کد خبر: 641327
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۷
گزارش “جوان “از ديدار با خانواده شهيد در روستاي گرمابسرد دماوند؛ روايتي از زندگي تا شهادت تقی حاج آقائی
در یکی از روز های گرم مرداد 1341 در روستای گرمابسرد از توابع شهرستان دماوند پسری به دنیا آمد که باعث شادمانی قربانعلی و سایر اهل خانه شد. قربانعلی و بانو رفعت شادی رشد یافتن چهارمین فرزند خود را در سایه سنگین ظلم نظام ستمشاهی که با سختی زحمت کار کشاورزی ،به هم آمیخته بود را به تماشا نشسته بودند، که خمینی کبیر انقلاب خود را با یاران در گهواره اش آغاز نمود .
صغري خيل فرهنگ

• دل در گروي پير جماران نهادند
تقی  را  خانواده و دوستان با نام بهزاد مي شناختند.روزها از پی می گذشت و بهزاد در روستای گرمابسرد مشغول تحصیل شد و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در حالی که امکان تحصیل بیشتر برایش فراهم نبود به کار کشاورزی پرداخت.
مظاهر فساد دوران ستم شاهی کمترین تأثیرمنفی در روح بزرگ وآسماني بهزاد نداشت و او  در اوج محرومیت ها ،انس با قرآن و اهل بیت را در کنار مسجد و روحانی روستا مشق عشق می نمود و دور از چشم همگان درحال آماده سازی  خود برای اتصال به صف یاران آخرالزمانی  نائب مهدی فاطمه  ،خمینی کبیر بود.
فعالیت های بهزاد پس از پیروزی انقلاب با ورود چندین معلم مومن انقلابی  جهادگر که دل به راه امام خمینی بسته بودند و در راستای محرومیت زدایی به روستای گرمابسرد که در فاصله بیش از 50 کیلومتری شهر دماوند قرار داشت و از کمترین امکانات نیز برخوردار نبود ، با تشکیل انجمن اسلامی توسط او و دوست شفیقش  شهید حاج محمد محمد حسینی به عرصه دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامی پیوند خورد و مدتی بعد با هماهنگی مسئولین شهرستان به ویژه امام جمعه شهرستان دماوند حجت الاسلام شاهچراغی با تشکیل و سازماندهی بسیج روستا رنگ و بوی عملیاتی به خود گرفت.

• قرآن و صراط منير
بهزاد فرمانده بسیج روستا بود چیزی نگذشت که مدیریت و شجاعت فرماندهان دلیر بسیج گرمابسرد را همگان در منطقه می شناختند. بهزاد و یارانش نقش بی بدیلی در تأمین امنیت منطقه داشتند . او که به تازگی به استخدام اداره آموزش و پرورش نیز در آمده بود ،در دبستان همان روستا مشغول به تدريس دانش آموزان علاقمند شد . او به تنهایی کار چندین نهاد دولتی را در روستا انجام می داد. تأسیس کتابخانه روستا، هماهنگی حضور و پذیرایی از روحانیون جهت انجام مراسمات ماه محرم و رمضان، سرکشی به خانواده های شهدا و رزمندگان، تأمین امنیت و............
 اما برجسته ترین فعالیت او همانا تکیه بر امور فرهنگی جوانان روستا بود ، پیگیری جلسات قرآن و آشنایی جوانان روستا با آموزه های اسلامی موجب آشنایی شمار بسیاری از جوانان روستا با فرهنگ اسلامی شد . اخلاص بهزاد تا بدانجا رفت که جوانان روستا با تکیه بر انتخاب آگاهانه خود برای دفاع از حقانیت نهضت امام لباس رزم پوشیده و عزم جبهه ها را نمودند و با چنان اخلاصی با دشمن دون مواجه شدند که شمار شهدای روستای گرمابسرد به نسبت جمعیت در شهرستان بی نظیر است.
شهید بهزاد با استفاده از موتور ش عشایر منطقه  را براي  سحری در ماه مبارك رمضان  بيدار مي نمود.مدتي بعد هم  با راهنمایی خانواده اش ازدواج نمود.او با خواهر دوستش شهيد حاج محمد كه از خانواده هاي تدين ومذهبي گرمابسرد بودند ، ازدواج نمود و حاصل این ازدواج فرزندی شد كه هیچگاه پدرش را ندید.
 بهزاد برای خانواده خود اهميت فراواني  قائل بود، كه مي توانست سرمشق  مناسبي در رفتار با خانواده  براي جوانان امروز باشد.  در همین ایام بود که بهزاد مادر خود  را پس از مدت ها بیماری  از دست داد.

