انقلاب اسلامی در ایران ادامه دارد و جمهوری اسلامی ایران بر جا و در حال پیشروی است. امروز این کشور به مثابه یک قدرت سیاسی جهانی،
یا دست کم منطقه ای تلقی می شود و از این پس، چه دشمن اعتراف بکند یا
نکند، قدرت نخست منطقه بشمار می آید.
دشمن کیست؟ بی هیچ شکی او اقلیت قدرتمندی است نا متجانس و به دلیل
منافع مشترک متحد، در نظامی سلطه جو سازمان یافته و به روش های تحمیل خود
به اکثریت عظیم بشری طی قرون اخیر، آگاه : به مدد نیروی فکری خود (علم) ،
نیروی مادی خود (سلاح)، سخن پراکنی خود (رسانه) و توان مالی خود (پول)
این دو جامعه ی انسانی با پیشینه ای به درازای عمر بشر پیوسته در کنار
هم زیسته اند، اغلب با پشت کردن به هم و گاهی در رویارویی با هم. سراسر
تاریخ بشری مشحون از جنگ ها و انقلاب ها و شورش ها وخشونت ها و کودتاهای
رنگارنگ است.
امروز هم !
جغرافیای انسانی در سطح کره ی ارض به دو پاره تقسیم شده است : کشور های
موسوم به توسعه یافته و نیافته، شمال و جنوب، غرب و جهان سوم، جامعه های
ثروتمند و فقیر. دو جنگ جهانی قرن بیستم بر سر اختلافات درون قومی و
سرزمینی و قدرت نمایی های بین دولت های رقیب دسته ی اول رخ داد تا جایی که
به مردمان خود هم ترحم روا نداشتند و بمب های اتمی بر سر آن ها که بی گناه
بودند فرو ریختند؛ اما جنگ سوم که به نظر ما مشخصا با پیروزی انقلاب اسلامی
ایران شروع شده، نه دیگر بین کشورهای غربی که میان غرب و اسلام به صورت
موضعی و موسمی درشرف انجام است. این جنگ با برد بلند و ریشه ای و سرنوشت
ساز با تشویق همسایه ی نادان جمهوری اسلامی ایران به حمله علیه پیروزی و
رهایی از محرومیت آغاز شد، هشت سال طول کشید و به افغانستان و به خود عراق
که این بار علیه خود غرب شاخ و شانه می کشید بسط یافت و با حملات سر
شکسته¬ی اسرائیل یک بار به لبنان (33 روز) و دو بار به نوار غزه ( 22و8
روز) ادامه پیدا کرد ولی همین کشورِ سردر گم به کمک آمریکا و اروپای تحت
نظر خود علیه سوریه وارد عمل شد و با براه انداختن بیش از دو سال جنگ
وخونریزی و چپاول ثروت های ملی و تاریخی، اکنون به نفس نفس افتاده است. ما
بنا داریم تنها به آنچه در خاور میانه ی دهه¬های اخیر یعنی قلب تپنده¬ی
اسلام شیعی می¬گذرد بسنده کنیم و مناقشات دیگر کشورهای زر و زور را در سایر
نقاط زر خیز جهان مانند آفریقا به دیگران و دیگر اوقات محول سازیم.
برای آن که از رشتهی فکری اصلی خود دور نیفتیم، قصد داریم به صورتی
طرحواره ومجمل به مقایسه ای فارغ البال و به ناچار ناقص و ناکافی دست بزنیم
و در این مقوله ی قیاسی به دو مظهرنمایشیِ قدرت یکی آفندی و دیگری پدافندی
بپردازیم.
منظور از گزینه ی نظامی که دائما در فکر و ذکر سران غرب غلت می خورد و بی
محابا از آن برای دفاع از سلطه بر دیگری بهره برداری می-شود همانا جنگ و
خونریزی و خرابی و بی¬خانمانی و وحشیگری و در نهایت بمب اتمی است، که نام
آن پیشرفت گذارده شده و به آن افتخار این دنیائی می شود.
بر عکس، منظور از گزینهی عاشورائی نیروئی است معنوی، بی یال و کوپال
مادی و تهدیدی و تخریبی با کاربرد دفاعی در صحنه¬ی زور آزمائی و با شعار
ظلم ستیزی در جهانِ بی در و پیکر. البته این گزینه هم پیشرفت تلقی و مایهی
افتخار دو دنیائی می شود. بر یکی از دیوار های پایتخت می خواندم : « اگر
محاصره ی اقتصادیِ مان بکنند ،فرزند رمضانیم ، اگر محاصره ی نظامی مان
بکنند فرزند حسینیم».
