
کبری آسوپار
آنچه اين روزها از اعتصاب غذاي مهدي كروبي و خواستههايش ميدانيم، از سوي حاميان او منتشر شده و روايت رسمي ديگري از ماجرا نداريم. مثل خيلي وقتهاي ديگر نهادهاي قضايي و اطلاعاتي مرتبط با موضوع، ترجيح دادهاند اطلاعرساني را به رسميت نشناسند و سكوت كنند. اما صدق و كذب ادعاهاي آنان در آنچه موضوع بحث اين نوشتار است، تغييري ايجاد نميكند. در هر حالت آن چهره مظلومانه و بي گناه و قهرماني كه اين روزها از كروبي ميسازند، منطبق بر واقع نيست.
خبر اعتصاب غذاي چند ساعته مهدي كروبي چرا منتشر ميشود؟ كروبي خود را پيرو امام ميداند و براي بسياري از كارهايش مدعي حرم است و داشتن حكم از امام است و به فتواي همان امام، اعتصاب غذا اگر به مرگ بينجامد، خودكشي محسوب ميشود؛ با وجود اين چرا كروبي علناً مقابل فتواي امام ميايستد؟ او سالهاست از خبرها حذف شده و اگر قلب 80 ساله و بيمارش و انتقالش به بيمارستان نبود، كوچكترين خبري از او شنيده نميشد. حتي كساني كه در جناح او محسوب ميشوند و در هنگام انتخابات ياد و خاطره او و رفيق محصورش را گرامي ميدارند، پس از انتخاباتها صلاح نديدند بهخاطر او هزينهاي بدهند. جايگاهي را كه او با شورش مقابل نظام ميخواست به دست بياورد، حاميانش با صندوق رأي همين حكومت و در آرامش از آن خود كردند و از او گذشتند. بسياري از حاميان او حالا بخشي اصلي از همان حكومتي هستند كه كروبي مقابلش ايستاده بود، اما براي او هيچ كاري نكردند.
نظام هم قدرتمندتر پا برجاست. حالا او با اين حجم از سرخوردگي چه بايد بكند؟ او به ابزاري نياز دارد تا به صدر خبرها بازگردد و برخي هم به ابزاري براي فضاسازي دوباره عليه نظام با ابزار قرار دادن حصر. اعتصاب غذاي كروبي اگر صحت داشته باشد، دلاوري يك قهرمان نيست، جلب توجه فرد فراموش شدهاي است كه روزي در اين كشور رئيس يكي از قوا و بعدها به خيالش ليدر يك جنبش آزاديخواهانه (همان فتنه 88) بوده است. ابزار شدن براي خواستههاي سياسي كساني است كه جنبش سبز را پراكنده و بي قهرمان و بخشي مضمحل در حكومت ميبينند. البته پيروي از امام وقتي با حمايت از شعارهاي جمهوري ايراني و مرگ بر اصل ولايت فقيه و نه غزه، نه لبنان و هتك عاشورا جمع شد، چرا با انجام گناهي كبيره و خلاف فتواي امام جمع نشود؟ التقاط وجه مشترك بسياري از جريانهاي برخاسته مقابل جمهوري اسلامي است.
تصوير مظلومانه از كروبي ساخته امروز و ديروز نيست و سالها براي ارائه آن زمينهسازي شده است. از همان آغازين روزهاي حصر آنچه در مقابل آن از حكومت خواسته شد، رفع حصر بود. اما حصر، مجازات سران فتنه نبود؛ بلكه اقدامي تأميني براي امنيت مردم بود كه اسفند 89 و يك سال و دو ماه پس از 9 دي 88 و پايان شورشهاي خياباني انجام شد؛ زماني كه موسوي و كروبي در اواخر بهمن 89 به منظور آنچه همدردي با مردم مصر و تونس ميناميدند، بار ديگر حاميان خويش را به آشوب در خيابان كشاندند و شعارهايي داده شد كه رسماً هدف را براندازي نظام معرفي ميكرد. شورش 25 بهمن 89 هم كسب و كار مردم را تعطيل كرد، هم امنيت آنها را و تعدادي كشته و زخمي بر جاي گذاشت. بنابراين شوراي عالي امنيت ملي حصر موسوي و كروبي را به عنوان اقدامي براي تأمين امنيت مردم در دستور كار قرار داد. پس براي رفع حصر لازم است تضمين لازم براي عدم آشوبگري سران فتنه موجود باشد كه نيست و نميشود امنيت كشور و جان و مال مردم را به خاطر فشار سياسي و مظلوم نمايي اعتصاب غذا بازيچه آشوبگران كرد.
از سويي تضمين ديگري هم بايد داده شود و آن پذيرش حكم دادگاه در صورت محاكمه است؛ چه آنكه طرف مقابل حصر، مجازات عاملان شورشهاي دنبالهدار 88 و آشوب 25 بهمن 89 است و مسير رفع حصر لاجرم به محاكمه ميرسد. گرچه آنها هم اين بار تقاضاي محاكمه دارند، اما سابقهشان نشان ميدهد به راحتي زير حكم قانوني ميزنند، آنچنان كه با ميل و رغبت در انتخابات شركت كردند و بعد نتيجه را نپذيرفتند و بازي را به هم زدند.
گناه كروبي اگر فقط همان نامه كذايياش به مرحوم هاشميرفسنجاني و رسميت بخشيدن به ادعاي كذب گروهك رجوي و امثال آن در تجاوز به زندانيان در جمهوري اسلامي باشد، او هنوز بابتش مجازات نشده است. اصلاحطلبان در همه سالهاي پس از حصر، به گونهاي حرف از رفع حصر ميزنند انگار كه سال 88 هيچ اتفاقي نيفتاده و حصر، زنداني شدن بيگناهان است! نمايش اعتصاب اين روزها براي تكميل همين چهره مظلومانه است؛ او حكم شرع و فتواي امام را در حالي كه لباس روحانيت بر تن دارد، زير پا ميگذارد تا سناريوي تعويض جاي جلاد و شهيد و شاكي و متهم به خوبي و با اعتصاب غذاي يك پيرمرد 80 ساله بيمار اجرا شود و بتوانند باج بگيرند. براي كساني كه او را تحريك به چنين اقداماتي ميكنند، حتماً جان او مهم نخواهد بود وقتي كه ميشود با بذل جانش عليه جمهوري اسلامي فضاسازي كرد. نظام ميتواند مصلحت را در تساهل و تسامح با سران فتنه ببيند، فيالحال اعتراضي نداريم؛ اما اين تساهل و تسامح، رأفت و اغماض در حق يك مجرم است و نه تسليم در برابر حقخواهي يك مظلوم. تغيير بازي آنان با اطلاعرساني به موقع مسئولان در مورد اين نمايش جديد و بازخواني جرائم مشهود او ممكن خواهد بود.