• شكارچي تانك مدرن ارتش بعث
با تنوره کشیدن شعله جنگ تحمیلی و شهادت چند تن از اقوام و یاران ،به ویژه شهید حیدر محمدحسینی که از فرماندهان محور " جوانرود " در منطقه غرب بود، بهزاد دیگر توان ماندن در روستا  را نداشت . شوق معبود در وجود او شراره می کشید و شعف دفاع از کیان نظام اسلامی او را به سوی نبرد والفجر8 فرامی خواند.
جلب نظر پدرو خانواده كمي دشوار بود.اما آنها که نجواهای اورا در پس نماز شب که از خدای خود طلب شهادت می کرد ، شنیده بودند.با تکیه بر بهرمندی از اوج ایمان و اعتقاد به درستی مسیر پر بهجت پیر جماران براي حضور فرزندشان در جنگ وجهاد رضايت مي دهند.آنها نيك مي دانستند كه  چیزی جزء شهادت در راه خدا بهزاد را نمي تواند آرام كند.
بهزاد که تبحری فوق العاده در تیز اندازی داشت به سرعت به عنوان شکارچی تانک های مدرن ارتش بعث  جایگاهی مناسب در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) پیدا كرد. همسر بهزاد دوران بارداری را می گذراند که شور عملیات دیگری او ويارانش را  فرامی خواند. آن روزها بهزاد ومحمد حسيني در پايگاه بسيج روستا مسئوليت داشتند وجهت اعزام ناچار قرعه كشي  كردند. قرعه به نام دو یار دیرین بهزاد و محمد محمد حسینی افتاد.
آري !شب قبل از اعزام بود كه  بهزاد در حضور کلیه اعضای خانواده که در منزل خواهرش گردهم آمده بودند اعلام نمود : ((بدانید که من آگاهانه این مسیر را انتخاب نمودم. من هیچ کمبودی از نظر مادی ندارم. در سطح روستا بیشترین امکانات مادی و مقبولیت اجتماعی را دارم . اگر ما نرویم به جبهه دشمن می آید و آنچه که نمی پسندیم را بر ما تحمیل می کند)) او پس از این بیانات  به شهادت خود اشاره می نماید و  می فرماید: (( من در این عملیات شهید می شوم و....))

• شلمچه و  پرواز  كربلاي 5 ها
شهید بهزاد و حاج محمد به اتفاق هم به سوي منطقه عملياتي كربلاي 5 اعزام و با تکیه بر مهارت های رزمی خود جزو موثرترین نیروهای واحد ادوات لشکر 27 حضرت رسول شدند .
دشت شلمچه میدان نبرد تمامی لشکرکفر در مقابل ایمان خالص فرزندان خمینی شده بود . بارانی از انواع گلوله ها می بارید.استقامت بسیجیان لرزه ای سهمگین بر جسم منحوس ارتش بعث و اربابانشان  افکنده بود. ژنرال های بعثی دیوانه وار یگان های زرهی خود را به مصاف لشکریان خدا می فرستادند تا با دیدن تارومار شدن یگان های خود بارها و بارها شاهد ضعیف بودن کید شیطان در مقابل اخلاص بندگان صالح باری تعالی باشند .
3روز قبل از شهادتشان که برای تجدید قوا و استراحتی چند ساعته به عقبه لشکر در دارخوین آمدند ،در اين ميان با یکی از دوستان خود به نام نامدار حسینی مواجه شدندكه  در صدد نگاردن نامه ای به پدر خود در دماوند بود،از اين رو  هر دو شهید درخواست می نمایند که آنها نیز مکتوبه ای نگاشته و همراه نامه برادر نامدار حسینی ارسال نمایند . با عنایت به کمبود وقت و امکانات پشت پاکت نامه ای انتخاب و هر سه که امیدی به بازگشت خود نداشتند خطاب به پدر ،برادر نامدار اینگونه می نگارند: (( سلام ما را به بسیجیان برسانید و به آنها بگویی پایگاه بسیج روستا را همواره گرم نگه دارند)) و پس از این دیدار کوتاه با برادر نامدار حسینی خداحافظی کرده و او را تنها می گذارند.

• تركشي در سينه ، تركشي در سر
شب سوم بهمن ماه 1365 دشت شلمچه محل قرار بهزاد و حاج محمد با مولای خود حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مي شود و دو ترکش ناجوانمردانه مأمور وصال ياران ،تركشي در سينه بهزاد جاي مي گيرد وتركشي ديگر سر حاج محمد را .در  مراسم تشییع پدر شهید حاج محمدمحمد حسینی و قربانعلي پدر شهید بهزاد كه خود از رزمندگان دفاع مقدس بود ، در مقابل همگان بلندگو به دست اعلام می نمایند:" خدایا این قربانی ها را از ما بپذیر. "
قربانعلی در تمام سال های زندگی پس از شهید نیز لحظه ای از اعتقادات خود دست نکشید و با تمام توان از انقلاب اسلامی دفاع می نمود .
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار