کد خبر: 711570
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۳
7 پرونده از سالي كه گذشت
وقوع حوادث همواره بخشي جدا نشدني از زندگي اجتماعي افراد را تشكيل مي‌دهد. حادثه بنا به بزرگي وقوع آن مثل زلزله يا شيوه‌اي در بروز آن مثل گير كردن دزد چاق داخل كانال كولر مورد توجه رسانه‌ها قرار مي‌گيرد.
وقوع حوادث همواره بخشي جدا نشدني از زندگي اجتماعي افراد را تشكيل مي‌دهد. حادثه بنا به بزرگي وقوع آن مثل زلزله يا شيوه‌اي در بروز آن مثل گير كردن دزد چاق داخل كانال كولر مورد توجه رسانه‌ها قرار مي‌گيرد. همه ساله پرونده‌هاي شاخصي به صفحه حوادث راه پيدا كرده و به صورت ويژه مورد توجه قرار مي‌گيرند. سال 93 هم با حوادثي تلخ يا ماجراهاي شيريني سپري شد كه به چند پرونده شاخص آن اشاره مي‌شود.

  بخشش در ملأعام
بدون ترديد سامره علي‌نژاد قهرمان سال‌ است. او مادري است كه در ملأعام طناب‌دار را از گردن قاتل پسرش برداشت و به او فرصتي داد تا در كنار خانواده‌اش زندگي دوباره‌اي را تجربه كند. ماجرا به همين جا ختم نشد و زماني كه مادر قاتل به پاي سامره افتاد به او گفت از خدا تشكر كن. مادر متهم را بلند كرد و گفت به‌خاطر مادربودنت خيلي برايت احترام قائل هستم. انتشار اين خبر، از مرزها هم فرا‌تر رفت و خيلي‌ها در نقاط مختلف جهان براي گذشت سامره، اداي احترام كردند. مقتول پسر 17 ساله‌اي به نام عبدالله، فرزند عبدالغني حسين‌زاده از فوتباليست‌هاي قديمي استان مازندران بود كه در سال ٨٦ در چهارشنبه بازار شهرستان نور با ضربه چاقوي پسري به نام بلال به قتل رسيد. بلال و عبدالله از قبل يكديگر را مي‌شناختند اما از هم دلخور بودند. برادر عبدالله مدتي قبل در حادثه رانندگي كه با بي‌احتياطي يكي از آشنايان بلال رقم خورده بود جان خود را از دست داده بود. روز حادثه بلال و عبدالله بعد از مشاجره با هم درگير شده و پرونده قتل رقم خورد. متهم بعد از بازداشت جزئيات حادثه را شرح داد و در دادگاه كيفري استان با درخواست اولياي‌دم به قصاص محكوم شد. بعد از تأييد رأي قصاص، متهم سحرگاه 25 فروردين93 در حالي كه همه مقدمات اجراي حكم فراهم شده بود، اولياي‌دم طناب دار را از گردن قاتل برداشتند.
 
 پليس وظيفه‌شناس قرباني شب چهارشنبه‌سوري
آخرين چهارشنبه هر سال با دلهره و آشوب سپري مي‌شود. چهارشنبه‌سوري سال گذشته مأموران پليس براي امنيت تهران به صف شده بودند. آن شب اما براي پليس با خاطره‌اي تلخ رقم خورد چراكه يكي از مأموران وظيفه‌شناس كه ستوان سوم هادي جوان‌دلاور نام داشت هنگام گشت‌زني در محدوده استحفاظي‌اش از ناحيه سر با بمب دست‌ساز پسر شروري هدف قرار گرفت و راهي بيمارستان لقمان شد. در حالي كه پليس وظيفه‌شناس به كما رفته بود مأموران بعد از تحقيق عامل حادثه را كه پسري به نام فرشيد بود بازداشت كردند. او گفت از بلندي ساختمان به طرف مأمور پليس نارنجك دست‌ساز را پرتاب كرده است. تلاش‌ها براي نجات پليس وظيفه‌شناس ثمري نداشت و او ارديبهشت ماه روي تخت بيمارستان به شهادت رسيد. در شاخه ديگري از بررسي‌ها بازپرس پسر شرور را به اتهام قتل مجرم شناخت و پرونده بعد از صدور كيفرخواست روي ميز هيئت قضايي دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت. متهم يك بار براي محاكمه از زندان به جلسه دادگاه منتقل شد اما به علت فراهم نبودن شرايط رسيدگي، جلسه به روز ديگري موكول شد.

