميتواند براي يك هفته فرد متأهل كافي باشد؛ اما جوان مجرد 200 گرم بادامزميني ميخورد. مسلماً اذيت ميشود. برخي غذاها هم از نظر كالري و هم از نظر محرك بودن متأهلي است. به اين رفتار سركوب غذايي نميگوييم، بلكه به آن مديريت ميگوييم كه جوان بداند چه غذايي را بخورد كه هم كالري او تأمين شود و هم محرك نباشد.
لباس هم از نظر تنگي و جنس آن همين طور است. قديميها حتي نرمي و زبري را براي فرزندان در نظر ميگرفتند. فرزنداني كه در سن بلوغ بودند برايش لباس نرم تهيه نميكردند. اينكه ميگويند اسباب تحريك الان بيشتر از قديم است يا قديم اصلاً نبوده را قبول ندارم. در گذشته اينترنت و ماهواره نبوده، اما آميزش حيوانات از صبح تا شب در برابر ديدگان جوانان قرار داشته است. آن هم محرك بوده است. اسباب تحريك در قديم هم بوده است. قرآن درباره دوست دختر و دوست پسر اصلاً آيه دارد: و لا متخذي اخدان و لا متخذات اخدان. پس از قديم اين مسائل و اسباب تحريك بوده؛ اما خانوادهها مديريت ميكردند. بنابراين سن ازدواج براي ترمهاي آخر مناسب است.
ممكن است دختر دانشجو بخواهد با پسري كه سن ازدواج دارد، ازدواج كند. با توجه به شرايط دانشجويي اين دختر دانشجو در خوابگاه است، آيا چنين ازدواجهايي توصيه ميشود؟
دختر بايد وقتي ازدواج كند كه بتواند برود در منزل متأهلي. بايد با فردي ازدواج كند كه امكان تأمين زندگي را برايش داشته باشد. به كسي بله بگويد كه در همان شهر بتواند برايش زندگي ايجاد كند. اگر بخواهند عقد بمانند محبتشان از بين ميرود. دختر بله كه ميگويد ديگر نبايد در خوابگاه بماند. اداره منزل و شوهر هيچ منافاتي با تحصيل ندارد؛ بلكه بايد شرايط زندگي مشترك دختر و پسر با هم فراهم شده باشد. با مختصري همكاري ميان دختر و پسر، دختر ميتواند بعد از ازدواج تحصيلات عاليه هم داشته باشد. اتفاقاً در منزل خودش كه باشد شرايط آرامتري براي تحصيل خواهد داشت؛ اما اگر در موارد خاصي به هيچ وجه امكان حضور پسر در محل تحصيل دختر خانم وجود نداشته باشد و از طرف ديگر هر دو واقعاً به هم علاقهمند باشند، توصيههاي ديگري برايش وجود دارد كه براي تشريح آن نياز به يك فرصت مفصلتر خواهد بود.