گزینه¬ی اول دومی را تخطئه می کند و به ظاهر آن را جدی نمی گیرد ولی در
خفا از آن بیم دارد و از روش های آن، تا جا یی که عقل عاملان قد بدهد گرته
برداری کرده و آن ها را در دانشگاه های نظامی خود درس می دهند، چیزی که بعد
از پیروزی اخیر حزب الله بر اسرائیل اتفاق افتاد. البته این نوع اتفاقات
تازگی ندارد زیرا در اوائل انقلاب اسلامی در ایران هم دسته ی دیگری از
پژوهشگران غربی به سر پرستی خانم م.ر. ایران شناس سویسی به بهانه ی
ماموریتی انسان¬دوستانه و در واقع برای کشف راز و رمز شهادت به سوی ایران
سرازیر شدند.
گزینه ی دوم اولی را به سخره می گیرد و با تکیه به ارزش های اعتقادی،
ضمن بهره برداری از روش های معمول و غیر معمول نظامی به دشمن می تازد. می
برد و اگر هم به زعم دشمن، در مقطعی از زمان، در میدانی خاص ببازد، به
باور خود برده است، چه مرد آزاده و با ایمان باید در راه تحقق یکی از این
دو(احدی الحسنین) قیام کند : پیروزی در جهاد و یا رسیدن به شهادت که هر دو
برای وی پیروزی است. چنگ زدن به این آیه ی 65 سوره انفال مبنی بر قدرت ده
برابر مومن در برابر دشمن که در جنگ عراق علیه ایران به تحقق پیوست، موجب
شد ایران شیعی که به مدت 8 سالِ تمام مورد تهاجم بزرگ ترین قدرت های مادی
جهان شرق و غرب قرار گرفت یک وجب از خاک خود را از کف ندهد و در واقع پیروز
از جنگ بیرون بیاید به حربه ی کار سازی در صحنه ی مصاف جهانی تبدیل شود.
ارزش اعتقادی شهادت چیست که شیعیان می گویند «این حسین کیست که عالم همه
دیوانه ی اوست»؟ ما این گزینه ی کهنِ دوباره صیقل داده شده را عاشورائی
نامیده ایم و قصد داریم آن را در قالب محدود دسته های عزاداری شیعیان در
ماه محرم، ماه قدرت نمایی «حق در برابر باطل»، با بضاعت کم خود تبیین و آن
را تا آنجا که میسرمان باشد با رژه¬ی نظامی که می تواند مظهر قدرت و قدرت
نمائی نظام سلطه تلقی گردد، مقایسه کنیم .
ما برای این کار، به چند ویژگی این دو نمایش قدرت یعنی« رژه ی نظامی» و«
دسته¬ی مذهبی» به شرح زیر اشاره می کنیم تا با توانمندی های هر یک از آن
دو بیشتر آشنا بشویم :
1) شکل کلی
هر دو نمایش معمولا با شرکت مردان شکل می¬گیرند. زن ها ظاهرا به عنوان
تماشاچی ولی باطنا به صورت کم و بیش اعتقادی در هر دو نمایش حضور می یابند.
مردان هر دو گروه در صفوفی کم و بیش منظم حرکت می کنند. سربازان بیشتر در
پادگان ها و اردوگاه ها به خط می شوند و کمتر در ملاء عام ظاهر می گردند،
در حالی که دسته مذهبی در خیابان های شهر و در بطن مردمی حرکت و توجه هر
گروه و فرقه اجتماعی و فرهنگی و دینی را به خود جلب می کند به ویژه اگر
زمان نمایش با تاریخ واقعه مصادف باشد.
حرکت اصلی راه پیمائی است، آهسته و آهنگین اما نیرومندانه و سنگین، چه در
رژه¬ی معمولا تهاجمی و چه در دستجات عادتا تسامحی. نوعی تعصب و هیجان همراه
با احساس همدردی و برادری و برابری بر دل های مردان و حتی زنان حاضر در
صحنه حکمفرماست. قدم های مصمم و نظم حاکم بر حرکات نشانه¬ی قدرت هر دو
جماعت کنشگر است. حرکت نظامی تخصصی و اختصاصی است و حرکت دینی عمومی و
مردمی.
