کد خبر: 1220186
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۳
شیوه کارگردانی حاتمی‌کیا و انتظاش از نقش و جنس بازی، با آنچه من انتظار داشتم متفاوت بود. احساس می‌کرد با فرمان حاتمی‌کیا نقش اغراق‌آمیز می‌شود. با بعضی دیالوگ‌ها مشکل داشتم و به نظرم شعاری بود.

جوان آنلاین: هادی حجازی‌فر سابقه همکاری با رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا را دارد و خاطراتش از همکاری با این کارگردانان خواندنی است.

حجازی‌فر در گفتگو با همشهری ۲۴، تجربیاتش از همکاری با کارگردانان سرشناس‌ِ سینمای ایران را روایت می‌کند که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:

*سال ۸۲ هنوز دانشجو بودم که در مزرعه پدری بازی کردم. ماجرا این بود که یکی از دوستانم می‌خواست برای بازی در مزرعه پدری تست بدهد، من هم می‌خواستم خانه عمویم بروم که اتفاقی در مسیر دفتر آقای ملاقلی‌پور بود. همراهش رفتم و آنجا به من گفتند بفرمایید تست بدهید، ماجرا را گفتم، ولی علی ملاقلی‌پور که برای تست دادن بفرما زده بود گفت حالا بیا تست بده و تصویر ازت بگیریم.

رفتیم و در نهایت قسمت شد در فیلم مزرعه پدری بازی کنم. نقش شهید زریباف که با وجود کوتاه بودنش مهم بود. وارد مزرعه پدری شدم که فیلم بسیاری دشواری هم بود، فیلم سختی بود و ملاقلی‌پور هم سخت‌گیر بود و با دقت همه چیز را تحت کنترل داشت.

خدا رحمتش کند خیلی سخت‌گیر بود. نه فقط با من که تازه‌کار بودم که به هنرپیشه‌های حرفه‌ای و قدیمی هم سخت می‌گرفت. سرصحنه بداخلاق بود و از هیچ چیز نمی‌گذشت. یک دعوای اساسی هم با من کرد؛ البته همان روز وقتی کارمان تمام شد من را به محل سکونتم در کوی دانشگاه رساندند.

چیزی که سر صحنه مزرعه پدری برایم جالب بود، حضور ملاقلی‌پور به عنوان کارگردان بود. یک حاکم بلامنازع که بر همه چیز تسلط دارد. بعد از بازی در این فیلم و دیدن کارگردانی ملاقلی‌پور، پیش خودم گفتم کاری که در سینما به آن علاقه‌مندم کارگردانی است.

دیدم با روحیه‌ام سازگار نیست که بروم سرصحنه و یک نفر با تحکم از من بخواهد چگونه بازی کنم و مرحوم ملاقلی‌پور هم سر صحنه داد می‌زد و بداخلاق بود، گرچه قلب مهربانی داشت. بهرحال دیدم کاری که سر صحنه برایم جالب است تصمیم‌گیری است نه این که تحت نظارت و هدایت یک نفر دیگر بازی کنم.

*شیوه کارگردانی حاتمی‌کیا و انتظاش از نقش و جنس بازی، با آنچه من انتظار داشتم متفاوت بود. احساس می‌کرد با فرمان حاتمی‌کیا نقش اغراق‌آمیز می‌شود. با بعضی دیالوگ‌ها مشکل داشتم و به نظرم شعاری بود. داشتم با کارگردان محبوبم کار می‌کردم، ولی ارتباط عاطفی میان ما شکل نمی‌گرفت.

حتی روز‌های اول گفتم هنوز کار خیلی پیش نرفته و مرا عوض کنید. دقیقا روز چهارم فیلمبرداری بود که گفتم جای من بازیگر دیگری بیاورید. احساس می‌کردم واقعا نمی‌توانم ادامه دهم، حاتمی‌کیا طلب اعتماد کرد و ادامه دادیم و چند روز که گذشت احساس کردم خودش هم پشیمان شده. دائم به اختلاف می‌خوردیم.

کار سخت بود و حاتمی‌کیا هم سخت‌گیر. حاتمی‌کیا تصویر مشخصی از فیلمی که در حال ساختش بود داشت. من در تفسیر کاراکتری که بازی می‌کردم با ایشان تفاهم نداشتم. در پرداخت و جزئیات اختلاف نظر زیاد بود. شاهد بودم که حاتمی‌کیا چقدر برای فیلمش زحمت می‌کشد و به عنوان کارگردان چه صحنه‌های سختی را اجرا می‌کند.

در جشنواره فیلم فجر هم تماشاگران با به وقت شام همراهی کردند. بهرحال او حاتمی‌کیا بود و با آن همه فیلم خوب و قابل توجه کارش را به شدت بلد بود. با این همه با تصویر خودم در فیلم نمی‌توانستم کنار بیایم. به وقت شام یکی از سخت‌ترین تجربه‌های زندگی‌ام بود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار