جوان آنلاین: نویسنده ژاپنیتبار و برنده جایزه نوبل ادبیات درباره عصری صحبت میکند که قرار است داستانها توسط ماشین ساخته شوند، ولی حلقه مفقوده احساسات واقعی است که باید به مخاطب منتقل شود.
کازوئو ایشی گورو، نویسنده انگلیسیزبان و ژاپنیتباری است که خانوادهاش وقتی پنج ساله بود به انگلستان مهاجرت کردند. ایشی گورو مدرک کارشناسی خود را در زبان انگلیسی و فلسفه از دانشگاه کنت در سال ۱۹۷۸ و مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته نویسندگی خلاق در سال ۱۹۸۰ از دانشگاه انگلیای شرقی دریافت کرده است. او یکی از شناخته شدهترین نویسندگان معاصر انگلستان است و در سال ۱۹۸۶ برای کتاب «هنرمندی از جهان شناور» برنده جایزه وایتبرد و در سال ۱۹۸۹ برای کتاب «بازمانده روز برنده» جایزه بوکر شد. ایشی گورو همچنین برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۱۷ نیز بوده و از بین آثار او کتابهای «وقتی یتیم بودیم» و «هرگز ترکم مکن» نیز به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافتند.
این نویسنده مشهور انگلیسیزبان در گفتوگو با روزنامه گاردین به دغدغههایش درباره نوشتن براساس ذائقه مردم کوچه و خیابان میپردازد و اعتقاد دارد، وقتی هنوز بعد از ۲۰ سال رمانی مثل «هرگز رهایم نکن» از سوی نسل جوان مورد استقبال قرار میگیرد باید نظر این نویسنده را درباره آینده داستاننویسی و ابزارهای جدید نوشتن مثل هوش مصنوعی را جویا شد.
ایشی گورو خودش معتقد است اکثر رمانهایش حول محور اساسیترین و اجتنابناپذیرترین واقعیت بشر نوشته شدهاند؛ همه ما میمیریم، اما باید طوری زندگی کنیم که انگار نیستیم. «هرگز مرا رها نکن» در جامعهای اتفاق میافتد که در آن کودکان به منظور تأمین اعضای سالم برای افزایش عمر دیگران شبیهسازی میشوند، اما شایعهای در میان آنها پخش میشود که در برخی موارد - برای مثال اگر بتوانید ثابت کنید که واقعاً عاشق هستید - ممکن است از این روند معاف شوید و به شما اجازه زندگی داده شود.
این باور بیاساس است که شاید وسیلهای برای فرار وجود داشته باشد که قلب عاطفی رمان را تقویت کند. ایشی گورو میگوید: «در جایی، بهطور غیرمنطقی نمیتوانیم سرنوشت خود را کاملاً بپذیریم و ما مشتاق این دوره ویژه هستیم. من فکر میکنم این فقط به این دلیل نیست که ما میخواهیم به زندگی ادامه دهیم. فکر میکنم به این خاطر است که نمیخواهیم با درد و غم و تنهایی که با مرگ همراه است روبهرو شویم. ما از مردن عزیزانمان میترسیم. ما از فراق میترسیم.»
او میگوید: «ما نوعی حقیقت احساسی یا احساسات حقیقی را ارائه میدهیم که در کتابهای مستند وجود ندارد، هرچند که بهخوبی تحقیق و مستندسازی شده باشد.»
ایشی گورو میگوید در سالهای اخیر با ظهور هوش مصنوعی یک مسئله نگرانکننده درباره همین احساسات حقیقی وجود دارد که حلقه مفقوده داستاننویسی با هوش مصنوعی است و به نظر نویسندگان حتی در این فضا موفق خواهند شد که بتوانند این فقدان احساسات در نوشتههای مصنوعی را جبران کنند. هوش مصنوعی نوع احساس عاطفی، ولی ظاهری القا میکند، اما روح نویسندگی انتقال احساس واقعی درک شده توسط نویسنده است که باید به مخاطب منتقل شود.
این واقعیت را نمیتوان پنهان کرد که هوش مصنوعی در دستکاری احساسات بسیار خوب عمل خواهد کرد و بشر در آستانه این اتفاق قرار دارد. هوش مصنوعی احتمالاً تأثیر قابل توجهی بر هنرهای خلاقانه نیز خواهد داشت و ایشی گورو اخیراً از دولت بریتانیا خواسته است از آثار نویسندگان و هنرمندان در برابر غارت شرکتهای فناوری محافظت کند و عصر کنونی را به عنوان «لحظهای در جاده» توصیف کرده است.
به گفته ایشی گورو، در واقع ما در یک جامعه پساحقیقت با کمک هوش مصنوعی و الگوریتمها قرار داریم که داستانها قرار است احساسات را در خود جمع کنند، ولی این احساسات ارائه شده حتی توسط هوش مصنوعی اگر نتواند منبع لذت و سرگرمی عمیق در خواننده باشد، نمیتواند منبع خوبی برای رشد ادبیات محسوب شود.