2) سر دسته ها
سر دسته نظامی معمولا از میان درجه داران انتخاب و منصوب می شود و دست کم
برای مدتی بلا تغییر در پست خود انجام وظیفه می کند. او معمولا در صف مقدم
صفوف قرار می گیرد و با شمشیر یا باطوم رژه را هدایت می کند. در حالی که در
دسته عزاداری بیش از یک سر دسته وجود دارد و در واقع انتخاب و انتصابی در
کار نیست. همیاری و همداری به حدی است که متداولا جا عوض می کنند و به
سادگی جای خود را به داوطلب دیگر می سپارند.
2) لباس ها و ابزار ها
سلاح های گرم صلابت لباس نظامی را تضمین و پرچم ملی محدوده جغرافیایی عمل
او را تعیین می کند در حالی که در دسته مذهبی آواها و آوازها ی فریاد گونه و
شعار های گونه گونه و عدالت طلبانه بر محیط انسانی خود تاثیر می گذارد و
بیرق سبز و سرخ و سیاه او فارغ از هر محدوده جغرافیایی برد فراملی پیدا می
کند.
در هر دو لباس ها یک دست هستند: در ارتش پوشیدن آن تحمیل می شود ولی بر
عکس در دستجات مذهبی رنگ مشکی تا حدود زیادی خود را تحمیل می کند بی آن که
اجباری باشد. کلاه یا عرقچین سبز به سر ، نوار سرخ به دور پیشانی ، چفیه
به دور گردن احساس نظاره گران نسبت به واقعه را تشدید می کند، چیزی که در
رژه ی نظامی بکلی ممنوع است . بنا بر این پوشش یک دست در شرایط نظامی
اجباری و در شرایط عاشورائی مردمی است.
3) آواها و آواز ها
بجز شعارها و دستورات فریاد گونه که به منظورهای خاص راهنمایی و انتظامی
و اطلاع رسانی در طول مسیرهای نظامی صادر می گردند، به ندرت حرف های دیگری
در این گونه تظاهرات به زبان آورده می شوند. و این درست بر عکس آن چیزی
است که در دسته های عزا داری به اجرا در می آید، چه قلب تظاهرات مذهبی با
آوازها و هق هق گریه ها و پاسخ به نداهای حق طلبانه به تپش می افتد. زیر و
بم صداها، ارتعاش لحن ها و آهنگ شعر ها در بین مداحان بی وقفه و پی در پی
تجدید فضا و قوا می کنند و گروه گروه انسان ها را به دنبال دسته می کشانند
بی آن که آن ها را خسته کنند. البته نوعی رقابت سالم برای سوزناک تر خواندن
و حال بهتر دادن و اشک بیشتر گرفتن در بین آنها وجود دارد که هم موجب رشد
کیفیت کار آن ها می شود و هم سبب بر انگیختگی بیشتر مخاطبان و بالاتر بردن
سطح مشارکت مردمی می گردد. ریتم طبل و سنج ها با آهنگ صدای هر یک از
خوانندگان تطابق می یابد و به تنوع پر جاذبه ی فضا چه در درون دسته و چه در
بین تماشا چیان کمک می کند. نمایش نمایشی حقیقی جلوه می کند.
4) رنگ ها
به همان نسبت که رنگ ها در تحرکات نظامی خاکی و بی روح و خنثی هستند به
همان نسبت رنگ های مسلط در دسته ها زنده و پر معنایند. سوای رنگ سیاه که
رسم دیرینه ی عزاست ، رنگ های سبز و سرخ به عنوان رنگ های مکمل و نمادین،
به فضا ها معنا می بخشند.
5) فضاها و حال و هواها
هنگامی که گروهی از نظامیان رژه می روند، به دلیل شباهت آن ها به یکدیگر
چیز تازه ای برای مردم نمی آورد. احساس غروری هم که می تواند در محیط
اجتماعی ایجاد کند خالص و تمیز و یکدست نیست زیرا فکر کشتار، چه کشتن وچه
کشته شدن، را در اذهان مردم تداعی میکند. اصولاوجود قوای دفاعی برای جامعه
یک ضرورت است ولی ضرورت خوشایند و در کل اجتناب ناپذیری به حساب نمی آید.
