رعایت قانون و پایبندی به مقررات دولتی و اجتماعی در بیشتر کشورهای جهان یک اصل پذیرفتهشده به شمار میآید؛ به عبارت دیگر، بیقانونی در این کشورها از نگاه مردم و کسبوکارها امری ناپسند تلقی میشود.
با اینحال تعداد اندکی از جوامع و کشورها به بیقانونی و هرج و مرج شناخته میشوند و تصویر مثبتی از آنها در سراسر جهان وجود ندارد و در کشور ما نیز زمانی که سخن از بیقانونی باشد نام همین جوامع به عنوان شاهدمثال بر زبان جاری میشود.
بر همین اساس، مجازات و جریمههایی متناسب با نوع ناهنجاری و قانونشکنی در کشورهای تابع قانون پیشبینی شده است که مطابق با آن، شهروندان متخلف را به رعایت هنجارها و مقررات اجتماعی ملزم میکنند و این جریمهها به شکل سختگیرانهای اِعمال میشود.
برخلاف تصور برخی افراد درباره شرایط کشورهای اروپایی و غربی مبنی بر اینکه مردم در این کشورها کاملا آزاد هستند و اختیار کامل برای بروز هر نوع رفتار را دارند، واقعیت این است که کوچکترین و کمترین تخلف در این کشورها با مجازات و جریمههای خاصی همراه میشود.
مروری بر قوانین و هنجارهای اجتماعی در کشورهای اروپایی نشان میدهد که رانندگان، عابران پیاده، گردشگران، دانشگاهیان، صاحبان مشاغل، کارمندان و همه اقشار جامعه در محدودهای از قوانین سختگیرانه قرار دارند و جرات کوچکترین بیاحترامی به این قوانین را ندارند؛ البته ناگفته نماند که در این جوامع، پایبندی به قانون به عنوان یک فرهنگ و رفتار مدرن، برای عموم مردم پذیرفته شده و از سنین پایه آموزش داده شده است.
حتما هر یک از ما ایرانیها به واسطه دسترسی به اخبار، اطلاعات و رویدادهای جهانی، در جریان هستیم که در فلان مکان گردشگری اروپایی، حتی یک نیمکت و صندلی برای نشستن گردشگران و مردم وجود ندارد و چنانچه یک نفر بر روی زمین، جدول یا پله بنشیند، به سختی جریمه خواهد شد! یا در برخی کشورهای اروپایی، نشستن بر روی چمن (فضای سبز) با جریمههایی همراه است و این جریمهها بلافاصله روی شناسه ملی و مدارک هویتی افراد درج میشود.
حتی اسبابکشی از یک محل به محل دیگر در برخی شهرهای دنیا ممنوع بوده و تابع رعایت شرایط و ملاحظات خاص اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و البته سیستم و نرمافزارهایی برای این موضوعات تعریف شده است که به هیچ وجه اجازه وقوع چنین اتفاقاتی را نمیدهد.
علاوه بر این نوع پوشش مردان، زنان و حتی کودکان در اماکن عمومی و بویژه فرهنگی تابع قوانین و مقررات مشخص و جدی است و برای هو نوع پوشش ناهنجار و نمایان بودن اعضایی از بدن، جریمه خاصی وضع شده است!
به همه این موضوعات باید رانندگی را هم اضافه کرد که در اکثر کشورهای غربی تابع قوانین بسیار سختگیرانه است و تحمل این قوانین برای مردم برخی کشورها از جمله ایران سخت و غیرممکن به نظر میرسد!
شاید به همین خاطر است که تعدادی از ایرانیهای اروپارفته، زمانی که برای استراحت یا تفریح به ایران بازمیگردند، احساس آزادی خاصی از نظر برخی قوانین اجتماعی همچون رانندگی، قدم زدن در خیابان و حتی حرف زدن و تعامل با دیگران دارند؛ چون در آن کشورهای خارجی، افراد حتی در قبال کلمات، جملات، رفتارها و واکنشها و تعاملات خود تحت نظارت جدی و عجیب و غریب هستند و رعایت این مقررات برای افرادی که از سنین پایه در آن کشورها رشد نکردهاند سخت و پیچیده به نظر میرسد.
در تعدادی از کشورها، اما به رغم وجود برخی قوانین، هنوز سختگیریهای چندانی درباره رفتار و گفتار روزمره و عادی مردم وجود ندارد؛ به همین خاطر است که باید به صورت سربسته و گذرا اشاره داشته باشیم که این وضع رانندگی و خیابانها و ترافیک این کشورها است، این وضع نوع گفتار و ادبیات نامناسب برخی جوانان و نوجوانان در کوچه و خیابانهای این جوامع است، این هم از وضعیت و شرایط پرداخت مالیات! البته دهها شاهدمثال دیگر وجود دارد که بهتر است برای حفظ ظاهر و رعایت ادب و احترام، اشارهای به آنها نداشته باشیم!
به عبارتی میتوان گفت در بسیاری از کشورها قوانین بر مردم حاکم هستند، اما در برخی کشورها، این مردم هستند که بر قوانین مسلط و حاکم شدهاند! در کشورهایی که قانون به طور سختگیرانه حاکم شده است، مردم به رغم آزادی ظاهری، به شدت از مقررات حساب میبرند، چون اگر خلاف این باشد، باید راهی دادگاه و محاکم محلی شوند، اما در کشورهایی که قوانین سختگیرانه وجود ندارد، این مردم هستند که قانون را هیچ حساب میکنند!
اکنون فرصت خوبی است که ما درباره خودمان به قضاوت بنشینیم و اندکی تامل کنیم که آیا ما در شرایط نرمال و طبیعی از نظر وضع قوانین و رعایت مقررات هستیم؟ اگر ما در یک کشور غربی با قوانین سختگیرانه زندگی میکردیم، چه شرایطی داشتیم؟ آیا قانون، واقعا بر ما سخت گرفته است؟
حال اگر مدعی هستیم که قانون بر ما سخت گرفته است، چرا در کوچه و خیابان نظارت سختگیرانهای بر جملات و کلمات روزمره ما نیست؟ چرا به راحتی در هرجایی که اراده کنیم، بساط و سفره پهن میکنیم؟ چرا معمولا به هر شکلی که دوست داریم رانندگی میکنیم؟ آیا غیر این است که برخی قوانین را به راحتی دور میزنیم و با سرعت از روی آنها عبور میکنیم؟ آیا جز این است که در طول شبانهروز حقوق شهروندی دیگران را بارها و بارها رعایت نمیکنیم و البته مجبور به پاسخگویی قانونی هم نیستیم؟ چرا خیلی راحت و بدون نظارت سختگیرانه، از فلان منطقه شهر به فلان نقطه شهر نقل مکان و اسبابکشی میکنیم؟ راستی چه خبر از مالیات و شگردهای خاص ما برای پیچاندن آن؟!
خلاصه اینکه چرا تا این حد، هرطور که دلمان میخواهد و به قول بسیاری از مردم، هرطور که عشقمان میکشد رفتار میکنیم و حرف میزنیم و اهل پیچ هستیم؟!