سیوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران بهانه خوبی بود تا «جوان» سیر ظهور کتاب در تاریخ بشر و تحول آن در تمدن بشری را با مهدی کلهر به گفتگو بنشیند.
ظهور کتاب در تاریخ بشر منجر به چه تحولات تمدنی شد؟ به عبارت دیگر بشر از زمانی که کتابت آموخت واجد چه ویژگیهایی شد که قبلتر از آن برخوردار نبود؟
در میان رسانههای ارتباطی که بشر تاکنون با آن سروکار داشته، کتاب ازیک شأن قدسی و منزلت فرازمینی برخوردار بوده است، با وجودی که در عصر ما، دسترسی به نوشتار و کتاب هزاران برابر پنج دهه پیش درجهان معاصر آسانتر شده است، اما هنوز شأن کتاب حتی با نشریاتی همچون فصلنامه، روزنامه و مجله بسیار متفاوت است. کتاب هنوز هم یک سند و میثاق بدون محدوده تاریخ مصرف در اکثر فرهنگها محسوب میشود. این تفاوت مثل تفاوت آشکار دستمال کاغذی با شال و دستمالهای ابریشمین و منقش است.
کتاب که از نوادگان لوحهای پوستی، استخوانی، سنگی، سفالین، مسین، مفرغی و الواح دیگر همچون چوب است، قدر و منزلتی به وسعت جغرافیا و امتدادی به طول تاریخ دارد. زمانی که بشر گفتن آموخت و به جای آواها و نداها، کلمه را به کار برد توانست در جهان گفتوشنود و گویش متکی بر احساس و اندیشه جهت رشد و توسعه قرار گیرد. این نیاز که بشر محصول اندیشه ذوق و احساس خویش را در فاصلهای دورتر و یا در زمانی دیرتر به مخاطبی در آینده برساند، ضرورت نگارش و نوشتار و داشتن قلم و لوح را برای او آشکارکرد. این حیوان ناطق، حیوانی که فراتر از غرایز حیوانی، امتیاز اندیشهورزی به او اهدا شده بود پیش از اینکه توانایی گویش و مکالمه داشته باشد، میتوانست تمدن خودش را، همچون زنبور عسل و موریانه بسازد و به آن بپردازد. اما به جز اندیشهورزی و اندیشهبازی و اندیشهآفرینی تمدنهای بشری، یک دور تکراری و یکنواخت همچون شهرهای موریانهها و میمونها و گرگ ها میشد.
آنچه باعث ارتقای بشر و رشد و توسعه تمدن بشری شده، قوانین و چارچوبهای حفظ حدود و ثغور اجتماعی که به آن مقررات تمدنی گفته میشود نیست، چراکه در این حد نازل، نیازی به اندیشیدن و تضارب افکار نیست، بلکه درحد غرایزی که بسیاری از حیوانات نیز دارند، برای کندوسازی ولانهسازی، و زاد و ولد و کار و تولید کافی است. این ایدهآل کمونیسم بود و اتفاقاً به آن دست یافت، اما با تمام تلاش وکوشش مارکسیستها و کمونیستها انسانها حتی در سیبری نشان دادند تفاوتهای جدی با موریانهها و بابونها دارند، انسان میتواند گرسنگی و بیخانمانی را تحمل کند، اما بیصدایی، تنهایی و بیاندیشگی را نه.
خداوند متعال هم در قرآن به قلم قسم خورده است و این مقام و منزلت کتابت را نشان میدهد، آنهم در کتابی که خود معجزه بزرگ پیامبر خاتم (ص) است.
بله قلم ابزار انتقال پیام بسیار ارزشمند بشری بوده است که میتوانسته پیام انسان نخستین را روی سنگها، درختها و پوستها به انسانهایی بسیار دورتر و در زمانهایی دیرتر برساند. کتابت از آن جهت بسیار محترم بوده است، چند عنصر در مکاتب الهی بسیار محترم و قدسی است؛ قلم، (نوالقلم و مایسطرون، سوگند به قلم، و آنچه مینگارد). کلمه، کوچکترین واحد زبان است. (کلمهالله هیالعلیا) کتب علیکم الصیام، کما کتب علیالذین من قبلکم، کتب علیکمالقتال، کما کتب علی الذین من قبلکم، کتب در قرآن فقط به معنی نگارش و نوشتن نیست، بلکه یک بار بسیار قدسی، ایجابی دارد، کتب به معنی فرض، یعنی واجب شد هست. دیگری لوح است، جایی که قلمها باید آن را منقش کنند و این آخری کتاب است. یا یحیی، خذالکتاب بقوه، (ای یحیی، کتاب را با تمام توان نگاهدار آن را حفظ کن و به کار گیر). بیش از ۷۰بار فقط لفظ کتاب در قرآن آمده است و بارها و بارها از همین ریشه کتب، نوشت و نوشتن استفاده کرده است. تأکید بر نوشتن در تمام امور و ایجاد سند و ثبت و تثبیت، اقوال و عقود درهمه امور دنیایی و عقبایی توصیه شده است. چرایی و فلسفه آن همانا آفت معارف، عهدها، و قرارها، و اقوال، و عقود است و موجب فراموشی و امحا و پاک شدن میشود.