در حالی که تظاهرات دینی از هر نوع آن آرامش می بخشد و انسان های مومن و
غیر مومن ، شیعه و غیر شیعه، مسلمان و غیر مسلمان را به هیجان می آورد.
دستجات به هم شباهت ندارند چون ذائقه ها در شکل دادن به نمایشات مذهبی
مختلف اند و دربرپائی مجامع دینی آزادانه اعمال سلیقه می کنند. تنوع صوتی
وتصویری، شکلی و محتوائی، در جائی و حرکتی و در روشنائی و تاریکی بقدری
زیاد است که هر عابری را متوقف و هر بیننده ای را به شرکت در مراسم تشویق
می کند. صرف نظر از عوامل بالا ، مکان و زمان ، قومیت و ملیت ، زبان و بیان
، ذوق هنری و نیروی ایمانی نیز در بین آدمیان یکسان تقسیم نشده است. همه
چیز در تظاهرات دینی از مسجد و منبر گرفته تا بیانات و تبلیغات، علم و فن و
هنر، زمین و آسمان به بهترین وجهی در تقویت ارزش ها و اعتقادات آدمیان
موثر واقع می شوند.
6) موسیقی و ادوات موسیقائی
یکی دیگر از چیزهائی که در هر دو نوع حرکت نظامی و دینی عمل می نماید همانا
مجموعه آلاتی است که در مو سیقی به عنوان عملی محرک و مشوق بکار گرفته می
شود ولی باید گفت این سازها که بیشتر از طبل و سنج و شیپور تشکیل می شوند
در دو فضای بالا صدا های مشابهی به گوش ها نمی رسانند.سبک های صوتی تفاوت
های خود را به خوبی در این دو وضعیت نشان میدهند.
بعلاوه صدای آهنین و آهنگین زنجیرهائی که سینه و پشت را سرخ می کنند، گوش
شنوندگان را نوازش می دهد و صدای ساز ها که بلند می شود نقش فرا خوانی و
تجمع گرائی را نیز بازی می کند و در شکل گیری دسته ها موثر می افتد.
7) نیت ها و انگیزه ها
لب کلام ما همین جاست و نتیجه ای که میخواهیم از این مقال بگیریم همین جا خواهیم گرفت.
ویژگی هایی که ما دراین کار تطبیقی برای نشان دادن تفاوت های بین نظام
نظامی و نظام ایمانی قدرت – از خلال مظاهر و مصادیق آن ها که همانا رژه ی
نظامی و دسته ی عزاداری مذهبی باشد- مطرح کردیم و نشان دادیم چگونه گزینه
نظامی با تکیه بر قرادادها و مقررات ساختگی معین و اجبار در کار، از
گروههای خاص مردم ابزار سلطه پدید می آورد. در حالی که در گزینه عاشورایی
مردم به صورت خودجوش بر علیه ظلم و ستم می خروشند.
این تفاوت ها چنان گسترش پذیرند که با انتخاب مثال هائی دیگر از همین دست
بیشتر نمایان می گردند و برد و تاثیر گذاری نظام های معنوی نسبت به نظام
های فرماندهی و دستوری مادی بیشتر هویدا می شوند و «برتری خون بر شمشیر»
واقعی تر جلوه می کند. نمایش راه پیمائی حدودا 15 میلیون نفره ی این روز ها
بسوی کربلا به مناسبت اربعین 1392 علیرغم بمب گذاری های مکرر و روزمره
دشمنان و کشتار جمعی بیگناهان در مناطق شیعه نشین عراق این برتری را به
وضوح نشان می دهد. همین برتری را می توان در بسیاری از جنگ های تاریخی
ملاحظه و در شماری از جنگ ها ی مقاومتی شیعی با دشمن، مشاهده کرد. با همین
حربه ایمان بود که رهبرمجرب و شجاع و ژرف اندیشی به نام خمینی با دست خالی
چهارمین ارتش جهان را از پا در آورد، شاه را فراری داد و جزیره ی ثبات را
به سرزمین کابوس و وحشت وبه غول منطقه برای ایالات متحد مبدل ساخت و یا
حزب اله لبنان عنکبوتی بودن خانه ی اسرائیل تا دندان مسلح را به نمایش
گذاشت.
