مهر یا صداق یا کابین، مالی است که مرد در ازای ازدواج با زن به او میپردازد. از آن جهت به آن مهر یا صداق میگویند که نشانه صداق و راستی مرد در قصد بر ازدواج است. در اسلام هم همین دیدگاه وجود داشته و آنچه در تاریخ آمده این است که در ماجرای ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)، پیامبر (ص) به عنوان پدر دختر، از داماد خواست مهری برای دختر او تعیین کند. حضرت علی (ع) مالی نداشت، گفت: زرهی دارم، آن را میفروشم و به مهر ایشان میدهم. زره را به ۵۰۰ درهم نقره فروخت و همان شد مهریه دخت پیامبر (ص).
اما اگر بخواهید بدانید این ۵۰۰ درهم نقره در شرایط امروزی آن معادل چقدر میشود باید گفت دیه یک انسان کامل در اسلام، ۱۰ هزار درهم تعیین شده است، پس ۵۰۰ درهم میشود یکبیستم دیه انسان کامل.
حالا اجازه دهید به شرایط کنونی بازگردیم و مهریه ۱۴سکهای که برای اغلب زوجها نمادی از یک ازدواج ساده با مهریهای حداقلی است. با بالا و پایین شدن سکه در روزهای نخستین سال ۱۴۰۴ اگر بخواهیم متوسط ۹۰ تا ۱۰۰میلیون تومان را برای قیمتسکه در نظر بگیریم، مهریه حداقلی یعنی ۱۴سکه میشود چیزی حدود یکمیلیاردو ۴۰۰میلیون تومان! مبلغی که با آن حتی یک خانه ۴۰ متری در اطراف شهر نمیتوان خرید، اما با متوسط حقوقهای امروزی ماحصل سالها کار یک کارگر ساده است. به این معنا باسکه حدود ۱۰۰میلیون تومانی یک کارگر شاید بتواند به اندازه سالی یکنیمسکه از مهریه همسرش را پرداخت کند که با فرض همین مهریه ۱۴سکهای و با فرض اینکه تورم در سالهای آینده به صفر برسد و نسبت قیمتسکه به قدرت خرید و حقوق کارگران ثابت بماند، چیزی نزدیک به ۲۸ سال طول میکشد تا یک آقا مهریه ۱۴سکهای همسرش را پرداخت کند! برای مهریههای بالاتر و مثلاً برای ۱۱۰سکه باید چیزی بالای ۲۰۰ سال را مدنظر قرار دهیم!
با این اوصاف به نظر میرسد دوباره به همان فضای قبلی نزدیک میشویم، همان فرهنگ و تفکری که میگفت مهریه را کی داده و کی گرفته است؟ در واقع شاید خیلیها بخواهند مهریهشان را بگیرند و مردهایی هم باشند که قصد ادای این دین و استیفای این حق زوجه را داشته باشند، اما در شرایط اقتصادی فعلی نه مرد میتواند دینش را ادا کند و نه زن به حق و حقوقش برسد.
برخی راهکار را در جدی گرفتن شروط ضمن عقد میدانند، مواردی همچون حق اشتغال، تحصیل، تعیین محل سکونت، تعیین زمان باروری، تعیین تعداد فرزندان، اجازه خروج از کشور یا حتی بالاتر از همه اینها، وکالت تامالاختیار در طلاق!
اما آیا این شروط ضمن عقد میتواند نقش پشتوانه و حمایت از زنان را داشته باشد و در صورت بروز طلاق و جدایی به عنوان ضمانتی کوچک برای ادامه زندگی وی به شمار رود یا این شروط هم دلخوشکنکهایی هستند که در ورای القای نگاههای فمینیستی میکوشند حقوق حقه زن در فقه و حقوق اسلامی را کمرنگ کنند و به مثابه آبنباتی است که به کودکی میدهند تا النگوی طلایش را بستانند!