
نویسنده: سيد عبدالله متوليان
انقلاب اسلامي در عصر نظام مهندسي شده سلطه، نظم شيطاني موجود در جهان را بر همزده و بهعنوان معجزه قرن نابودي تفرعن قانوني شده نظام سلطه را نشانه گرفته و بانگ آزادي و مبارزه با ظلم جهانخواران را فريادزده و عصر بيداري مستضعفان را اعلام داشت و اين فرمايش امام عاشقان، حضرت خميني كبير (ره) بارقهاي از اميد در دلهاي مرده محرومان جهان ايجاد كرده و مانند صاعقهاي سهمگين بر سر ظالمان، ستمگران و چپاولگران نظام سلطه فرود آمد كه: «اين قرن به خواست خدا، قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است.»
طي ۳۹ سال گذشته نظام مقدس جمهوري اسلامي در دهها حوزه و شاخه اصلي و فرعي علمي و عملي، شگفتيساز بوده و ايران بر فراز بام برترينهاي جهان خودنمايي كرده و توانسته در برابر تمامي فشارهاي ظالمانه و تحميلي قدرتهاي زورگو و سلطهگر ايستادگي كند و به فرمايش حضرت امام خامنهاي، همين ايستادگي ۳۹ ساله در برابر انواع فشارها خود نشانه محكمي بر توانمندي و اقتدار نظام اسلامي ايران است اما در اين ميان آنچه نظام اسلامي را تهديد ميكند، عربده كشي و قداره بندي دشمنان بيروني نيست بلكه با جرئت ميتوان گفت امروز سوءمديريت بزرگترين آفت و تهديد براي نظام محسوب ميشود و گويي بر همين مبناست كه مقام معظم رهبري در سخنراني نوروزي سال جاري خود در حرم مطهر رضوي عليه السلام به اين آفت مهم اشاره كرده و فرمودند:
«ضعفهاي زيادي هم وجود داشته كه مربوط به مديريتهاي ماست نه حركت نظام اسلامي. بنده از اين ضعفها خبر دارم. ما هر جا يك مديريت فعال انقلابي داشتيم كار پيش رفته؛ هرجا مديريتهاي ضعيف، غيرانقلابي و بيحال داشتيم كارها كند شده است. بايد مديران تلاش را بيشتر كنند. اگر مديريت در كشور متدين، انقلابي و كارآمد باشد همه مشكلات حل خواهد شد. ما مشكل غيرقابلحل نداريم.» با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي، آنچه امروزه باعث شده روند رشد اقتصادي كشور با كندي مواجه شده يا شاخصههاي اقتصادي همسو با برنامههاي پيش بيني شده حركت نكنند، مديريت غيرانقلابي بوده و به همين منظور است كه ايشان مديريت فعال، متدين، انقلابي و كارآمد را راه حل مشكلات كشور ميدانند. اما به راستي چه رخدادهايي در فضاي سياسي، اجتمامي كشور به وقوع پيوسته كه رهبر معظم انقلاب اسلامي با تاكيد بر مديريت انقلابي خواستار يك نوع اصلاح مديريتي در كشور ميشوند؟ چه كاستيها در سيستم فعلي كشور همچون علفهاي هرز مانع خدمت رساني مديران انقلابي گرديده است؟
پس از جنگ تحميلي و در عصر موسوم به سازندگي تفكر نگاه به غرب، رفته رفته در كالبد مديريتي كشور جاخوش كرده و تفكر غلط و غيرانقلابي غربگرايانه روز به روز و بيش از پيش خود را به نظام اسلامي تحميل كرده است تا جايي كه در عصر موسوم به اعتدال و از سال ۹۲ كه مذاكره با شيطان بزرگ بر خلاف سياستهاي كلي نظام و بر اساس مدل تبليغات انتخاباتي آقاي روحاني به «مطالبه ملي» تبديل شد، عملا در پناه ضرورت مذاكره با امريكا مديريت غيرانقلابي و غربگرا بهعنوان تفكر غالب مديريتي، هويت ملي كشور را مورد تهديد جدي قرار داده است. تجربه تلخ برجام و به بيراهه رفتن نظام مديريتي و فاصله گرفتن مسئولان از نهضت خدمت رساني و دل بستن آنان به حل مشكلات از طريق وادادگي و عدول از بايدها و نبايدها و ارزشهاي نظام و غفلت از دهها مشكل و بحران داخلي و... همه و همه سبب شده امروز جرياني در كشور دندان تيز كرده تا با تضعيف نيروهاي مسلح، راه را براي نيروهاي خارجي باز كند و نيز منافع اقتصادي براي كاسبان تسليم را فراهم آورد.
