یک: انحصارگرایی دستگاه قضایی و پلیس در انتشار خبر بازداشت عاملان قتل دانشجوی فقید و اصرار بر ممانعت از حضور خبرنگاران برای مصاحبه با عاملان حادثه بیش از اینکه تلاش برای صیانت از امنیت روانی جامعه باشد، تنزل شأن رسانه در باور عمومی است. از زمان وقوع حادثه تلاشهای رسانهای برای اطلاعرسانی درباره حادثه به جریان افتاد، اما در بزنگاه ماجرا که عاملان حادثه بازداشت شدند فقط به خبرنگار پلیس و رسانه ملی در پلیس آگاهی و خبرنگار میزان در دادسرای امور جنایی اجازه حضور داده شد و بخشی از اعترافهای دو متهم را منتشر شد، اما روشن است موضوعهای مطرح شده، همه روایت مجرمان از چرایی حادثهای که رقم زدهاند، نیست. این اتفاق پیشتر هم در حادثه قتل زندهیاد داریوش مهرجویی، فیلمساز شهیر رقم خورده بود. شامگاه ۲۲ مهرماه سال گذشته وقتی خبر رسید داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر در خانه ویلاییشان در مشکیندشت کرج به قتل رسیدهاند، خبر حادثه به سرعت در فضای رسانهای کشور منتشر شد. مهرجویی آنقدر در فضای فرهنگی کشور اهمیت داشت که تیمهای زبده از مأموران پلیس آگاهی کشور با دستورههای ویژهای که صادر شد برای بازداشت متهمان بخط شوند و عاملان حادثه را که چهار افغان غیرمجاز بودند شناسایی و بازداشت کنند. همزمان با دستگیری متهمان، تلاش خبرنگاران برای گفتوگو با مجرمان به جریان افتاد، اما این امکان هرگز فراهم نشد و پرسشهای بسیاری بدون پاسخ ماند. این که یک رسانه خاص از یک حادثه روایت کند روایت اوست نه همه چیزی که اتفاق افتاده است.
دو: آنگونه که اعلام شده، گزارش مجرمان را یکی از دوستان احمد به پلیس داده است. احمد همان کسی است که دانشجوی ۱۹ ساله را با ضربات چاقو هدف قرار داد و حادثه خونین را رقم زد. احمد ماجرای قتل را برای یکی از دوستانش توضیح میدهد و او هم با مرکز فوریتهای پلیس تماس میگیرد و ماجرا را گزارش میدهد. این یعنی ظرفیت رسانه در کارکردش موفق شده و توانسته است وجدان یک شهروند را قانع کند که دست به تلفن ببرد و رازی را که با او در میان گذاشته شده به پلیس گزارش بدهد. بنابراین در جایی که رسانه عملکردی درست دارد، نباید مورد بیمهری قرار گیرد.
سه: تحقیقات از احمد و همدستش امیر در اداره دهم پلیس آگاهی ادامه دارد. افکار عمومی با انتشار خبر بازداشت سارقان تسلی پیدا کرده است. باوری در جامعه قوت گرفته که اصرار دارد احمد و امیر باید اعدام شوند تا مرگ آنها باعث ترس مجرمانی شود که امنیت جامعه را به خطر میاندازند. حقیقت این است که مجازات کردن دو متهم و هر مجرمی که در محضر قانون حاضر میشود به عهده قانون است. حقیقت دیگری هم وجود دارد و آن اینکه نباید از «ترس» به عنوان ابزاری بازدارنده نگاه کرد، بلکه شهروندان به جای «ترس از مجازات» باید «احترام به قانون» را یاد بگیرند. در وضعیت موجود رشد خشونت در جامعه منجر به بروز اعمال مجرمانه زیادی شده است، اما معلوم نیست چرا ساختار قانونی انگیزهای برای نگاه به ریشههای بروز اعمال مجرمان ندارد. هنوز داغ دختران دانشآموز کرمانی تازه بود که حادثهای غمانگیز در متروی هفتتیر اتفاق افتاد. مردی با پیراهن قرمز که مقابل قطار مترو نشسته بود و خوشبختانه از مرگ نجات یافت. تصاویر این مرد در حال دست به دست شدن در شبکههای اجتماعی بود که امیرمحمد خالقی به قتل رسید. در صورت بیتوجهی به این آسیبها باید منتظر اتفاق ناگوار دیگری نیز باشیم.