جوان آنلاین: مرگ یک جوان توانیاب ۲۵ ساله، تلخترین خبری است که به تازگی در رسانهها منتشر شده است؛ جوانی که توان محافظت از خود را نداشت و به یکی از مراکز بهزیستی آمده بود تا به او کمک کنند، اما به جای کمک، مرگ نصیبش شد! البته این اولین بار نیست که در مراکز بهزیستی، چنین اخباری منتشر میشود. هرازچندگاهی خبر تنبیه بدنی، آزار دیدن یا حتی فوت افرادی که به مراکز بهزیستی پناه آوردهاند، به سوژه تلخ رسانهها تبدیل میشود و افکار عمومی را خدشهدار میکند، اما به راستی در این مراکز چه خبر است؟ چه سازوکار نظارتی برای این مراکز تعیین شده است و اصلاً ضمانت اجرایی آن چیست؟
در این ماجرا نه تنها مرکز بهزیستی ماهدشت کرج، بلکه نهاد بالادستی آن مقصر است، چراکه وظیفه نظارت بر این مرکز را داشته و باید به گونهای عمل میکرده است که همه مراکز زیرمجموعهاش بدون هیچ ایراد و اشکالی، خدماتی را که جزو وظایفشان تعریف شده است ارائه میکردند که اگر اینطور بود، بعد از رخداد اولین اتفاق، شاهد دومی و سومیاش نبودیم.
فوت جوان معلول در مرکز نگهداری ماهدشت کرج
روز دوشنبه بود که خبر فوت مشکوک پسر معلولی حدوداً ۲۵ ساله در مرکز نگهداری ماهدشت کرج (یکی از مراکز فعال در نگهداری از افراد معلول و نیازمند مراقبتهای ویژه) منتشر شد. آنطور که در رسانهها آمده است، شواهد اولیه حاکی از آن بود که این جوان با مشکلات جسمی و ذهنی، به وسیله چیزی شبیه زنجیر خفه شده است. در رابطه با این اتفاق، روابط عمومی اداره کل بهزیستی استان البرز نیز توضیحاتی را ارائه کرد: «در پی انتشار خبر فوت یک فرد معلول در مرکز غیردولتی نگهداری معلولان ذهنی (پ. ا) در شهرستان کرج، به سرعت با هماهنگی مقام قضایی موضوع بررسی و مرکز تعطیل شد. بر اساس حکم دادستانی، ۲۷ نفر از افراد مقیم این مرکز به سایر مراکز نگهداری منتقل شدند. بهیار و مدیر این مرکز بازداشت شدهاند و علت دقیق حادثه از سوی مراجع انتظامی و قضایی در حال بررسی است. نتایج این تحقیقات به زودی اعلام خواهد شد.»
نظارتی که مهم است، اما کافی نیست!
وقتی یک بچه، شیشه خانه همسایه را میشکند، برای اتفاق به این کوچکی، اول از همه سراغ والدینش میروند تا این رفتار اشتباه را به آنها گوشزد کنند و در صورت لزوم خسارت واردشده را نیز از آنها بگیرند. حال نهاد بالادستی این مرکز نگهداری توانیابان، باید پاسخگوی چنین اتفاق هولناکی باشد که چرا نظارتها بر زیرمجموعهاش کافی نبوده و شاید هم افراد حاذق و مسئولیتپذیر را برای نگهداری از توانیابان این مرکز به کار نگرفته است.
هرچند نگهداری از توانیابان دشوار است، اما کسی که این شغل را قبول کرده است، باید همه سختیهای آن را هم پذیرفته باشد. بدون شک اگر کارکنان مراکز بهزیستی آموزش لازم و کافی برای ورود به این کار یعنی نگهداری از توانیابان و صبوری در مقابل آنها را دیده باشند، شاهد اخباری از این دست نخواهیم بود چراکه اگر آنهایی که در این مراکز کار میکنند، نحوه مراقبت و تعامل صحیح با توانیابان را بلد باشند، سختیهای کار را نیز میشناسند و هنگام مواجهه با چالشهای این شغل، رفتار غیرمعقول و ناشایستی از خود بروز نمیدهند، اما آیا همه مدیران و کارکنان مراکز بهزیستی از چنین توانمندیهایی برخوردار هستند؟! این پرسش مهمی است که مسئولان سازمان بهزیستی باید به آن پاسخ دهند.
نگرانی خانوادهها و پرسشهای بیپاسخ
این حادثه، اما نگرانیهایی را میان خانوادههای افراد دارای معلولیت و نهادهای حمایتی ایجاد کرد و پرسشهایی جدی درباره نحوه مدیریت و نظارت بر این مراکز نگهداری را به میان آورد چراکه شاید از چند مورد اتفاق در مراکز بهزیستی، تنها یکی از آنها به بیرون درز کند، بنابراین معلوم نیست در دیگر مراکز چه اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است که خانوادهها از آن بیخبرند!