لازمه پيشرفت و تحقق رسيدن به اهداف عاليه نظام مقدس اسلامي، سه اقدام سلبي و ايجابي و تاريخي بهموازات يكديگر است ؛ از يكسو بايد در برابر مدل مهندسي شده غرب با اقتدار ايستادگي كرده و از سوي ديگر بايد با تصحيح الگوهاي مديريتي بر سرعت تلاش خود براي عبور از مشكلات كشور بيفزاييم و به موازات اين دو اقدام بايد از تجربههاي موفق ۳۸ سال گذشته نيز حداكثر استفاده بشود. مديريت صحيح كشور و تشخيص راه از بيراهه، با تصحيح ملاكهاي تصميمگيري و تصميمسازي و استفاده از تجربه پيشينيان ميسر است. بر اساس رهنمودهاي مقام معظم رهبري در جمع مسئولان و كارگزاران كشور، مديريت نظام با رويكردي انقلابي و مؤمنانه، ضمن تأكيد بر انسجام اسلامي و اتحاد ملي بايد براساس منافع ملي ملاك تصميمسازيها و تصميمگيريها قرار گيرد.
وجه مميزه مديريت صحيح و انقلابي از مديريت غلط و غيرانقلابي اين است كه در مديريت غربگرا و غيرانقلابي هويت ملي تابعي از منافع ملي است و در چنين حالتي منافع ملي جاي خود را منافع تخيلي مديران خواهد داد، در حالي كه در مديريت انقلابي منافع ملي تابعي از هويت انقلابي است و هويت انقلابي ملت سرفراز و مجاهد ايران براساس سه عنصر «مسلمان بودن»، «انقلابي بودن» و «عمق تاريخي» شكل ميگيرد. ترديدي نيست كه در مديريت غربگرا و غيرانقلابي، هويت ملي دستخوش منافع تخيلي قرار گرفته و منافع ملي تحت تحميل قدرتهاي سلطهگر خارجي قرار خواهد گرفت.
قدرتهاي استكباري براي تحميل خواستههاي ظالمانه خود شيوههاي مختلفي از قبيل «تحريم»، «منزوي سازي»، «ائتلاف سازي»، «ايجاد مناقشات مرزي»، «نفوذ و بحرانسازي داخلي»، «تهديد نظامي»، «ذائقه سازي» و... را بهكار ميگيرند، اما بي ترديد در ميان همه شيوهها و روشهاي متداول، هنجارسازيهاي هدفمند مبتني بر مهندسي نظام سلطه با هدف قانونمند كردن چپاولگري از همه خطرناك تر و ويرانگرتر است. قدرتهاي استعمارگر همه شئون زندگي بشر در حوزههاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و... را طبق نياز نظام سلطه تعريف عملياتي كرده و با بهرهگيري از مهندسي سازمان ملل، نسبت به ايجاد ساختارهاي متناسب با تعاريف ارائه شده، دولتها را وادار به تسليم ميكنند.
ساختارهايي نظير «FATF»، «سند ۲۰۳۰»، «معامله با دلار»، «سوئيفت» و... همگي در راستاي تحميل اراده ظالمانه قدرتهاي استكباري و تسليم ساختن مسئولان كشورها به پذيرش قواعد و هنجارهاي غلط غربي طراحي شده و ميشوند.
امروز تجربه تلخ چهار سال گذشته و خسارات جبران ناپذير تبعيت از مدلهاي غربي سبب وارد آمدن آسيبهاي جدي به بنمايههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي شده و آثار هولناك اين آسيبها روز به روز، جامعه و مردم ايران را در حوزهي ذائقهسازي چند پاره كرده و موجب گسترش مفاسد اجتماعي و توسعه شرارت و ناامني اجتماعي و تضعيف باورهاي ملي و صدمه ديدن ايمان مردم نيز شده است. از همين روست كه ضرورت احياي مديريت كشور بر اساس سه عنصر پيش گفته، در سال جديد در صدر مطالبات حضرت امام خامنهاي قرار داشته و مسئولان كشور در هر سه قوه و همچنين قواي لشكري مكلفند به فوريت هر چه تمام تر به اين مطالبه بحق نظام و مردم لبيك گفته و مسير واقعي و صحيح حل مشكلات كشور را هموار سازند.