باورقلبی به توانستن و شهادت را تولد دوباره دانستن و «شهدا را همیشه زنده
پنداشتن» ضعیف را در برابر قویِ قلدر، پرزور و پیروز نگه میدارد. آیا در
این میدان مصاف قرار بر این است که همیشه غنی فقیر را به زیر سلطه بگیرد؟ و
یا مقررگردیده که جامعه ی بشری پیوسته مزرعه ی حیوانات باقی بماند ؟ آیا
«جنگ تمدن ها» همیشه به عنوان یک نظریه ی علمی در علوم انسانی پا بر جا
خواهد ماند؟ اگر چنین است پس چگونه امپراطوری ها به نیستی کشانده شده اند،
قدرت ها فرو پاشیده اند، کشورها نوبه به نوبه نقش عوض کرده اند، ملت ها هر
یک به نوبه ی خود از یکدیگر پیشی گرفته اند و روش های مبارزه و مقاومت پا
به پای روش های سلطه و مداومت تغییر پذیرفته ا ند؟
قوی و ضعیف، به زبان طبیعت، ظالم و مظلوم به زبان اجتماعی، گرگ و بره به
زبان زیست شناختی، سلطه گر و سلطه پذیر به زبان سیاسی پیوسته در حال جنگ
بسر می برند و پیوسته ما را به یاد جنگل و حیوانات می اندازند. انسان
نیزمانند جانوران دائما در معرض تهدید بسر می برد و پیوسته در اندیشه ی
دفاع از خود زیست می کند. مفاهیمی همچون جامعه ی جهانی، سازمان ملل متحد،
کنوانسیون ژنو ، شورای امنیت ، حقوق بشر، کمک به توسعه، عدم دخالت در امور
دیگران و سازمان ها و تعهداتی از این دست و اخیرا بازی جهانی سازی و
امثالهم چیزهائی جز یک فریب بزرگ و ساخته ی فکر گروهی برای دست یافتن به
سلطه برمال و جان دیگران نیست.
در دنیای مسیحیت چنانچه غربِ دنیا گرا و انسان محور اجازه میداد ارزش های
مبتنی بر معنویت و مقاومت در برابر شقاوت موجودیت پیدا کند و خارج از
چارچوب های ترسیم شده به دست سرمایه داری عرض اندام کند بی شک ، از شخصیتی
مانند مسیح مظلوم حسین مظلومی پرداخته می شد و حربه ی مبارزه تازه ای علیه
زور به دست رنج دیدگان غرب می افتاد.
گزینه عاشورائی حربه ایست که میرود تا در مصاف میان غرب و اسلام بیش از پیش
به کار گرفته شود. چنانچه انقلاب های مردمی کشورهای مسلمان در سال های
اخیر، نتوانستند به نتیجه انقلاب شیعه ای که در ایران رخ داد برسند، و در
نیمه راه دستخوش دستکاری های سیاسی شدند، مشخصا به این دلیل بود که به
گزینه عاشورایی مجهز نبودند. زیرا هرگز رهبری شیعه اجازه چنین دستکاری هایی
را به سیاسی کاران نمی داد.
گزینه عاشورایی بالقوه می تواند به عنوان یک
گزینه جهانشمول وارد عرصه مصاف بین ظالم و مظلوم بشود. زیرا ظلم ستیزی و
تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی، که مفاهیمی جهانشمول هستند، بخش مهمی از
انگیزه های قیام امام حسین(ع) در سال ۶۱ هجری بودند. پیروزی این گزینه در
کشور شیعه ایران می تواند صورت های مختلف مردمی در سایر کشورها نیز به خود
بگیرد و در آب و هواهای فرهنگی مختلف اسلامی تطابق حاصل کند و به عنوان
الگویی موفق زمینه را برای برخاست ملت های زیر سلطه ی دیگر مهیا نماید، به
ویژه آن که علیرغم القائات ماشین تبلیغاتی هولیوودی، این ایالات متحده
نیست که ناجی جهان خواهد بود بلکه بر عکس این قبیل دستپاچگی ها و جاسوسی ها
می تواند از بیم انحطاط و در نهایت ترس از سقوط این امپراطوری یکه تاز
جهان که بواسطه ی پژوهشگران اروپائی و به ویژه خود آن پیش بینی شده ، باشد.
دکتر مرتضی کتبی
استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران