
حبيب دهقاننسب ايفاگر نقشهاي متفاوت و ماندگاري در تلويزيون بوده است و توانسته در طول سالها فعاليتش در عرصه بازيگري كارنامه قابل دفاعي را از خود به جاي بگذارد، هر چند او بازي جلوي تلويزيون را از سال 1366 آغاز كرد اما پيش از آن حضور پررنگي را در عرصه تئاتر داشته است و با گذشت سالها هنوز هم از اين هنر جدا نيفتاده است. او به تازگي در سريال بالهاي خيس كه از شبكه اول سيما پخش ميشد ايفاگر نقش دكتر پرتو بود؛ مردي كه همه زندگياش را وقف طبابت كرد. با او گپ مفصل و متفاوتي را در مورد فراز و فرودهاي يك بازيگر و حال اين روزهاي تلويزيون داشتيم.
آقاي دهقاننسب در سريال بالهاي خيس كه مدتي قبل با بازي شما از شبكه يك پخش شد ايفاگر نقش دكتر پرتو بوديد كمي در مورد اين نقش صحبت كنيد.
در اين سريال همانطور كه خودتان هم اشاره كرديد نقش دكتر پرتو را بازي ميكردم، ايشان نمونه يك انسان خوب و كامل بودند. پرتو سعي ميكرد تمام وقتش را در شبانهروز صرف خدمت به مردم كند و مدام در حال پژوهش و طبابت بود، خوشبختانه اين سريال از جذابيتهاي لازم براي جذب مخاطب برخوردار بود. عنصر جذابيت در ساختار سريال مهم است چراكه اگر يك سريال جذاب نباشد، هيچ انگيزهاي در مخاطب براي تماشاي آن ايجاد نخواهد كرد.
دكتر پرتو كاراكتر بسيار مثبتي بود با اين تفسير وقتي فيلمنامه را خوانديد به نظرتان آمد اين نقش جاي كار دارد؟
بله، در همان ابتدا متوجه شدم دكتر مجيد پرتو با اينكه كاراكتر مثبتي دارد اما ميتوان روي شخصيتش كار كرد و اين امكان را در اختيار بازيگر قرار ميدهد كه فراتر از فيلمنامهاي كه نوشته شده به آن اضافه كند. به همين دليل وقتي فيلمنامه را خواندم، حس كردم ميتوانم به اين نقش ريزهكاريهاي زيادي را اضافه كنم، پرتو با وجود آنكه جزو شخصيتهاي مثبت قصه بود اما كاراكتر جذاب و تأثيرگذاريداشت.
اما شخصيت دكتر پرتو بيش از اندازه مثبت بود و هيچ نقطه منفي در آن پيدا نميشد؟
تا حدي با شما موافق هستم كه شخصيت دكتر پرتو خيلي مثبت است. متأسفانه اين مشكل درباره اكثر شخصيتهاي مثبت قصه وجود دارد كه از كارگردان و بازيگر ميخواهند هيچ نقطه منفي درباره چنين شخصيتهايي وجود نداشته باشد، به خصوص وقتي آن فرد جبهه هم رفته باشد. در اين موارد مشكلات بيشتر ميشود، چون او نبايد عكسالعملهايي همچون عصبانيت يا پرخاشگري را در موقعيتهاي مختلف بروز دهد. در حالي كه هر فردي در موقعيتهاي مختلف واكنشهاي متفاوتي نشان ميدهد. با همه اينها تلاش كردم در موقعيتهاي مختلف حس و حال دكتر پرتو را به درستي به تصوير بكشم.
البته اين يك نقطه ضعف براي سريال محسوب ميشود چراكه باعث ميشود كار از حالت باورپذيري خارج شود و مخاطب حس كند هيچ يك از اين شخصيتها مابهازاي بيروني ندارند؟
متأسفانه ما در تلويزيون با سليقههاي شخصي برخي از مديران مواجه هستيم و بسياري از برخوردهايي كه با آثار مختلف ميشود، بيشتر ريشه در برخوردهاي سليقهاي دارد و يك قانون كلي در اين مورد نيست كه افراد بخواهند از آن پيروي كنند، خب اين موضوع ناخودآگاه تأثير خودش را روي شخصيتپردازيها ميگذارد، به طور مثال آنها تصورشان بر اين است يك كاراكتر مثبت مبرا از هر خصوصيات بدي است و هيچ خطايي از او سر نميزند در حالي كه انسان جايزالخطاست و به جز معصومين (ع) ما همه در معرض اشتباه قرار داريم. به طور خاص در مورد كاراكتر دكتر پرتو همانطور كه در سؤال قبل هم به نوعي توضيح دادم اين اجازه را به ما نميدادند كه ما لايههاي ديگر از اين شخصيت را كه شامل دغدغههاي شخصي و خصوصيات فردي مانند عصباني شدن او است را نشان دهيم و همين موضوع هم در نهايت منجر به آن ميشد كه پرتو يك شخصيت تكبعدي شود.
شخصيتپردازي مربوط به دكتر پرتو تا حدي ناقص به نظر ميرسيد و مخاطب در برخي از صحنهها انتظار دارد سكانسهايي نظير جنگ را ببيند تا به نوعي صرفاً روي شنيدهها قضاوت نكند و به كمك تصوير به شخصيت دكتر پرتو برسد؟
حق با شماست. در ابتدا قرار بود براي باورپذيرشدن بيشتر اين نقش و همذاتپنداري مخاطب بخشهاي مربوط به جنگ در فيلمنامه گنجانده شده و تصويربرداري شود ولي متأسفانه به دليل كمبود بودجه اين امكان براي ما فراهم نشد و همين موضوع هم باعث شد كه شخصيت دكتر پرتو تا حدي عقيم بماند و از جنبههاي مختلف به آن پرداخته نشود و بيننده متوجه نشود كه در جنگ او چه اتفاقاتي را پشت سر گذاشته كه حالا به اين ديدگاه رسيدهاست.
در بالهاي خيس چقدر از بداههگويي استفاده كرديد؟
تكيه اصلي ما بر اساس فيلمنامه بود و سعي ميكرديم تا حد زيادي به ديالوگهايي كه برايمان در نظر گرفته بودند وفادار باشيم اما خب در برخي از صحنهها از بداههگويي هم استفاده كرديم كه اتفاقاً به كليت سريال هم كمك زيادي كرد چراكه اگر از بداهه گويي درست و بجا استفاده شود، به بازي طراوت خاصي ميبخشد و باعث ميشود كه كار براي مخاطب جذاب و باورپذيرتر شود.
شما در اين سريال بيشترين بازي را با علي عمراني داشتيد، به نظرتان وي با توجه به اينكه بازيگر تئاتري است توانسته بود از عهدهنقشي كه به او واگذار كرده بودند برآيد و جلوي دوربين هم مانند صحنه تئاتر بازي خوب و قابل قبولي را داشته باشد؟
علي عمراني بازيگر بسيار توانمندي است، او در عرصه تئاتر و راديو سالهاست كه فعاليت ميكند و كارنامه بسيار خوبي را هم از خود به جاي گذاشته است، به همين خاطر بازي كردن در كنار ايشان براي من بسيار جذاب بود و باعث ميشد كه راحتتر بتوانم نقشم را ايفا كنم، در هر حال بازي پارتنر تأثير مستقيمي در بازي بازيگر دارد و از اين جهت من بسيار خوش شانس بودم كه در مقابل علي عمراني نقشآفريني كردم.
شما با اين مسئله كه مشكل سريالهاي ما ضعف در فيلمنامه است، موافق هستيد؟
فيلمنامه مشكلي است كه سالهاست سينما و به طور خاص تلويزيون با آن مواجه است. با وجود صحبتهاي زيادي كه در اين مورد شده است اما هنوز اين موضوع آسيبشناسي نشده و همچنان اين معضل به قوت خودش باقي است. از طرفي نميتوان در اين ميان نقش محدوديتهاي خاص و خطوط قرمز را ناديده گرفت چراكه باعث بروز آثاري با كيفيت ضعيف ميشود وگرنه ما توانايي و استعدادهاي خوبي در اختيار داريم كه فرصت شكوفا شدن ندارند و اين مسئلهاي است كه بايد به آن توجه ويژهاي داشت، چون باعث بروز مشكلاتي ميشود كه شايد جبرانكردنش دشوار باشد.
براي پذيرفتن يك نقش، مثبت يا منفي بودن آن براي شما تأثيرگذار است؟
راستش را بخواهيد نه، هيچگاه حساسيتي روي مثبت و منفي بودن نقش ندارم، به اعتقاد من بازيگر بايد قدرت و توانايي آن را داشته باشد كه از پس هر نقشي كه به او واگذار كردهاند برآيد. همواره تمام تلاشم بر اين بوده است كه بين نقشها تعادل ايجاد كنم تا به بازيگري كه صرفاً نقشهاي منفي يا مثبت را بازي ميكند بدل نشوم.