متأسفانه شنیدن اخبار اینچنین طی سالهای مختلف، باعث نشده است نهادهای نظارتی، نظارت خود را بیشتر از قبل کنند و وظیفهشان را دقیقتر از قبل انجام دهند، بنابراین اگر تقصیر نهادهای نظارتی از کسی که باعث مرگ این جوان ۲۵ ساله شده است بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
از سوی دیگر خانوادهها میخواهند بدانند که آیا آن مدیر و مسئول بعد از بستهشدن مرکز نگهداری، خانهنشین میشود یا در مرکز دیگری مشغول کار خواهد شد؟ چراکه متأسفانه گاهی شاهد آن هستیم که برخی مسئولان ناکارآمد و مقصر در رخداد حوادث تلخ، نه تنها برکنار نمیشوند بلکه پست دیگری میگیرند و در جای دیگری مشغول کار میشوند!
پاک کردن صورتمسئله دردی را دوا نمیکند
کاش اشتباهات تجربه میشد، اما تکرار مکرر اشتباهات نشان میدهد نه کسی تا به امروز درسی گرفته و نه قرار است درسی بگیرد. بدون شک تعطیلکردن این مراکز دردی را دوا نمیکند و بیشتر شبیه پاککردن صورت مسئله از سوی مسئولانی است که نمیتوانند موضوع را حل کنند! چنین تصمیمی، به معنای آلاخان والاخانکردن ۲۷ توانیاب است که به هر دلیلی سرپرست نداشتهاند یا سرپرستشان شرایط و توانایی نگهداری از آنها را نداشته است. حال با تعطیلشدن این مرکز، معلوم نیست چه اتفاقی برای سایر توانیابان رقم بخورد چراکه با فرستادن آنها به مراکز دیگر، تعداد توانیابان در مراکز مقصد بیشتر میشود و میزان رسیدگی به آنها را کمتر میکند. در چنین شرایطی و با عدمنظارت دقیق چطور میتوان مطمئن بود اتفاقات ناگوار دیگری تکرار نشود؟!
نظر کارشناس
نگهداری معلولان و مشکلات مضاعف برای آنها
مجید ابهری
بیماران جسمی که دارای مشکلات فیزیکی هستند یا نقایصی حرکتی دارند با مشکلات مختلفی مواجه هستند، به همین دلیل امکان دارد والدین برای نگهداری از آنها با بیماریهای جسمی و عصبی درگیر شوند، بنابراین گاهی مجبور میشوند فرزند بیمار خود را به مراکز نگهداری بسپارند.
در حال حاضر مراکز نگهداری در دو گروه طبقهبندی میشوند؛ مراکز دولتی و خصوصی. مراکز دولتی با بودجه دولت و گاهی کمکهای والدین از بیماران جسمی و حرکتی نگهداری و مراقبت میکنند، اما با توجه به کمبود حقوق و درآمد پرستاران و خدمتگزاران در این مراکز، معمولاً کمتر کسی حاضر به خدمت در آنجا میشود، بنابراین افراد باید علاوه بر نیاز مالی، عشق و علاقه به خدمت، ایمان و صداقت نیز داشته باشند و بعد در آنجا مشغول کار شوند. گروه دوم نیز مراکز غیردولتی و خصوصی هستند که با گرفتن مجوز از بهزیستی یا سایر نهادهای متولی اقدام به ایجاد مراکز نگهداری میکنند، البته در آنجا نیز حقوق و مزایای پرستاران به لحاظ محدودیت بودجه و کمبود کمکهای بیرونی، همواره با مشکلات مختلفی مواجه است.
سرانه پرداختی با توجه به گرانی روزافزون گاهی جوابگوی خورد و خوراک و داروهای مختلف اینگونه بیماران نمیشود، به همین دلیل در اغلب اوقات پرستاران و مراقبان در این مراکز، از بین افراد معمولی و فاقد سوابق تخصصی و تحصیلی انتخاب میشوند! بنابراین وجود مربیان فاقد تخصصهای لازم از یک طرف و محدودیت استخدام مربیان بیشتر برای این بیماران از طرف دیگر باعث میشود این گونه اشخاص غالباً با مشکلات مختلف مراقبتی روبهرو شوند و هر از چند گاه در میان اخبار تلخ و ناگوار شنیده میشود که به علت مشکلات و رویدادهای مختلف یک یا چند بیمار جان خود را از دست میدهند یا دچار مشکلات بیشتری میشوند. از طرفی خانوادههای اینگونه بیماران اغلب توان مالی چندانی برای کمک به مراکز دولتی و غیردولتی برای امور مختلف عزیزانشان ندارند، بنابراین لازم است سازمان بهزیستی با افزایش سرانه این گونه افراد و خیرین با کمکهای بیشتر به آنها به کمک این افراد مظلوم بشتابند.
در ۴۰ سال گذشته که اینجانب در زمینههای آسیبهای اجتماعی و مراکز نگهداری مشغول بودهام، بارها با مشکلات و وقایع تلخ دیگری نیز روبهرو شدهام، بنابراین انعکاس اینگونه اخبار به معنی انکار تلاشها و زحمات چنین مراکز و همچنین کارکنان آنها نیست بلکه اینگونه بیماران به دلیل شرایط خاص باید بیشتر و بیشتر مورد توجه و حمایت قرار بگیرند تا از تکرار حوادث تلخ مرکز ماهدشت کرج جلوگیری شود. همچنین دولت باید کمکهای حمایتی را به این مراکز افزایش دهد و با بازرسیهای مستمر و مکرر اجازه ندهد افراد کمتجربه در اینگونه اماکن مشغول کار شوند.