رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق اعلام کرد از هر پنج ازدواج دو مورد منجر به طلاق میشود. این آمار مایه تأثر است، اما حقیقتی است که در جامعه شیوع پیدا کردهاست. اینکه در حال حاضر کانونهای خانواده روی بنیانهای سست ساخته میشود، اتفاقی است که منجر به بیثباتی اجتماعی میشود؛ جامعهای که به جای همبستگی و پیوستگی خانوادگی به راحتی در مسیر از همگسیختگی قرار میگیرد. اگر به چند دهه قبل رجعت کنیم، متوجه میشویم یکی از مهمترین ساختارهای اجتماعی که از تمدنهای کهن به میراث رسیدهبود، ثبات کانونهای خانواده بود. جایی که پیوندها با ثبات برقرار میشد، از همینرو در نسلهای بزرگان جامعه ما حلال منفور یا وجود نداشت یا قبح آن در جامعه سبب میشد پیوندی که برای تحکیم خانواده برقرار شدهاست به راحتی فسخ نشود. با این حال باید دلسوزان جامعه اندیشه کنند چرا میراثی که هزاران سال دست به دست شده در نسل امروز قوام آن به تار مویی بند شدهاست. چه آموزههای انسانی و اخلاقی در ارتباطهای بین نسلی جابهجا شدهاست که در آن قوام جایش را به بیثباتی دادهاست؟ روشن است پیوند بین زوجین با فسخ آن به سرانجام میرسد، اما در پس این سرانجام، آسیبهایی وجود دارد که دامن آن به بیثباتی جامعه منجر میشود. با اینکه در آمار اعلامشده از سوی رئیس کانون سردفتران ازدواج و طلاق اعلام نشدهاست که چقدر از زندگیها فرزند داشتهاند، چه آماری از فرزندان دختر، چه آماری پسر و در چه گروههای سنی قرار داشتند. همچنین چه انگیزههایی منجر به گسست این حجم از زندگی شدهاست؟ با این حال روشن است شرایط برای زنانی که وارد آمار جامعه طلاق میشوند، دشوارتر از مردان است. نگاه جامعه به این دسته از زنان عمدتاً نگاه جنسی است و به آنها به عنوان طعمه جنسی نگاه میشود، از همینرو عمده این زنان تلاش میکنند بیوه شدن خود را از نگاه جامعه دور نگه دارند. وضعیت فرزندان طلاق که به هر حال بخشی از نیروی کار جامعه میشوند، معضلات خاص خود را دارد. یقیناً فرزندی که حاصل یک زندگی شکستخورده است، در زندگی اجتماعی خود با معضلات بیشتری مواجه خواهد شد. فرزندانی که حاصل طلاقهای ناشی از خیانت والدین، اعتیاد به موادمخدر یا جرائم دیگر باشند، مشاهدات خود را هنگام زندگی با والدین فراموش نخواهند کرد و مثل جراحتی تا پایان عمر تحمل میکنند، از همینرو آسیبهایی را در زندگی اجتماعیشان با خود حمل میکنند که امکان دارد آنها را از مسیر درست زندگی خارج کند.
جامعه باید به دریافتی برسد که زوجین قبل از تشکیل زندگیهای مشترک عواقبی را که منجر به گسست زندگیهای مشترک میشود، در نظر بگیرند. با اینکه این موضوعات بیشتر از هر چیز از ضعف ساختارهای فرهنگی به جامعه سرایت پیدا میکند با این حال سیاستگذاران جامعه بهتر است به جای شعار دادن و حرف زدن اقدامهای عملی را در پیش بگیرند.