
فريدون حسن
ماجرا، ماجراي قديمي عدم فرهنگسازي و آموزش حرفهاي بودن در ورزش و ورزشكاران است. اتفاق تلخي كه يكشنبه در تمرين تيم واليبال رخ داد و سالهاست كه به صورت ريز و درشت در فوتبال اتفاق ميافتد، برخي مواقع در بسكتبال هم شاهدش هستيم و بهطور خلاصه اينكه هر جا ميلياردي خرج كرديم و پول داديم ثمرهاي جز اين در پي نداشت. جعفر كاشاني سالهاست كه در بين فوتباليها فرياد فرهنگسازي سر ميدهد، سالهاست ميگويد ستارههاي فوتبال بيفرهنگند و بايد راه و رسم زندگي و حرفهاي بودن را به آنها آموخت و حالا بايد منتظر يك كاشاني در واليبال بود، يكي كه دغدغه بيفرهنگ بودن واليباليها را داشته باشد. واليبال ايران چيزي نبود كه بتوان روي آن حساب باز كرد، اما به لطف برنامهريزي درست، سري در سرها درآورد و براي خودش بين بزرگان واليبال بزرگي شد. بازيكناني كه تا همين دهه قبل كسي نامي از آنها نميآورد هم در سايه اين رشد، ستاره شدند، بزرگ شدند، اما اين دو فقط در چارچوب زمين بود و نه جايي ديگر، هرچند كه آنها تصور بزرگي در تمام زمينهها داشتند. تصور ميكردند و ميكنند كه چون ستاره هستند ميتوانند هر كاري دلشان خواست انجام دهند و كسي هم حق ندارد چيزي به آنها بگويد. فريادهاي غلامي در تمرين تيم ملي نشانههاي همين بيفرهنگي بود.
توهم بزرگي كردن و ستاره بودن در اين جمع تازه به دوران رسيده، اينقدر زياد است كه حتي باور نميكنند اين دوران خوش، روزي به پايان ميرسد. در تصورات اين بازيكنان آنها بايد هميشه باشند، چون اصولاً كسي نيست و پيدا نميشود كه بتواند جاي خالي آنها را پر كند. اين قبيل ستارهها با اين تفكرات وقتي با برنامهاي به نام جوانگرايي روبهرو ميشوند ناخودآگاه ماند حبابي تو خالي ميتركند و آن وقت است كه پوچ بودنشان ثابت ميشود.
عصبانيت، زد و خورد، بيانگيزگي و تنبلي تنها بخش كوچكي از معضلاتي است كه اين بازيكنان از خود به نمايش ميگذارند، فقط به خاطر اينكه ورزش ايران هيچ برنامه فرهنگي و تربيتي براي ستارههايش ندارد. مهدي طارمي، عادل غلامي، محسن مسلمان، محمد موسوي تنها چند مهره معروف اين معضل وحشتناك ورزش كشور هستند، اينها كساني هستند كه جلوي چشم قرار دارند والا خوب كه نگاه كنيد متوجه ميشويد اوضاع از اين خرابتر است و ورزشيها و ستارهها نه اينكه در لبه پرتگاه قرار داشته باشند كه امروز در حال سقوط به اعماق دره بياخلاقي و بيفرهنگي هستند.
خب گفتيم كه طبيعي است، وقتي ناگهان به عدهاي بازيكن ناشناخته اينقدر پول و ميدان ميدهيم كه خود را گم ميكنند، بايد هم منتظر چنين رفتارها و افسارگسيختگيها باشيم، بايد هم منتظر باشيم كه اين داستان تأسفآور از رده باشگاهي در فوتبال به رده ملي در واليبال برسد و به طور حتم اگر جلوي رشد آن گرفته نشود، چه بسا كه كار به ميادين بينالمللي و آبروريزي بزرگتر هم برسد. امروز سادهتري كار محروميت عادل غلامي يا برخورد چكشي با فوتباليها و ديگر واليباليهاست، اما حتي اگر به فرض محال چنين برخوردي را درست تلقي كنيم بايد براي نسل بعدي فرهنگسازي كنيم. بايد به آنها بياموزيم كه اگر ميلياردي قرارداد بستند، اگر ستاره شدند و اگر به ردههاي بالاي حرفهايگري دست يافتند، تماماً روزي به پايان خواهد رسيد و بايد بروند و جاي خود را به ديگران بسپارند. بايد يادشان دهيم كه هر چقدر هم بزرگ باشند در برابر نام ايران و تعهدي كه به نام مليپوش به مردم دارند هيچ نيستند و بايد هميشه سر خم كنند نه اينكه صدايشان را بالا ببرند.