جوان آنلاین: سعدالله زارعی، کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به حمایت نظام سلطه از گروههای تکفیری گفت: طبیعت این قدرتها پدیدآوردن گروهها و جریاناتی است که بر مبنای کشتار انسانها بنا شدهاند و این مسئله برای آنها یک امر طبیعی و بدیهی است.
سعدالله زارعی، عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل در گفتگو با فارس در خصوص نقش امریکا در حمایت از تروریسم به ویژه در منطقه اظهار کرد: نظام سلطه اساساً بر مبنای تروریسم بنا شده و محصول جنگ جهانی دوم است.
وی اضافه کرد: در جنگ جهانی که بیش از ۸۰میلیون نفر در آن کشته شدند، جرم آنها این بود که شهروند قدرتهایی بودند که این قدرتها بر مبنای توسعهطلبی و احاطه کامل بر ملتها بنا شده بودند و این ملتها باید همچون گلادیاتورها در خدمت اربابان باشند. مردم آلمان در گروگان هیتلر، مردم ایتالیا در گروگان موسولینی، مردم انگلیس در گروگان پادشاه انگلیس و ملتهای دیگر هم به این صورت ارزشی نداشتند، بهگونهای که اگر میلیون میلیون کشته میشدند، برای سران آنها مثل هیتلر مسئله مهمی نبود.
زارعی یادآور شد: مردم مقابل چشمان کسانی که خودشان را حاکمان کشورهایی همچون آلمان، انگلیس، فرانسه و امریکا میدانستند، دستهدسته و میلیونمیلیون کشته میشدند و اهمیتی برای این حاکمان نداشت.
بیارزش شمردن ملتها از سوی غرب و امریکا
این کارشناس مسائل غرب آسیا عنوان کرد: زمانی که نظام سلطه، در پایان جنگ جهانی دوم از سوی قدرتهای پیروز این جنگ بنیان گذاشته شد، این مسئله که ملتها ارزش ندارند، به صورت یک دستور کار قانونی درآمد، یعنی یک شورای امنیت سازمان ملل مرکب از قدرتهای پیروز تشکیل شد که آنها رسماً اعلام کردند این قدرتها اختیار ملتها را دارند.
زارعی با اشاره به یکی از سخنرانیهای ویلسون رئیسجمهور وقت امریکا بیان کرد: ویلسون میگوید، ما برادران بزرگتر ملتها هستیم که باید کنترل آنها را در دست داشته باشیم و ما تنها کسانی هستیم که اجازه داریم به دلیل امنیت بینالملل، ملتهای متمرد را سرجای خودشان بنشانیم.
وی افزود: از سال۱۹۴۸ که سازمان ملل، شورای امنیت سازمان ملل و در نتیجه نظام سلطه تأسیس شد، اینها هر جایی را که احساس میکردند با نظام سلطه همخوانی ندارد، در آنجا کودتاها و جنگهایی راه میانداختند و با هواپیماهای جنگنده ملتها را بمباران و با بمبهای اتمی آنها را تهدید میکردند، این تهدید همچنان از سوی قدرتهای نظام سلطه وجود دارد.
هدایت صدها کودتا، جنگ و درگیری از سوی نظام سلطه
این کارشناس مسائل غرب آسیا تأکید کرد: اگر ما تاریخ نظام سلطه را از سال۱۹۴۸ تاکنون مورد بررسی قرار دهیم، در این دوران صدها کودتا، جنگ، درگیری و تنش با هدایت و مدیریت این قدرتها در کشورهای مختلف پدید آمده و ملتها را مقابل یکدیگر قرار دادند، این قدرتها با تجزیه کشورها جنگ را در بسیاری از این کشورها نهادینه کردند.
زارعی با بیان اینکه وجه دیگر این مسئله تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی بود، گفت: اساساً این رژیم یک رژیم نژادپرست، آپارتاید و جنایتکار بود، اینجا یک کشوری به نام فلسطین ترور و تکهتکه شد، بهگونهای که بخش عمدهای از ملت فلسطین آواره و بخشی دیگری در شرایط بسیار سختی زندگی کردند و دائماً رژیم غاصب، گروهگروه ملت فلسطین را مورد حمله قرار میداد و تا امروز هم این وضعیت جنایتکارانه و فجیع در غزه قابل مشاهده است.
وی تصریح کرد: طبیعت این قدرتها پدیدآوردن گروهها، دولتها، ارتشها و جریاناتی است که بر مبنای کشتار انسانها بنا شدهاند و این مسئله برای آنها یک امر طبیعی و بدیهی است.
اعتراف به ایجاد داعش
این کارشناس مسائل بینالملل ادامه داد: کلینتون، وزیر خارجه اسبق امریکا در جمله مشهوری میگفت، «من پایتخت به پایتخت گشتم و پایه تأسیس گروههای تکفیری را در جهان اسلام بنا کردم و در نهایت داعش ایجاد شد و کشورهایی را که با ما همخوانی نداشتند، طعمه حملات داعش کردیم.»
زارعی گفت: این مسئله سابقه و منطق قدرتهای حاکم بر نظام بینالملل بوده و تا امروز نیز ادامهدار بوده است، بنابراین هیچگونه جای تعجبی ندارد که ما میشنویم اعضای گروهی تکفیری همچون داعش در جریان جنگ سوریه در بیمارستانهای اسرائیل مداوا میشدند یا امریکاییها از تروریستهای داعش در شهرهای مرزی ترکیه حمایت میکردند و آنها را اسکان میدادند و بیمارستان برایشان فراهم میکردند و مبادله اطلاعات در حوزه مخابراتی و الکترونیکی نیز با آنها انجام میدادند، این موارد امور پنهانی نیستند چراکه همچنان استمرار دارد.
شکست پیدرپی تروریستها از مقاومت
وی خاطرنشان کرد: در صحنه منطقه، طی چهار دهه گذشته که ملتها از فجایع نظام سلطه به سطوح آمده بودند، به صحنه آمدند و در واقع توانستند در بسیاری از بخشهای منطقه غرب آسیا حکومتها را در اختیار خود قرار دهند و از محصول این روند هم جبههای به نام مقاومت شکل رفت.
وی اضافه کرد: در اینجا یک مزاحم اصلی برای نظام سلطه پیدا شد؛ مزاحمی که با ارتشهای کلاسیک نمیشد با آنها مواجه شد، ملتها متکی بر قدرتهای نامتقارن بودند و امریکاییها برای کنترل اینها به قدرت متقارن مشابه احتیاج داشتند، بنابراین از نظر آنها به جای ارتشها باید از گروههای تروریستی بیرحم استفاده کرد.
این کارشناس مسائل غرب آسیا در پایان گفت: وقتی داعش در عراق به حرکت درآمد، ترکیه گمان میکرد میتواند با بهرهگیری از گروههای تروریستی جبههای برای خود ایجاد و در نهایت امپراتوری عثمانی را احیا کند که البته اینها خوابهای بیتعبیری بودند، به واسطه اینکه ملتها مقابل جریان تروریسم ایستادگی کردند و عملاً پروژه داعش و باقی گروهکها به بنبست رسید و امروز ما شاهد شکستهای پیدرپی این جریانات تروریستی از جبهههای مقاومت در منطقه هستیم.