جوان آنلاین: شهید دکتر سیدحسن آیت از آن طیف شخصیتهای انقلابی است که با گذشت بیش از چهار دهه از شهادتش همچنان مورد حقد و کینه جریان غربگراست. گفتههای او درباره عناصر غرب شیفته و افشاگریهایش درباره سران این جریان پس از چندین دهه همچنان زنده و آگاهیدهنده است به ویژه بعد از فتنه ۸۸ و یادآوری مواضع این شهید بصیر درباره میرحسین موسوی از سوی نیروهای انقلابی، بغض و کینه جریان غربگرا نسبت به او علنیتر شد. از آنجا که شناخت عناصر غربگرا برای عموم جامعه ضرور مینماید، لازم است هرازگاه ضمن بازخوانی مواضع و گفتههای این شهید روشن ضمیر درباره روشنفکری وابسته به فرنگ، نسبت به بسط نفوذ و افکار این جریان هشدارهای لازم مطرح شود. در مقال پی آمده، ضمن اشارهای مختصر به حیات سیاسی شهید دکتر آیت، به بازخوانی سخنان و مواضع بصیرتزای وی نیز پرداختهایم. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
او بسان نیای خویش اهل سیاست بود
شهید دکتر سیدحسن آیت - که هم از جانب مادر و هم از جانب پدر، از خاندان سادات بود- در سوم تیر ۱۳۱۷. ش، در شهرستان نجف آباد استان اصفهان به دنیا آمد. پدربزرگ مادری او از روحانیون برجسته اصفهان بود. آیتالله حاج میرسیدعلی نجف آبادی از شاگردان خاص آخوند خراسانی بود و در قضایای گوناگون از مشروطه گرفته تا واقعه کشف حجاب، واکنش سیاسی داشت. همچنین پدر سیدحسن هم روحانی بود. خانواده وی از جنبه اقتصادی در تنگی معیشت و دشواری مالی بودند و تنها منبع درآمد خانوادهشان، دسترنج پدر از کشاورزی بود. وجود همین شرایط موجب شده بود سیدحسن با مناعت طبع، روحیه خودساخته و البته به شدت دینی تربیت شود. از آنجا که پدربزرگ مادرش از مخالفان سرسخت کشف حجاب رضاخانی بود و دوستی عمیقی هم با شهید آیتالله سیدحسن مدرس داشت، از ابتدای نوجوانی به مسائل سیاسی علاقه نشان میداد و پیگیر حوادث سیاسی مربوط به ملی شدن صنعت نفت بود. در همان سن با سختی روزنامه تهیه و بریده مطالب، اخبار و مقالات مربوط به مسائل سیاسی کشور را جمع آوری و نگهداری میکرد. همچنین از دوره نوجوانی، در بحثهای سیاسی شرکت میکرد و درباره حوادث سیاسی زمانه خویش نظر میداد و آنها را تحلیل میکرد. (۱)
یک «نخبه» تمام عیار!