اما کتابت، از کجروی وکاستیها وکژیها جلوگیری میکند، کتاب از این نظر در تمام مکاتب و ادیان از یک جایگاه برتر و والاتری نسبت به سایر بیانها و رسانهها برخوردار بوده است، کتاب قابلیت مقایسه، مقابله، مدافعه را دارد، طبیعت نوشتار وکتابت، کاتب را به راستگویی و پرهیز از دروغگویی و او را به انصاف وادار میکند، چراکه اگر چنین نکرد، پرونده و اسناد کجروی او همیشه در پیشگاه تاریخ مفتوح است که نهایتاً در برابر داوران زمان، (آیندگان تاریخ)، و داوران زمین (بینایان درسراسر گیتی) به محاکمه کشیده شده و رسوا خواهد شد. شاید از این نظر و جهاتی دیگر کتاب، رسانهای قدسی است یا یک رسانه که ناچار باید مطهر بشود است.
این نگاه قدسی به کتاب به نظر میرسد دستکم تا دوران رنسانس یا عصر معاصر در میان بشر نمود داشته است.
این نوع نگاه توأم با احترام به کتاب، تا زمان اختراع ماشین چاپ نیز در میان همه ادیان و مذاهب و جوامع و فرهنگها، قابل بررسی است، شاید به همین جهت هم است که اولین کتابهایی که با ماشین چاپ گوتنبرگ به چاپ رسید کتاب مقدس بود. با اختراع دستگاه چاپ که الحق، رنج بسیار کتابت را بسیار کم نمود اما، وسواس بررسی محتوای کتاب، و هرآنچه در او هست، کمرنگتر وکمرنگتر شد، وکثرت تألیف و چاپ کتاب، و تکثیر آن امکان مقابله کتابها را با نسخه اصلی کمتر و کمتر کرد و پس از مدتی سندیت کتاب مورد سؤال قرار گرفت و نویسندگان نیز لذت روزانه و هفتگی را به تعهدهای وجدان نویسندگی سالیانه و یا پنجاهساله ترجیح دادند. شاید امروز کمتر کسی به تفاوت عمر کتاب و فصلنامه یا ماهنامه، توجه کند. بسیارند کتابهایی که قیمت جلد گالینگور، و طلاکوبشان از قیمت محتوایشان بیشتر است.
کتابت گویا در بقا و زوال تمدنها هم نقش مهمی ایفا کرده است.
تمدنهای بیشماری آمدند و رفتند، اما هیچ نشانی و یا کمتر نشان و ردی از آنان باقی مانده است، درحالی که، در شمشیرزنی، نیزهاندازی، و کشتیرانی چیره دست بودند، آنها، به جز جنگ و ستیز، در کشت و زرع و ساخت خشت وکاخ نیز کمنظیر یا بینظیر بودهاند، این تمدنها، برجها ساختهاند، زیگوراتها ساخته و اهرام را به پا کردند، برخی از آنان، چیرگی در عمل را بر چیرگی بر علم، ترجیح میدادند. عمل را برای عمال و عملهها و عامه مردم و همان علم اندک را برای حاکمان، جهت ادامه حکومتهای ظالمانه خویش بر تودهها، نگاه داشتهاند.
تمدنهایی که معارف، علم و فنون را طبقاتی کرده و عموم مردم را از نعمت، معارف، مهارتها، کتابتها، قرائتها، وکسب معارف محروم کردهاند، آنها مصداق مستکبرین، و مردم آنان، مصداق مستضعفین بوده و هستند. ساسانیان و انوشیروان دادگر که به عدالت شهره بود، جامعه را به چند طبقه تقسیم کرده بود. این طبقات نه براساس طبقات مالی و اقتصادی که امروزه مسئله چند قرن اخیر جهان نیز هست، بلکه، از جهت تعلیم علم و دانش و مهارتهای لازم، هم طبقاتی بود، یعنی طبقه پیشهور، حق سوادآموزی نداشت! حتی اگر یک کفاش هزینه سپاه انوشیروان دادگر را بپردازد فقط به این شرط که پسرش سواد خواندن و نوشتن بیاموزد. همین وضع در دربار فراعنه نیز بود. بزرگترین مهندسان و معماران را در بناهایی که میساختند زنده بهگور میکردند که دانش و مهارت او نیز مدفون شود وآنچه تمدنهایی را تا به اینجا زنده و پایدار رسانده، پرداخت زکات علوم یعنی انتشار علم بوده است، تمدنهایی که در انتشار و توزیع علوم، خساست نکرده، بلکه راه سخاوت در پیش گرفتهاند، حتی درحالی که مغلوب یک دشمن بودهاند و فرزندان آن دشمن غالب را به فرزندخواندگی معنوی پذیرفته، تمدنهایی که از طریق الواح، کتیبهها، و کتب و آنچه در عرصه علم و هنر به دیگر نقاط و پهنه زمین، و آیندگان در امتداد زمان، منتقل کردهاند، بیشتر از برکت جاودانگی بهرهمند شدهاند. بسیاری از مغلوبین جنگها که در انتشار علم ومعارف حتی در دربار دشمنان و به فرزندان دشمنان خویش، کم نگذاشته و خست بهخرج ندادهاند دیری نپاییده که، از این طریق بر کرسی همان حاکمان تکیه زدهاند. همچون چیرگی علمی و معرفتی ایرانیان بر مغولان.
