نگهداری از اشیا و اموال مردم، تلاش بر نظافت شهر و پاکیزگی، مراقبت از ماشینها و اموال مردم، کاری زشت و دون مرتبه، بیکلاس، اُفت، ضایع است؟! حالا فکر کنیم چنین کاری اصلاً شغل نباشد، چنین رفتار و برنامهای بیعقلی و نادانی است؟ خیلی کار خندهدار و جنوب شهری محسوب میشود؟ اگر کسی برای امنیت یک محله از صبح تا به شب کشیک بدهد و اسباب ترس و دفع دزدان و نامردمان بشود، باید تقدیر شود یا، چون زحمت زیادی دارد و خیلی نایس و کول و لذتبخش نیست، باید به مضحکه گرفته شود؟ اگر مردمانی در خیابانها دیر وقت تا به صبح مشغول جمعآوری زباله و زدودن چهره شهر از فضولات باقیمانده از آدمهای سربههوا و دماغگنده شوند، خیلی اتفاق مسخرهای است؟! چون هیچکس حاضر نیست برای رفع اسباب بیماری که دیگران تولید میکنند، خود را به خطر بیندازد.
مرز سفاهت و حماقت با عقلانیت و شرافت مرز بسیار باریکی است. اگر عدهای در مرزها تا به صبح در مناطق سخت و صعبالعبور از امنیت کشوری مراقبت کنند، کار ابلهانهای انجام میدهند، چون ساکنان شهر خود دارای عقل و توان و شعور هستند و نیاز به زحمت انداختن دیگران نیست؟ اصلاً مگر در خیابان اگر کسی یا ناکسی قصد سرقت و غارت اموال مردم را داشت، لازم است مانع شد و خود را به دردسر انداخت؟ چرا ماجراجویی متجاوز نسبت به این کار علاقه زیاد و اصرار جدی دارد، چرا باید وارد چرخه خشونت شد یا عدهای را برای تأمین امنیت اموال دیگران به کار گماشت، آن هم با وجود یک چنین نگاه تحقیرآمیزی؟!
حسودها یا بیعرضهها وقتی تلاش جدی دیگرانی را برای رسیدن و دستیافتن به هدفی میبینند، شروع میکنند به مسخره کردن و دادن لقبهای زشت به مجاهدان و زحمتکشان. حتی در یک مجموعه علمی و آموزشی اگر دانشآموز و دانشجویی در درسخواندن ممارست و تمرکز زیادی نشان دهد، حتماً او را به صفت حیوانی صدا میکنند که لابد لایق خودشان است.
اگر چنان آدمهایی که عقل معاش ندارند تا اهمیت امنیت و نظافت و امثالهم را درک کنند، صاحب قلم بشوند و مواظبت بر دزدی ناموس و دریده شدن عفت و حیا را حجاببانی بخوانند چه وضعیت خطرناکی بر جامعه حکفرما شدهاست.
طمع انسانهای هوسباز و شیاد که دوست دارند به هر سو بنگرند و سرمایه خدادادی دختران و زنان را با چشم و غیر چشم غارت کنند، ترس ندارد؟ خیلی احتمال بچگانه و سادهاندیشانهای است؟ در شهر و دیاری که دلاوری و غیرت بر امنیت را مسخره کرده و برای اهالی این شرافت زباندرازی میکنند، نباید شمشیر کشید، شمشیر قلم و قانون؟! شمشیری که زبان ابلهان و خیرهسران را کوتاه کند و بر دهان آنها مهر بزند؟!
همه کشورها و ممالک به حسب دلایل خاص خود واجد عناصر آشوبگر، جامعهستیز و گستاخ هستند، اما اگر این آدمها از مطبوعات و رسانهها سردرآوردند، چه باید کرد؟ زنان شریف و محترمی از دلسوزی بر تاراج دارایی زیبایی و عفت دختران شهر تهران وارد عمل شدهاند، بعد عدهای آنها را حجاببان خطاب کنند تا تحقیر و لکهدار شوند، بلکه دست از این همت و بلندنظری بردارند. مردمان آزاده و فرزانه چنین وضعیتی را نباید تحمل کنند و با صدای بلند، قلمرسا و دست قاطع قانونی باید مانع از توحش ژاژخایان و هرزهنویسها در قبال حافظان بهشتی و رزمندگان امنیت فرهنگی شوند. آمر به معروف و ناهی از منکر فقط با چاقو و قمه به قتل نمیرسد، استفاده از واژههای سبکسرانه و بیبنیادی که میخواهد ارزشزدایی انسانی بکند از ضربات جسمی و مادی سختتر و خطرناکتر است. بازی با کلمات و آوای واژهها برای اطفال و کودکان تازه به زبان آمده هیچ عیب و ایرادی ندارد، ولی برای عاقله مردها و زنها کریه و تأسفبار است. هیچ منطق و استدلال دلسوزانهای اجازه ندارد حریم خانواده ایرانی را به بازی بگیرد.
مدتیاست واژهآرایی سخیفی به اسم حجاببان در فضای رسانهای و فرهنگی کشور تکرار میشود، اما اینکه چه کسی اولینبار این کلمه را جعل کردهاست، مهم نیست. مهم این است که حجاب مرز تفاوت مرد و زن است. حجاب دستور خداوند است که نگهبانی از آن زیر عرش خدا عزت در دنیا و آخرت میآورد. حجاب شاخص و علامت به رسمیت شناختن زوجیت انسان است. اگر برای ازدواج مرد با زن مقدمهای باشد، اولین مقدمه وجود حجاب در جامعه است. حجاب هم برای مردان است هم برای زنان. بازی با احساسات دخترکان و نوجوانان پرشور و نشاط ایرانی بوی خون میدهد. پوشاندن زیباییها و ارزشمندیها یک رفتار کاملاً عقلانی و هوشیارانه است پس اگر دزدان هوسباز چنین امری را به سخره بگیرند، لابد باید دلاوران و جانباختگان بر سر امنیت دین و ناموس و مملکت، این اشرار صاحب قلم و تریبون را زودتر بشناسند و دفع شر کنند.
فعال فرهنگی