سیدحسن آیت تحصیلات دوره دبستان و دبیرستان را در شهر نجفآباد گذراند و در همان دوره تحصیل، دروس پایه و ابتدایی حوزوی را آغاز کرد. او پس از گرفتن دیپلم و شرکت در کنکور ۱۳۳۵. ش، همزمان در دو رشته ادبیات دانشسرای عالی تهران (تربیت معلم فعلی) و در رشته علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تحصیل را آغاز کرد. وی همچنین در فرصتهای اضافه در کلاس اساتید حوزه علمیه تهران نیز حاضر میشد و همچنان تحصیل علوم حوزوی را نیز ادامه میداد. وی در سال ۱۳۴۰. ش و در حالیکه ۲۳ سال داشت، با اخذ مدرک لیسانس در دو رشته ادبیات و علوم اجتماعی به زادگاهش برگشت. وی از آنجا که شغل معلمی را انتخاب کرده بود، از طرف وزارت فرهنگ، برای تدریس به شهرستان فریدن استان اصفهان فرستاده شد. با شروع دوران معلمی، فکر ادامه تحصیل از سیدحسن دور نشد و با شرکت در کنکور فوق لیسانس در رشته حقوق دانشگاه تهران قبول شد و همزمان با تدریس در فریدن، برای تحصیل به تهران رفت و آمد مداوم داشت. در ضمن او در همان دوره تحصیل با شرکت در دوره روزنامهنگاری مؤسسه اطلاعات توانست مدرک روزنامهنگاری خود را هم اخذ کند. نوع درس خواندن و موفقیت سیدحسن در تحصیل همزمان چند رشته، نشان از هوش سرشار و همت بالای وی دارد. دو صفتی که میتوان با ملاک قرار دادن آنها، وی را در عداد نخبگان تمام عیار این سرزمین به شمار آورد. (۲)
تدریس، مبارزه و ساواک
از آنجا که سیدحسن فعالیت رسمی سیاسی خود را با عضویت در حزب زحمتکشان ملت ایران و از دوره دانشجویی آغاز کرده بود، در دوره تدریس در فریدن تحت نظر سازمانهای امنیتی قرار داشت. به ویژه وقتی به شکل سازمان یافته و با کمک دانشآموزانش شروع به اعتراض علیه تبعیضات موجود در فضای اداری فریدن به نفع فرزندان خوانین منطقه کرد، آموزش و پرورش استان اصفهان حکم استخدامی وی را تعلیق و حقوقش را قطع کرد! البته سه سال بعد و براساس اعتراضاتی که به آن حکم کرده بود، وزارت فرهنگ مجدداً تدریس او را برقرار کرد، اما به عنوان تبعید، وی را برای تدریس به دامغان فرستادند!
از آنجا که سیدحسن دارای مدارک تحصیلی در رشتههای مختلف بود و به زبانهای عربی و انگلیسی هم تسلط داشت، در دامغان و در دبیرستانهای مختلف، بیشتر دروس تخصصی را تدریس میکرد. این درحالی بود که در آن مقطع، نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) آغاز شده و سیدحسن نیز به جرگه مبارزان پیوسته بود. او در دامغان به رغم غربت و زیر نظر دستگاههای امنیتی قرار داشتن و به علت تسلط علمی در تدریس دروس مختلف، موفق به جذب معلمان و دانشآموزان انقلابی و مذهبی شده بود. به ویژه اینکه وی بعد از سال ۱۳۴۵. ش با ایجاد یک تشکیلات مخفی مبارزاتی برای تحقق اهداف نهضت اسلامی امام تلاش میکرد. دکتر آیت در خصوص ماهیت مبارزاتی این تشکیلات میگوید: «این تشکیلات اصل را بر ایجاد حکومت و نظام اسلامی، ابتدا در ایران و سپس در سطح جهانی گذاشت و معتقد بود که تنها با تکیه بر این فکر و ایده، یعنی جهانشمول شدن اسلام است که میتوان مردم مسلمان کشورهای عقب نگهداشته شده را بسیج کرد....» در مرامنامه این تشکیلات آمده است: «اسلام کاملترین دین و پاسخگوی کلیه احتیاجات انسانی در هر زمان و مکان بوده و بهترین تضمین برای صیانت از ارزشهای مادی و معنوی بشریت است....»
