جوان آنلاین: بدون شک خانواده به عنوان نهادی مقدس و بیبدیل، مهمترین و اصلیترین پرورشگاه و آموزشگاه فرد محسوب میشود و یکی از نهادهای آموزشی و پرورشی عمده جامعه است، بنابراین بیان هر نوع سخن و اندیشهای پیرامون تربیت فرد به ویژه کودک و نوجوان با نیازهای ویژه، بیتوجه به نقش حیاتی خانواده، سخن و اندیشهای نادرست به شمار میرود.
توجه به آموزش خانواده، مشاوره خانواده، توانبخشی خانواده، خانوادهدرمانی و مطالعه وضعیت و موقعیت خانواده و کودکان با نیازهای ویژه (Family and children with special needs)، همواره به عنوان راهبردهای پیشگیری به حساب میآیند. در حال حاضر، نقش خانواده در آموزش و درمان کودکان استثنایی، نقشی بیهمتا و منحصربهفرد محسوب میشود و برنامههای مداخلهای خانوادهمحور، جایگاه خاصی را به خود اختصاص دادهاند.
همه این تلاشها از این فکر سرچشمه میگیرد که یک نظام آموزشی اثربخش، پویا و موفق، نظامی به شمار میآید که از همکاری و مشارکت خانوادههای آگاه و بانشاط بهرهمند شود. تمام این کوششها بستگی به این دارد که توانایی مادران، پدران، معلمان، مربیان و برنامهریزان تربیتی در امر تربیت و تعلیم کودکان، نوجوانان و جوانان، در گرو دانش آنها در زمینه اصول، فنون و هنر تعلیم و تربیت، روانشناسی، توانبخشی و دانشهای وابسته است، بنابراین آموزش خانوادهها به ویژه در خانوادههایی که فرزندشان نیازهای ویژه دارد، به طور مضاعف احساس میشود. در برنامه آموزش خانواده، توجه به نیازها، انتظارها و مهارتآموزی و تأکید بر آموزش مهارتهای اساسی به کودکان، از سوی مادران و پدران و مربیان جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است، از این رو، با قاطعیت باید گفت که نظام آموزش و پرورش عادی و ویژه، هیچگاه بدون آموزش خانواده و مشارکت خانوادهها موفق نخواهد شد. به بیان دیگر آموزش خانوادههای دارای کودک با نیازهای ویژه، امری واجب است، زیرا این قبیل خانوادهها بیشتر به حمایتهای آموزشی، توانبخشی، اجتماعی و اقتصادی نیاز دارند و باید بیشتر در برنامهها و فعالیتهای آموزشی و توانبخشی فرزندانشان مشارکت داده شوند.
احمد بهپژوه در کتاب «خانواده و کودکان با نیازهای ویژه» بخشی از شناختها و دانشهایی که ضرورت دارد هر پدر یا مادر دارای فرزند معلول در عصر حاضر بشناسد و به کمک آن مهارتهای لازم را کسب کند، ارائه میدهد.
در بخشی از کتاب خانواده و کودکان با نیازهای ویژه میخوانیم:
کودکان با آسیب بینایی، یکی از گروههای عمده کودکان استثنایی را تشکیل میدهند که به آموزش و پرورش ویژه و خدمات ویژه نیاز دارند. نابینایی مانند اکثر اختلالها، درجات متفاوتی دارد و در یک پیوستار خفیف تا عمیق در نوسان است. کودک نابینا، کسی است که محیط اطراف خود را نمیتواند به خوبی ببیند، اما با حواس دیگر خود (شنوایی و لامسه) جهان خارج را درک میکند و میفهمد، هر چند کودک نابینا میتواند برخی از اشیا را به وسیله باقی مانده بینایی خود ببیند (هوارد، ۲۰۰۰).
بینایی یکی از مهمترین حواس آدمی است که بدون آن بسیاری از سازگاریهای انسان با محیط دستخوش اختلال و تأخیر در تحول فرایندهای ذهنی میشود. بینایی و نابینایی، دو انتهای یک پیوستار پیچیده، به مثابه دو روی یک سکه است که تحسین یک روی سکه نباید به آزردن روی دیگر منجر شود. یکی از تواناییهای مهم که به شدت تحت تأثیر بینایی قرار دارد، تحرک و جهتیابی است. این توانایی به منزله یکی از اساسیترین تواناییهای انسان برای سازگاری با محیط تلقی میشود. تردیدی نیست که ضعف یا فقدان بینایی تا حدی موجب محدودیت در یادگیری و کسب تواناییهای شناختی فرد و بالطبع محدودیت در تعاملات اجتماعی و بالاخره تأخیر در رشد اجتماعی میشود (به پژوه و همکاران، ۱۳۸۶؛ تیلور و استرنبرگ، ۱۹۸۹).