با اين اوصاف چرا بعضي از بازيگران معتقدند بازي در نقشهاي منفي به ماندگار شدن آنها بيشتر كمك ميكند؟
خب تا حدي حق با آن عده است، چون نقش منفي امكان اثبات بروز توانايي را به بازيگر بيشتر ميدهد، به همين دليل تمايل من هم به بازي در نقش منفي است. اكثر نقشهاي مثبت متأسفانه بسيار به يكديگر شبيه هستند و بازيگر براي ارائه آن چندان دستش باز نيست ولي كاراكترهاي منفي معمولاً با يكديگر بسيار متفاوت هستند.
چقدر براي رسيدن به نقشهايتان اهل تعامل با كارگردان هستيد و دوست داريد نقطهنظرهايتان را با آنها در ميان بگذاريد؟
در هر كاري كه حضور دارم سعي ميكنم نهايت تعامل و همكاري را با كارگردان داشته باشم، معمولاً پس از خواندن فيلمنامه ايدههايم را مطرح ميكنم، چون فيلمنامهاي را كه نوشته ميشود در نهايت من بايد آن را بازي كنم، حتي پيش آمده در بعضي از كارها با نظر كارگردان سكانسهايي را خودم نوشتهام و حين اجرا هم اگر نظري داشته باشم با كارگردان در ميان ميگذارم، چون فكر ميكنم اگر ايدههايم خوب باشد به كليت كار كمك خواهد كرد.
به نظر شما گريم تا چه حد به بازيگر براي ارائه باورپذيري نقش كمك ميكند؟
بسيار زياد، هميشه وقتي گريم ميشوم، چشمانم را ميبندم تا بتوانم تغييراتي كه روي صورتم اجرا ميشود را با همه وجودم حس كنم. هميشه تمايل داشتم در هركاري كه بازي ميكنم با يك چهره جديد ظاهر شوم ولي خب اين اتفاق در كارهاي ما به ويژه آثار سينمايي چندان اتفاق نميافتد ولي خب اگر گريم كاري خوب باشد بازيگران آن راحتتر به آن كاراكتري كه مدنظرشان است ميرسند.
در چند سال اخير تب سريالهاي مناسبتي در تلويزيون حسابي بالا گرفته است، به نظر شما پخش اين سريالها ميتواند به ميزان جذب كمك كند؟
اگر اين سريالها سر صبر و به دور از شتابزدگي ساخته شود، بيشك ميتوانند مخاطبان انبوهي را با خودشان همراه كنند، البته مشكل ديگري كه در مورد اين نوع سريالها وجود دارد اين است كه برخي از اين سريالها به مناسبتي كه در آن پخش ميشود، ارتباطي ندارد، براي مثال گاهي پيش آمده سريالي در ايام ماه رمضان پخش شده است، اما شخصيتهاي سريال از ابتداي صبح تا انتهاي شب مشغول خوردن هستند، پس اين نوع كارها بايد به آن ايام خاص مرتبط باشند نه اينكه هر كاري به دستمان رسيد را در اين ايام پخش كنيم يا اينكه فيلمنامه اين كارها را با زماني كه قرار است پخش شود منطبق نكنيم.
هر بازيگري ملاك خاص خودش را براي پذيرفتن يك نقش دارد ملاك شما براي اين انتخاب چيست؟
در درجه اول قصه بايد از جذابيت لازم برخوردار بوده و كشش لازم را در جذب مخاطب داشته باشد، چون همين جذابيت است كه در نهايت باعث ديده شدن كليت كار ميشود. در كارهاي هنري قصه از اهميت زيادي برخوردار است و فيلمنامه است كه جاي خلاقيت و ايده را براي عوامل كار باز ميگذارد.
در طول چند سال اخير تلويزيون دچار ريزش مخاطب شده است و بسياري از منتقدان عامل اين مشكل را در افت كيفيت اين برنامهها ميدانند به نظر شما ريشه اصلي اين مشكل در كجاست؟
بله، متأسفانه اين مشكلي است كه تلويزيون ما مدتي است با آن مواجه شده است. بيشك برخي از اين مشكلات به خاطر كمبود بودجه و بيپولي است چراكه اين مسئله تأثير منفي خودش را روي كليت كار ميگذارد. ساخت يك سريال هزينههاي زيادي دارد و زماني هم كه صدا و سيما بودجه كافي نداشته باشد طبيعتاً مشكلاتي سر راه توليد قرار ميگيرد و همين امر موجب ميشود بد را به بدتر تبديل كند اما اگر شرايط لازم فراهم باشد كارگردان و عوامل با فراغ بال بيشتري به كارشان ادامه ميدهند و مجبور نميشوند به خاطر كاهش هزينه از كيفيت كار بكاهند. در هر حال اميدوارم با تزريق بودجه به صدا و سيما بار ديگر شاهد توليد كارهاي فاخر در اين رسانه باشيم.
