جوان آنلاین: محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
روز چهل و ششم جنگ؛ ابتکار عمل دست کیست؟
جنگ، تازه روی واقعی خود را به صهیونیستها نشان میدهد. آنها برای بازدارندگی، سالهای طولانی ادعا کردند چهارمین ارتش بزرگ دنیا هستند.
"من آنم که رستم بود پهلوان"! ارتشی که مانند خود رژیم صهیونیستی، وارداتی و سر هم بندی شده از پشتیبانیهای نظامی آمریکا و برخی دولتهای اروپایی است.
این ارتش میتواند بمبهای ممنوعه آمریکایی را بر سر کودکان و زنان بریزد و ظرف کمتر از یک ماه، قریب۱۴ هزار نفر را قتل عام کند، اما کمترین مهارتی برای جنگ تن به تن یا حتی تانک با تن ندارد:
"لَا یُقَاتِلُونَکُمْ جَمِیعًا إِلَّا فِی قُرًی مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ. آنها به صورت جمعی و متحد با شما نمیجنگند، مگر در آبادیهایی که دارای حصار و قلعه و دژ هستند، یا از پشت دیوارها... ".
دو هفته است که سامانه تبلیغاتی ارتش اسرائیل، ادعا میکند در حال تسخیر غزه است؛ اما جز محاصره برخی مناطق یا ورود به عمق دو سه کیلومتری، نتوانسته کاری از پیش ببرد.
عنایت دارید که درباره یک منطقه شهری کوچک با مساحت ۳۶۰ کیلومتر مربعی حرف میزنیم، و نه اشغال یک کشور که بخواهد ماهها طول بکشد.
اسرائیل، باریکه غزه را در دو بخش تصور کرده و سراغ بخش کوچکتر رفته که شاید مجموعا ۱۶۰ کیلومتر مربع است؛ به اندازه مساحت دو یا سه منطقه شهرداری تهران!
ارتش اسرائیل پس از ریختن بمبهایی به قدرت انفجار سه بمب اتمی هیروشیما، تنها توانسته به یکی دو بیمارستان دسترسی پیدا کند و همان جاها نیز تلفات سنگین زرهی و انسانی داده و ناچار به عقب نشینیهایی هم شده است.
ظرف دو روز اخیر، این تلفات به شکل چشمگیری افزایش یافته، و حال آن که هر چه زمان سپری میشود، پیشروی سختتر میشود.
از اینجا به بعد، موقعیتی است که نظامیان صهیونیست باید از تانکها و زرهپوشها بیرون بیایند و به مصاف رزمندگان از جان گذشته بروند.
رژیم صهیونیستی، هفتم اکتبر، ضربت اول را خورد؛ ضربتی به غایت گیج کننده. پس از دو هفته منگی هم، هر چه در خشاب داشت، با عصبانیت شلیک کرد. این، قمار از سر زوال عقل بود. حیثیت زیر سوال شان را قمار کردند تا شاید با نسل کشی، بازدارندگی را احیا کنند.
صهیونیستها پس از یک ماه بمباران حداکثری، هیچ تیر و تدبیری باقی نگذاشته اندکه بخواهد جنگ را شدت بدهند، یا تغییری در روند آن ایجاد کنند. بر عکس، جبهه مقاومت، هر چند روز یک بار، شدت و تنوع بیشتری به ضربات میدهد، و گزینههای تازه رو میکند.
حزب الله لبنان در شمال، دقیقا خط تنوع و تصاعد ضربات را به اجرا گذاشته است؛ همان گونه که مقاومت عراق در جبهه شرقی، با دست کم ۷۰ حمله به پایگاههای آمریکا.
جبهه مقاومت، خطی و تکراری و لو رفته، ضربه نمیزند که مهار شود، یا برای دشمن، عادی و قابل تحمل باشد. پیش بینی ناپذیری، غافلگیری و دردناکی ضربات، مبنای این مهندسی است.
مقاومت یمن، ناوگان آمریکا را چند روز سرگرم کرد و حتی اجازه داد درباره رهگیری پهپادها قمپز در کنند. سپس، چند ضربه موشکی و پهپادی را متوجه بندر راهبردی ایلات کرد.
اما درست هنگامی که سامانه پدافندی آمریکا و اسرائیل، عمق آسمان را میکاویدند تا ردّ موشکهای دوربرد را بزنند، انصار الله، آبشاری کوتاه، اما دردناک را در دریای سرخ بر سر کشتی تجاری «گالکسی لیدر» کوبید.
این جنگ، پیچیدهتر از آن شده که اسرائیل و آمریکا تصور کردند. آنها کوشیدند آبروی ریخته را به زور بمب جمع کنند. اما سرنوشت هر جنگی را دو چیز تعیین میکند: قدرت فرماندهی، و صلابت و سلحشوری رزمندگان در میدان.
جبهه اسرائیل، نه در اتاق راهبری و فرماندهی، حکیمانی مانند آیت الله خامنه ای، اسماعیل قاآنی، سید حسن نصرالله، محمد ضیف، یحیی سنوار و عبدالملک الحوثی را دارد، و نه در میدان، جنگاورانی جان بر کف. این، جنگ جنود عقل و حکمت، با جنود جهل است.