از آنجا که فعالیتها و اظهارات سیاسی آیت در کلاسهای درس از دید مأموران ساواک مخفی نمیماند، مزاحمتهای زیادی برایش ایجاد میکردند. اما زمانی که وی برخلاف بسیاری از دبیران دبیرستانهای دامغان حاضر به خرید «قرآن آریامهری» و «آلبوم عکس فرح» نشد، ساواک رسماً بهانهای برای توطئه علیه او پیدا کرد. توطئهای که با تهمت زدن به وی درباره «بوسیدن یک دختر دانشآموز!» در کلاس درس آغاز شد، اما از آنجا که چنین تهمتی به هیچ وجه از سوی دبیران و دانشآموزان انقلابی و مذهبی دامغان پذیرفته نبود، به اعتراض و تحصن علیه این شایعات انجامید. حُسن شهرت و روحیه به شدت مذهبی آیت، موجب شد مردم فریب شایعات به راه افتاده درباره او را نخورند، اما این قضیه در نهایت باعث شد تا وی را بعد از چندین سال تدریس در این شهر از کار برکنار و دوباره حکم تدریسش را تعلیق کنند. (۳)
ادامه مبارزه و تحصیل در مقطع دکتری
سالیان تدریس سیدحسن آیت در دامغان، اما موجب افتادن یک اتفاق خوب و مهم در زندگیاش شد. او در این شهر به خواستگاری دختر یکی از روحانیون دامغان رفت و با «مهرانه معلم» ازدواج کرد. همسرش نوه یکی از مجتهدین بزرگ سمنان به نام حاج میرزا علی معلم بود که از دوستان نزدیک امام خمینی (ره) به شمار میرفت. البته وصلت با این خانواده روحانی و انقلابی، حساسیت ساواک دامغان علیه وی را بیشتر نیز کرده بود.
در زمان دبیری آیت در شهر دامغان، همسرش در رشته حقوق دانشگاه تهران مشغول تحصیل بود و او به همین دلیل، مدام میان تهران و دامغان رفت و آمد میکرد، اما مدتی بعد از جریان تحصن دبیران و واکنش ساواک و سپس تعلیق حکم تدریس آیت، حکم جدیدی برای تدریس در دبیرستانهای جنوب شهر تهران برای وی زده شد. به این ترتیب عدو سبب خیر شد و سیدحسن کلاً به تهران آمد و علاوه بر زندگی در کنار همسر و تدریس در دبیرستانهای جنوب شهر، در کنکور دکترای رشته ادبیات شرکت کرد و بعد از قبولی، تحصیل را نیز در این مقطع آغاز نمود. گرچه در نهایت با دخالت ساواک، هیچگاه مدرک دکترای او صادر نشد! به هر روی حضور در تهران، برکات زیادی برای آیت به همراه داشت، زیرا تحصیل در مقطع دکتری، از سویی موجب ایجاد بستر تدریس در مدرسه عالی قضایی قم، مدرسه عالی لاهیجان و دانشکده علم و صنعت و مدرسه عالی اراک را فراهم آورده بود و از سوی دیگر، بودن در تهران از طریق شهید آیتالله بهشتی، شرایط پیوند با مبارزان این شهر به ویژه شهید آیتالله مطهری، شهید دکتر باهنر و حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و دیگران را ایجاد کرده بود. گرچه اینگونه فعالیتهای سیاسی، برایش بیدردسر نبود و به طور مثال موجب شد که چندین بار به واسطه سخنانش در کلاسهای درس در قم به ساواک احضار شود و سختیهای زیادی را در این راه تحمل کند. (۴)
