جوان آنلاین: کانال تلگرامی «مهارتهای زندگی» نوشت: اولین مفهوم سواد در ذهن همه یا اکثر افراد، توانایی نوشتن و خواندن (زبان مادری) است. مدتی بعد تعریف سواد کمی عوض شد و توانایی یادگیری یک زبان خارجه و کار با کامپیوتر هم به تعریف آدم باسواد اضافه شد. چندسال پیش یونسکو آمد و یک تعریف جامعتر از سواد ارائه کرد و گفت: ۱۲ تا سواد داریم: ۱- سواد عاطفی؛ ۲- ارتباطی؛ ۳- مالی؛ ۴- رایانه؛ ۵-رسانه؛ ۶-تربیتی؛ ۷- سلامتی؛ ۸- نژادی؛ ۹- بوم شناسی؛ ۱۰-تحلیلی؛ ۱۱- انرژی و ۱۲- علمی.
این تعریف کمک کرده، بدانیم که کسی که بلد نیست رابطه اجتماعی مناسب با بقیه برقرار کند، سواد ارتباطی ندارد. کسی که نمیداند کدام رسانه قابل استناد و معتبر است، سواد رسانه ندارد. کسی که مدیریت دخل و خرج و سرمایهگذاری ندارد، سواد مالی ندارد. کسی که توانایی ارزیابی نظریههای مختلف و ایجاد استدلالهای منطقی بدون تعصب ندارد، سواد تحلیلی ندارد. مطابق این تعریف اگر شما «میپندارید» که توانایی ارزیابی نظریههای مختلف را دارید، پس سواد تحلیلی دارید! البته واقعیت مطلب به درستی یا نادرستی این تعریف کاری ندارم، بلکه به «گمان و فکر و پندار» آدمها از خودشان کار دارم. آدم اگر انگیزه و توانایی و محرکی در خودش نداشته باشد، تغییر در خودش ایجاد نمیکند.
بعضیها کلی هزینه میکنند که نمایش دهند آدم باسوادی هستند، یعنی حرف هم که میزنند، متعصبانه در کتابها به دنبال شاهد حرفهایشان هستند، ولی تعریف اخیر یونسکو به نظرم نهایت تعریف سواد است که گفته «آدم با سواد، آدمی هست که بتواند از آموختههایش برای تغییر در زندگی خود استفاده کند.» اگر در زندگیمان نمیتوانیم تغییری ایجاد کنیم، یعنی بیسواد هستیم، میزان دانشمان مهم نیست، میزان عمل و تغییرمان مهم است.