شما به موازات بازي در كارهاي تصويري، در تئاتر و روي صحنه هم ظاهر ميشويد علت اين موضوع در چيست؟
من بازيگري را به واسطه تئاتر شروع كردم و به همين خاطر فكر ميكنم بازيگراني كه كارشان را با تئاتر شروع كردهاند هيچ گاه نميتوانند از اين عرصه به طور كامل دور شوند و همواره دوست دارند در كنار كار تصوير عرصه تئاتر را هم تجربه كنند. براي بازيگران تئاتري نظير من هم، بازي روي صحنه همواره حس و حال ديگري دارد. شايد بخشي از اين موضوع به اين خاطر باشد كه در تئاتر بازيگر بازياش تداوم دارد و به واسطه زنده بودن اجرا و نفس به نفس بودن با تماشاگر انرژي مضاعفي به او منتقل ميشود.
مدتي است كه سالنهاي تئاتر ما رونق گذشته را ندارند علت اين موضوع را در چه ميدانيد؟
بخشي از اين موضع به خاطر بياعتنايي به مقوله تئاتر است چراكه آن طور كه بايد از اين هنر حمايت نميشود و به گونهاي تئاتر مهجور واقع شده است از طرفي نسبت به نمايشهايي كه قرار است به روي صحنه بروند هيچگاه تبليغاتي صورت نميگيرد.
به نظرم مسئولان تئاتر كشور بايد با تلويزيون تعامل داشته باشند و براي حوزه تئاتر تبليغات كنند. با اين روش مردم بيشتري با نمايشهايي كه اجرا ميشود، آشنا خواهند شد. در واقع تئاتر كشور هميشه مظلوم واقع شده است، در حالي كه هزينههاي كلان صرف فيلمهاي به اصطلاح فاخري ميشود كه بودجه شان، برابر با بودجه يكسال تئاتر است ولي در عمل اين فيلمها حتي نميتوانند يك حد متوسطي از تماشاگر را به سالنهاي سينما بكشانند.
شما سالهاست كه در عرصه بازيگري فعاليت ميكنيد و در طول اين سالها ايفاگر نقشهاي زيادي بوديد تا به حال شده است كه از بازيگري خسته و دلزده شويد و اين حس به شما منتقل شود كه به سمت نوعي تكرار در حال حركت هستيد؟
راستش را بخواهيد نه، شايد بخشي از اين موضوع به اين خاطر باشد كه براي رسيدن به جايگاهي كه در آن قرار گرفتم زحمت زيادي كشيدم و به نوعي سهل و ساده وارد عرصه بازيگري نشدم، چون افرادي كه معمولاً با اين مشخصات وارد حيطه بازيگري ميشوند بعد از مدتي اين حرفه برايشان عادي ميشود و بيتفاوت با آن برخورد ميكنند، اما براي من و امثال من كه با علاقه و انگيزه وارد اين عرصه شديم، هنوز هم اين حرفه جذاب است.
شايد برايتان جالب باشد اما با گذشت سالها هنوز به مقوله شهرت در بازيگري حتي فكرهم نكردم و هنوز هم وقتي نقشي براي بازي به من پيشنهاد ميشود با دقت فيلمنامه را مطالعه ميكنم و برايم اهميت دارد نقشي كه بازي ميكنم مثل نقشهاي قبليام نباشد چون معتقدم كليشه آفت يك بازيگر به شمار ميرود.
به نكته خوبي اشاره كرديد كليشه يكي از مقولههايي است كه به شدت بازيگران ما با آن درگير هستند. شما براي رهايي از دام كليشه چه ميكنيد؟
براي رهايي از دام كليشه نقاط مختلفي را بايد در نظر گرفت و با اتكا بر اين فرمولها عمل كرد. تفاوت و تنوع براي ايفاي نقشها از توجه كردن به موارد ريز و درشت اصلي و جانبي نقش شكل ميگيرد.
به طور مثال در مورد لباس و گريم نقشي كه به عهده ميگيرم با طراح لباس و طراح گريم مشورت ميكنم و نظرات و تجربياتمان را با يكديگر در ميان ميگذاريم. يكي ديگر از موارد در انتخاب نقش، داستان است كه بازيگر بايد در انتخابهايش به اين تنوع و تفاوت توجه كند، البته متأسفانه در سينما و تلويزيون ما وقتي يك بازيگر در يك نقش ميدرخشد، پيشنهادهاي بعدي همه حول همان نقش ميگردد كه بازيگر در اينجا بايد از توانايي خود در ايجاد تفاوت و تنوع استفاده كند؛ البته داستان در اينجا بسيار اهميت دارد، زيرا متأسفانه بسياري از داستانها و شخصيتهاي ما كپي كارهاي ديگر هستند و اين براي بازيگر خطرناك است و بايد از پذيرفتن آن خودداري كند مگر اينكه فشارهاي اقتصادي باعث پاسخ مثبت شود.
شايد براي خيليها جالب باشد كه بدانند شما از چه سالي وارد عرصه بازيگري شديد؟
از دوران كودكي شيفته بازيگري بوده و همواره به دنبال راهي براي رسيدن به اين آرزويم بودم و خب همين موضوع هم در نهايت باعث شد كه كارم را با نمايشنامههاي راديويي در شهرمان شيراز شروع كنم. همزمان با حضور در راديو فعاليتم را در عرصه بازيگري تئاتر ادامه دادم و وارد اداره تئاتر فرهنگ و هنر وقت شدم. سپس تحصيلات آكادميكم را در دانشگاه هنرهاي زيبا ادامه دادم.
اولين تجربه كار تصويري شما در چه سالي بود؟
اگر اشتباه نكنم سال 1366 بود كه در يك كار اپيزودي به نام «اين شرح بينهايت» حضور داشتم. نويسندگي و كارگرداني اين اثر بر عهده حميد لبخنده بود. من در دو قسمت اين اپيزود بازي كردم. اولين كار سينماييام هم «شرايط عيني» به كارگرداني احمدرضا گرشاسپ بود.
برخي از بازيگران ما بر اين باورند نقشهايي كه به آنها پيشنهاد ميشود به دليل ضعفي كه در اكثر فيلمنامههاي ما وجود دارد شباهت زيادي به يكديگر دارند، به نوعي كه بازيگر حس ميكند در حال تكرار خودش است؟
در مورد تكراري بودن فضاهاي فيلمنامه دربالا صحبت كرديم و در اين باره ترديدي وجود ندارد ولي خب بر اين باورم كه يك بازيگر باهوش خودش سرنوشت بازيگرياش را انتخاب ميكند و با تيزهوشي خود را در مسير موفقيت قرار ميدهد. تنوع نقش به نوعي در دست خود بازيگر است. او بايد سعي كند با وسواس نقشهايش را قبول كند چراكه مخاطب امروز تنوعطلب است و توقع دارد بازيگر مورد علاقهاش در نقشهاي متفاوت بازي كند. مسلماً اگر بازيگر را فقط در يك تيپ مشخص ببيند از او دلزده ميشود و او را پس ميزند.
به عنوان سؤال آخر شما در سريال ماندگار حجربن عدي هم نقش آفريني كرديد، با توجه به نقش ماندگاري كه در اين سريال ايفا كرديد نظرتان راجع به بياحترامي وحركت قبيحي كه اسرائيليها نسبت به قبر ايشان داشتند چيست؟
وقتي اين خبر را شنيدم واقعاً شوكه شدم، اين حركت بسيار غير انساني بود و آن را محكوم ميكنم. اميدوارم با پخش مجدد سريالي كه مربوط به زندگي اين بزرگوار ميشود مرهمي روي زخم شيعيان گذاشته شود.
در مرحله اول تهيهكننده و كارگردان از يك بازيگر كه در يك تيپ جا افتاده و پولساز شده است، توقع دارند هميشه نقشهاي يكنواخت را بازي كند، چراكه با اين تيپ توانسته است شهرتي كسب كند و پولساز شود. از سوي ديگر چون امتحانش را در اين زمينه پس داده، كارگردانان با خيال راحت نقشهاي تكراري را به او ميسپارند، به خاطر اينكه مطمئن هستند او از پس آنها برميآيد.
به همين دليل بازيگر به تكرار ميافتد، حتي بعضي كارگردانان هنگام بازي اينگونه بازيگران را رها ميكنند تا ساز خودش را بزند. در حالي كه اين مسئله به كل كار لطمه وارد ميكند.