آیت و تأسیس حزب جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، سیدحسن آیت همراه تنی چند از دوستان روحانی و مبارزش، چون آیات بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرده و از همان ابتدای فعالیت حزب به عنوان دبیر سیاسی این تشکل انتخاب شد. او به دلیل فعالیت وسیع و طولانی در فضای سیاسی کشور، اطلاعات گستردهای درباره شخصیتهای تاریخی و عملکرد آنها داشت. این خصیصه موجب میشد تا نقشی مهم و اساسی در سیاستگذاری و اتخاذ مواضع انقلابی حزب مزبور ایفا کند. آیت در مصاحبهای با روزنامه کیهان، پیشینهای از فعالیت حزبی خود را شرح میدهد و مواضع حزب جمهوری اسلامی را درباره کار تخصصی و فعالیت جوانان بیان میکند. در بخشی از این مصاحبه آمده است: «ما قبل از انقلاب هم به صورت احزاب بدون اسم و رسم متشکل بودیم و مخفی کار میکردیم. هر دسته یا حزب، شاخه سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک داشت. هر حزب میتوانست دولتی تشکیل دهد و از نظر افراد هم کاملاً غنی بود و به آن صورت هم که میگویند قحطالرجال است، صحت ندارد، زیرا این بهاصطلاح رجال حتماً نباید از ۵۰ سال بیشتر داشته باشند تا مثلاً بتوانند وزیر شوند. ما بیشتر معتقد به استفاده از نیروهای جوان هستیم. چه اشکال دارد مثلاً یک جوان ۲۵ یا ۳۰ ساله وزیر شود. البته ممکن است تجربه کمتری داشته باشد، ولی صداقتش صد برابر بیشتر است و این برای ما بیشتر ارزش دارد، زیرا همین افراد انقلاب کردهاند و همینها میتوانند آن را پیش ببرند، همانطور که در اشغال سفارت امریکا شاهد آن بودیم. ما میخواهیم توسط تشکیلات حزبی، چنین نیروهای ناشناختهای را جذب کنیم و بهکار گیریم....» (۵)
نقش آفرینی مؤثر در تصویب قانون اساسی
در انتخاباتی که ابتدای تابستان ۱۳۵۸. ش برای تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی برگزار شد، سیدحسن آیت توانست با جلب آرای مردم اصفهان به عنوان نماینده مردم این شهر وارد این مجلس شود. آیت در این مرحله از حیات سیاسی خود توانست در تصویب قوانین انقلابی چون: گنجاندن وظایف و حدود اختیارات نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تصویب اصل ۴۹ (وظیفه نظام برای برخورد با درآمدهای نامشروع مالی، رشوه، ربا، غصب، اختلاس، قاچاق و...)، اصل پنجم که درباره جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی و... نقشی اساسی ایفا کند. طبیعی بود که در مسیر ایفای این نقش نیز با بسیاری از سیاسیون ملی گرا، روشنفکر، غربزده و حتی مارکسیستها درگیر شود. این درگیریها حتی بعد از تصویب قانون اساسی نیز تداوم یافت و در جریان برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری به رویارویی شدید وی با ابوالحسن بنیصدر انجامید.
باید در نظر داشت که در آن روزگار، ماهیت بنیصدر نه تنها برای بدنه مردم ایران که حتی برای بسیاری از خواص و رجال سیاسی و انقلابی هم مشخص نبود. در واقع مواضع به ظاهر انقلابی بنی صدر و شعارهای به ظاهر دینی او، موجب میشد حتی بسیاری از سیاسیون مذهبی هم سخنان آیت را درباره بنی صدر باور نکنند! به عنوان مثال بنیصدر در دوره سرپرستی وزارت اقتصاد، ادعا کرده بود ربای بانکی را حذف و به جایش بانکداری اسلامی را جایگزین میکند. بسیاری از علما و مردم متدین، شدیداً از این سخن او استقبال کردند. این در حالی بود که بنیصدر، نه طرحی برای حذف ربای بانکی ارائه کرده بود و نه حتی برنامهای برای اداره بانکها براساس قوانین اسلامی به بانک مرکزی تحویل داده بود. (۶)، اما اینگونه شعارهای وی، باعث علاقهمندی و گرایش بدنه مردم به سمت وی شده بود.
«نوار آیت» و حقیقتی که دیده نشد
مخالفتهای آیت با بنی صدر در جریان برگزاری انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری، موجب ایجاد حقد و کینه جماعت طرفدار بنیصدر نسبت به آیت شد. یک ماه بعد که قرار شد انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شود، به دلیل افشاگریهایی که آیت علیه برخی نامزدهای انتخابات کرد، درگیریهای جدیدی هم با جریان ملیگرا و نهضت آزادی پیدا کرد. با این همه پس از برگزاری انتخابات و راهیابی اکثریت نامزدهای حزب جمهوری اسلامی از جمله سیدحسن آیت به مجلس شورای اسلامی، دشمنی بنیصدر و ملیگراها با وی علنیتر شد. به ویژه بعد از انتشار متن نوار صوتی جلسه خصوصی یکی از دانشجویان با سیدحسن آیت در روزنامه انقلاب اسلامی - شماره ۳۱۶، مورخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۹. ش- بنیصدر و طرفدارانش بهانهای برای حمله به حزب جمهوری اسلامی و مخالفان خود پیدا کردند. البته این هجمه نه تنها از سوی روزنامه انقلاب اسلامی که در روزنامه اطلاعات، شماره ۱۶۱۶۸ مورخه ۲۸ خرداد ۱۳۵۹. ش ص ۱ و ۳، روزنامه بامداد، مورخه ۲۹ خرداد ۵۹ ص ۱ با عنوان «متن نوار آیت علیه رئیسجمهوری افشا شد» نیز انجام شد. البته در میان روزنامهها، روزنامه کیهان تنها روزنامهای بود که علاوه بر درج اخبار مربوط به نوار آیت، در شمارههای ۱۱۰۲۴ و ۱۱۰۲۵، مورخ ۲۹ و ۳۱ خرداد ۵۹، مصاحبههایی با سیدحسن آیت هم داشت و نظرات وی را منعکس کرد. این درحالی بود که اظهارات آیت در آن جلسه خصوصی درباره بنیصدر و طرفدارانش کاملاً درست بود. مواضع غربگرایانه بنیصدر، مخالفتش با اصل ولایت فقیه در دوره تصویب قانون اساسی، ارتباط او با سفارت امریکا و مواضعش درباره انقلاب فرهنگی و... نکاتی بود که امروز صحت و سقم آن بر همگان مشخص شده است، اما در آن برهه زمانی، سخنانی نادرست و توطئهآفرینی علیه دولت تلقی میشد.
آیت در آن مقطع سعی کرد با ایراد توضیحاتی درباره مطالب مطروحه در آن جلسه همچنان به افشای ماهیت بنیصدر بپردازد، ولی متأسفانه جامعه پذیرای توضیحات او نبود و شعار «آیت کودتاچی اعدام باید گردد»، در محافل مختلف تکرار میشد. (۷) البته دقیقاً همین مواضع و افشاگریهای سیدحسن آیت و شهید عبدالمجید دیالمه درباره مشکوک الحال بودن ماهیت میرحسین موسوی نیز از دیگر دلایل جریان غربگرا برای ترور شخصیت او بود.
کلام آخر
یکی از دستاویزهای جریان غربگرا و دشمنان شهید دکتر سیدحسن آیت علیه او ماجرای ارتباط وی با مظفر بقایی کرمانی در برههای از تاریخ بود. هرچه آیت در مناسبتهای مختلف بانگ برمیآورد که من تا مقطعی از زمان با بقایی ارتباط داشتم و بعد از اثبات اعوجاج سیاسیاش از وی جدا شدم و ارتباطم را کاملاً با او قطع کردم، دشمنانش باز بر این مسئله تأکید میکردند و با طرح این مسئله، سعی در ترور شخصیت وی داشتند. اما شهادت او در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۶۰. ش به وسیله منافقین آن هم با شلیک ۶۵ گلوله به سوی او نقطه پایانی برای آن سیاهنماییها بود.
منابع:
۱- موگویی، جواد، «اسرار آیت» - زندگی و زمانه شهید دکتر حسن آیت-، نشر اشراق حکمت، چاپ دوم ۱۳۹۶. ش، صفحات ۲۳ تا ۲۶،
۲- همان، صص ۳۶ و ۳۷،
۳- همان، صفحات ۳۸ تا ۴۱ و ۵۴ و ۵۵،
۴- همان، صص ۵۶ و ۵۷،
۵- روزنامه کیهان، مورخ ۱۷ دی ۱۳۵۸. ش و
حزب جمهوری اسلامی، «درسهایی از تاریخ سیاسی ایران» - سخنرانیهای درسی حسن آیت در قم-، نشر حزب جمهوری اسلامی، چاپ اول ۱۳۶۳. ش، ص ۱۰،
۶- اسرار آیت، ص ۳۱۸،
۷- درسهایی از تاریخ سیاسی ایران، صفحات ۷۳ تا ۷۵