آتش زدن کتابخانهها از سوی مهاجمان میتواند ناظر به همین حقایق صورت گرفته باشد؟
فکر میکنید چرا مستکبرین، به محض تسلط بر سرزمینی، اول به آتش زدن کتابها و الواح دست زدهاند. آنها فکر میکردند که با سوزاندن کتابها علوم را نابود میکنند و با نابودی علوم عقول را در اختیار میگیرند، شاید در اندک زمانی و در اندک مردمی، وقفهای ایجاد شود، اما دانش زندگی و نور است و نادانی مرگ و تاریکی. هیچ کتابسوزانی در هیچ نقطه از تاریخ، نتوانسته، ریشه علم و معرفت را بسوزاند، بلکه پس از مدتی کوتاه جوانههای نورسته، با سرعت به پا خواستهاند.
فیلم ارزشمند فارنهایت ۴۵۱ فرانسوا تروفو، نیم قرن پیش از همین خصلت شیطانی استکبار، سخن میگفت؛ استکباری که در نیمه قرن دوم از سلطه سیاسی، نظامی، اقتصادی بر سرزمینها فراغت پیدا کرده بود در آخرین گام درصدد سلطه بر عقول و قلوب بود، نه از طریق اغفال و اغوا بلکه از طریق قطع ارتباط ملتها با مواریث علمی، فرهنگی، هنری و معرفتی گذشته خویش.
هنوز فیلم فارنهایت ۴۵۱ برای همه جهان زیر سلطه فکری، ذوقی، معرفتی، فرهنگی مستکبرین حرفهایی برای گفتن دارد. این فیلم، رابطه کتاب، کتابخوانی، و مکتوبات را با هویتهای ملی، عرفانی همه ملل به صورتی خاص بیان میکند.
نقش شبکههای مجازی در فرآیند کتاب و کتابت را چگونه ارزیابی میکنید؟
شبکههای مجازی و الکترونیک، حکم شمشیر دولبهای را دارند که یک سوی آن گاوداریهای سامری آخرالزمانی است، که به نوبت ایستاده و بازار پر رونقی هم دارند، پر از رنگ و نام و ننگ، پر از شور و حال و سوت و قال و در دیگر سو، موسی و هارونها، با الواح و فرامین الهی، به صف، در انتظار طالبهای حقیقت هستند، هم اغواگریهای خرهای دجال آخرالزمانی رونق دارد و هم کتابهای مفید مجازی که به راحتی در اختیار همگان به سهولت، قرار دارد، اما قطعاً شیاطین از همگانی شدن علم استقبال نخواهند کرد. جایگاه رسانهها و کتاب و کتابت در این روزگار نیازمند یک بازنگری اساسی است. اگر جهان در حال یک تغییر اساسی و جدی است که هست پس باید امر اطلاعرسانی که محتاج یک بازبینی، بازیابی، نوسازی است دوباره سازماندهی شود.
شهید بزرگوار مطهری (ره) بنا بر روند اتفاقات فرهنگی و معرفتی در آخرالزمان میگوید جهان به دو جریان فرهنگی تقسیم میشود؛ جریان عدالتخواه (مستضعف) و جریان سلطهگر (مستکبر). هر دو جریان با ساز وکارهای خویش، یکی برای گسترش فرهنگ عدالتخواهی برای بسترسازی منجی جهانی توسط محرومین و مستضعفان جهان و یکی هم با شیوه گسترش اغوا و نیرنگ و فریب برای اغفال محرومین و مستضعفین و توسعه جهالت و ذلتپذیری انسان مشغول به هواها و هوسها، و غافل از حقایق.
به نظر میرسد کتابت وکتاب در این جهان تعریفی نو و منطبق با اوضاع زمانه میطلبد.
بله جایگاه کتاب را باید در این جهان بی حیا، اما مشتاق از نو تعریف کرد.