  پرونده جنجالي ريحانه
اعدام ريحانه جباري، هفت سال بعد از ارتكاب قتل مرتضي سربندي از پرونده‌هاي جنجالي سال بود. آنچه بيش از هر چيز به مطرح شدن پرونده ريحانه كمك كرد و اين دختر را به طرف طناب دار پرتاب كرد، حمايت دروغين رسانه‌هاي معاند از متهم بود. اين حمايت‌هاي دروغين منجر به جريحه‌دار شدن حيثيت خانوادگي مقتول شد تا جايي كه كمك‌هاي معاون دادستان تهران براي جلب رضايت هم راه به جايي نبرد. اين پرونده تيرماه سال 86 و همزمان با كشف جسد پزشكي به نام مرتضي سربندي در آپارتمانش به جريان افتاد. بررسي تماس‌هاي مقتول نشان داد كه آخرين تماس با دختري 19 ساله به نام ريحانه برقرار شده است. با حضور بازپرس، ريحانه ساعتي بعد در خانه‌اش بازداشت و چاقوي خون‌آلود هم زير تختخوابش كشف شد. او در همان محل به قتل مرتضي اقرار كرد و گفت چاقو را چند روز قبل خريده و با خود به خانه مرتضي برده بود. روز حادثه هم مرتضي را در حالي كه مشغول خواندن نماز بوده با ضربات چاقو هدف قرار داده و از خانه گريخته است. ريحانه ابتدا مدعي شد كه براي دفاع از خودش مرتكب قتل شده چراكه مقتول قصد تعرض داشته است. ريحانه در تحقيقات بعدي اقرار كرد كه از مدتي قبل با مرتضي رابطه داشته و با رضايت خودش به خانه مقتول رفته است. بررسي‌ها هم نشان داد كه او قبل از حادثه فرصت فرار از خانه را داشته است، بنابراين عمل او نمي‌توانست مصداق دفاع مشروع تلقي شود. پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران بررسي شد و هيئت قضايي بعد از شور ريحانه را به قصاص محكوم كردند. بعد از تأييد رأي در ديوان عالي كشور و انجام تشريفات قانوني، تلاش‌هاي جمعي براي جلب رضايت خانواده مقتول ثمري نداشت. آنها گفتند كه ريحانه آبروي پدرشان را برده و حيثيت خانوادگي‌شان را لكه‌دار كرده است. ريحانه يك بار تا پاي چوبه دار رفت و دادستان به او مهلتي 10 روزه داد تا بتواند رضايت خانواده مقتول را جلب كند اما تلاش‌ها راه به جايي نبرد و ريحانه سحرگاه سوم آبان ماه در زندان رجايي شهر كرج قصاص شد.

  آخرين پرواز
يكي ديگر از پرونده‌هاي خبرساز سال 93، آخرين پرواز هواپيماي آنتونف 140 بود كه ساعت 9 و 18 دقيقه صبح روز نوزدهم مردادماه با 48 سرنشين فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد طبس ترك كرد اما لحظاتي بعد اطراف فرودگاه سقوط كرد و 39 سرنشين آن كشته و 9 نفر هم از مرگ نجات يافتند. خلبان با تجربه هواپيما علي ايزدپناهي نام داشت با 8 هزار ساعت پرواز بدون سانحه. بر اساس گزارشي كه بعد از حادثه منتشر شد، خلبان لحظاتي بعد از پرواز با برج مراقبت تماس گرفته و اعلام كرده بود كه موتور سمت راست دچار مشكل شده است. او كه مجال بازگشت به فرودگاه را پيدا نكرده بود، تلاش كرد هواپيما را در شهرك آزادي روي زمين بنشاند كه حادثه رخ داد. 49 روز بعد از وقوع حادثه علت وقوع سانحه از كار افتادن موتور هواپيما اعلام شد كه شركت سازنده بايد پاسخگو باشد.

  رهايي قهرمان شمشيربازي
پرونده‌هاي گروگانگيري معمولاً با انگيزه‌هاي مالي شكل مي‌گيرد. تجربه نشان داده است كارآگاهان پليس آگاهي تبحر خاصي در رمزگشايي از اين پرونده‌ها دارند. البته در كنار تخصص پليس خانواده گروگان‌ها هم به جاي اعتماد بي‌جا به آدم‌ربايان بايد با پليس همكاري كنند. قهرمان پرونده معروفي كه سال 93 خيلي زود در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفت حامد صداقتي، قهرمان شمشيربازي بود. ساعت 19 و 30 دقيقه شامگاه چهارشنبه، دهم ارديبهشت‌ماه بود كه حامد، همراه دو نفر از دوستانش‌ به نام‌هاي مهدي و محمدعلي سوار بر خودروي پژو پارس در نزديكي شهرستان خاش با حمله اشرار مسلح مواجه شد. اشرار مسلح بعد از تيراندازي به سوي خودرو، محمدعلي را به قتل رسانده و بعد از ربودن حامد و مهدي از محل گريختند. همزمان با حضور مأموران پليس در محل، تلاش براي يافتن نشاني از حامد و مهدي آغاز شد تا اينكه يك ماه بعد ويدئويي در فضاي مجازي منتشر شد كه نشان مي‌داد حامد و مهدي در اسارت اعضاي گروه مسلح قرار دارند. آدم‌ربايان در قبال آزادي گروگان‌ها درخواست 5ميليون‌دلار پول نقد كردند. با انتشار اين ويدئو و آگاهي از سلامت دو گروگان تيم‌هاي تخصصي دامنه اطلاعات خود را گسترش دادند و موفق شدند مخفيگاه متهمان را در يكي از دره‌هاي كوهستاني شهرستان خاش شناسايي كنند. سپس عمليات رهايي گروگان كليد خورد و تيم‌هاي گسترده موفق شدند دو گروگان را در سلامت كامل آزاد و چهار آدم‌ربا را بازداشت كنند. حامد و مهدي بعد از آزادي از دست آدم‌ربايان بود كه از قتل محمدعلي با خبر شدند. حامد به خبرنگار ما گفت: بعد از حادثه متوجه شديم كه در دست گروه خطرناكي گرفتار شده‌ايم. آنها ما را به محل مخوفي ميان مارها وعقرب‌ها منتقل كردند و تنها با اميد به خدا و دعا به درگاه او بود كه فرصت زندگي دوباره پيدا كرديم.

  پزشك اسيدپاش
پرونده‌هاي اسيدپاشي معمولاً انگيزه‌هاي عشقي دارند و عشاق ناكام براي جبران كينه خود دست به اسيد مي‌برند اما باز شدن پاي يك پزشك كه به صورت همكار خود اسيد پاشيده بود از نوبرانه‌هاي اين پرونده‌ها است. اين حادثه شامگاه شنبه، هشتم آذرماه اتفاق افتاد. دكتر سيامند صابري، مدير بيمارستان ضيائيان كه با آمبولانس بيمارستان راهي خانه‌اش در ده‌ونك شده بود، مشغول پارك خودرو بود كه از سوي دو سرنشين موتورسيكلت هدف اسيدپاشي قرار گرفت و به بيمارستان منتقل شد. معاينه‌ اوليه نشان داد كه دكتر انوري از ناحيه چپ صورت، چشم چپ و دست‌ چپ دچار سوختگي شده است كه خوشبختانه به علت رقيق بودن اسيد، سوختگي‌ها خيلي شديد نبود. تحقيقات پليسي بعد از حادثه خيلي زود به جريان افتاد و مشخص شد كه حادثه با انگيزه شخصي صورت گرفته و عامل آن‌ هم يكي از پزشكان جراح بيمارستان است كه با همدستي برادرزاده‌اش كه دانشجوي مهندسي نفت دانشگاه تهران است اين حادثه را رقم زده است، بنابراين پزشك اسيدپاش و برادرزاده‌اش بازداشت شدند. متهم گفت: از سال 89 به عنوان جراح در بيمارستان كار مي‌كردم و در آنجا سمت‌هاي زيادي هم داشتم اما وقتي دكتر انوري به عنوان سرپرست انتخاب شد، پست‌هاي من را گرفت و به دوستانش سپرد. همين موضوع باعث شد از او كينه به دل گرفته و انتقام بگيرم. بعد هم با همدستي برادرزاده‌ام نقشه را اجرا كردم اما خيلي زود گرفتار شدم.

  اعدام پزشك قلابي
پرونده ديگري كه در سال 93 خبرساز شد دستگيري و اعدام مرد بي‌سوادي بود كه با معرفي خودش به عنوان پزشك، جويندگان كار را فريب مي‌داد و به زنان و دختران تعرض مي‌كرد. اين مرد 54 ساله كه علي نام داشت چند سال قبل به اتهام قتل يكي از قربانيانش بازداشت شد اما مدتي بعد با جلب رضايت اولياي دم از زندان آزاد شد و جرائم خود را از سرگرفت. فروردين‌ماه سال 93 بود كه شكايت‌هاي مشابهي از متهم در پليس آگاهي تهران مطرح شد.
يكي از شاكيان گفت: در حال عبور از خيابان بودم كه متوجه شدم پيرمرد با تلفن همراهش حرف مي‌زند. مي‌گفت به دنبال سرايداري براي ساختمانش مي‌گردد و پول خوبي مي‌دهد. من كه مشكل كار داشتم جلو رفتم و گفتم كه مي‌توانم برايش كار كنم. براي حرف زدن بيشتر به پارك رفتيم. همسر و دخترم هم بودند. خودش را پزشك معرفي كرد و مقداري قرص در اختيارمان گذاشت تا براي آزمايش مصرف كنيم. وقتي قرص‌ها را خورديم از هوش رفتيم. چشم كه باز كرديم در بيمارستان بوديم. بعد فهميدم كه به دخترم تعرض و اموالمان را سرقت كرده است. بعد از مطرح شدن چهاردهمين شكايت بود كه پزشك قلابي بازداشت شد و به سرقت و تعرض به هشت زن و دختر اقرار كرد. پس از كامل شدن بررسي‌ها، پرونده در شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران رسيدگي شد و شاكيان در جلسه دادگاه حادثه سياه را شرح دادند. قضات دادگاه بعد از شنيدن دفاعيات متهم او را به خاطر تجاوز به عنف به سه بار اعدام، به خاطر سرقت و غصب عنوان به 12سال حبس، 74 ضربه شلاق و رد مال محكوم كردند. پزشك قلابي بعد از تأييد رأي در ديوان عالي كشور و انجام مراحل قانوني اجراي حكم سحرگاه نهم بهمن ماه در زندان رجايي شهر كرج اعدام شد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار