کد خبر: 1155234
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۵
کوه‌خوار، رودخوار و جنگل‌خوار شدیم. چون شهر‌های زشت و سمی ساختیم
چند وقت پیش سفر دو روزه‌ای به یزد داشتم. تجربه‌ای که با وجود کوتاهی برایم ارزشمند بود و البته قابل تعمیم به بسیاری از شهر‌های ایران، به ویژه شهر‌های کهن که دارای بافت تاریخی هستند.
حسن فرامرزی

به نظرم بدیهی‌ترین حُسن بافت‌های تاریخی شهر‌های ایران این است که ولو برای لحظاتی از شلوغی و هیاهو بر سر هیچ! بیرون می‌کشد و خنکای خلوتی را فراهم می‌کند. واقعاً فضایی مثل «باغ دولت‌آباد» یزد وسط کویر این کار را با آدم انجام می‌دهد. وقتی در بافت تاریخی یزد قدم می‌زنید انگار «به کجا چنین شتابان» در قالب معماری، فضا، دیوار‌های کاهگلی مجسم شده و در چشم و گوش‌تان سرازیر می‌شود.
ما در این زمانه شتاب و سراسیمگی دوزخی، در زمانه گم کردن سکون و تعادل نیاز به پاگرد‌هایی داریم که به واسطه آن‌ها نفسی تازه کنیم و از افکار، ایده‌ها و شتاب ویرانگر در زندگی‌مان فاصله بگیریم و از کمی دورتر به آنچه می‌کنیم و مشغول آن شده‌ایم نگاه کنیم. اما متأسفانه معماری شهر‌های تازه ما این پاگرد‌های چابک‌سازی روان را در اختیار ما قرار نمی‌دهد.
آنچه در بافت تاریخی یزد به شدت قابل لمس است آرامش عمیقی است که شما به عنوان بازدیدکننده در بازدید از باغ‌ها، بادگیرها، آب‌انبارها، قنات‌ها، مساجد و محوطه سازی‌های قدیمی حس می‌کنید. این آرامش به هیچ عنوان تصادفی نیست. واقعاً این‌طور هم نیست که من به خود القا کنم که اینجا آرامش بیشتری دارم. آنچه اتفاق می‌افتد ماحصل استفاده درست از منابع، مصالح، رنگ‌ها، حجم‌ها، قرینه‌سازی‌ها، درختان و عناصر طبیعی است.

شهرسازی پیشینیان ما هوشمندانه، مقتصدانه و آگاهانه بود
شهر مثل موجود زنده است. بزرگراه‌ها، خیابان‌ها و کوچه‌ها شریان‌های بدن هستند. ترافیک کور مثل تصلب شرائین، لخته شدن و گرفتگی عروق، می‌توانیم این مشابهت‌ها را یکی پس از دیگری ادامه بدهیم. چطور شما وقتی از زمان، سرمایه‌ها، انرژی، توانمندی و خلاقیت خود به درستی استفاده می‌کنید حال‌تان خوب است، شهر هم وقتی از فضا‌های خود به درستی استفاده می‌کند حال خوبی دارد و این حال خوب را به شهروند خود هم انتقال می‌دهد.
وقتی در باغ دولت‌آباد قدم می‌زنید می‌توانید حدس بزنید معمارانی عاشق و آشنا با فرهنگ و آب و خاک این سرزمین مثل سفالگرانی که کوزه‌ها را زیردست خود شکل می‌دهند به این حجم‌های زیبا روح و جان داده‌اند.
بافت تاریخی و کهن شهر‌های ما بهتر از هر نظریه و مقاله علمی به شما ثابت می‌کند پیشینیان ما چگونه هوشمندانه، مقتصدانه و آگاهانه می‌زیسته و از منابع موجود از جمله آب، باد و خاک به بهترین شکل ممکن استفاده می‌کرده‌اند. مثلاً شما وقتی در پایاب قنات زارچ حضور پیدا می‌کنید به چشم خود می‌بینید چطور ایرانی‌ها در گذشته امکان‌های بهره‌مندی از منابع و انرژی را به درستی می‌دیدند و فضا‌های دورریز یا اصطلاحاً پِرت که امروز متأسفانه در زندگی ما حضور پررنگی دارد به لطف خلاقیت‌های گسترده و هوشمندانه در زندگی آن‌ها بسیار محدود بوده است. مثلاً در عمق زمین و در مسیر قنات، آسیاب‌هایی برای آرد کردن کار گذاشته بودند و با همان نیروی آبی کار می‌کرده که از ۷۱ کیلومتر آن طرف‌تر در مظهر قنات یعنی زارچ تأمین می‌شده است.
حال سؤال این است: شهر‌های امروز ما تا چه اندازه نسبت به بهره‌گیری خلاقانه از منابع موجود واکنش نشان می‌دهند؟
به نظرم ما در اداره شهر‌های امروزی خود کمتر به این اصل توجه کرده‌ایم. پیشینیان ما بیشتر از آن‌که نسبت به کمبود منابع، معترض و طلبکار باشند تلاشی هوشمندانه در تطبیق دادن خود با محدودیت منابع به کار می‌بستند. حال چطور می‌توان از این ظرفیت و گنج بهره گرفت؟ ما متأسفانه در اداره شهرهایمان از نگاه جزیره‌ای فاصله نگرفته‌ایم. آیا تعاملی میان وزارت میراث فرهنگی، معماران و وزارت مسکن و شهرسازی برقرار است که بتوانیم از این گنجینه عظیم ملی برای ساخت شهر‌های سازگار با محیط زیست و اقلیم استفاده کنیم؟ دست‌کم شواهد موجود و این شکل شلخته از ساختمان‌سازی‌ها که ارتباطی با عناصر اقلیمی و زیبایی شناسی و بهره‌گیری از منابع موجود برقرار نمی‌کند فقدان این تعامل و بهره‌مندی از ذخایر تجربی پیشینیان ما را گوشزد می‌کند.
وقتی ما از اماکن تاریخی ایران سخن به میان می‌آوریم موجودیت این اماکن صرفاً یک موجودیت تزئینی، غیرکاربردی و توریستی نیست. از یاد نبریم این بناها، بنا‌های زندگی هستند. اگر ما امروز از این بافت به عنوان بافت توریستی استفاده می‌کنیم نباید ما را دچار توهم کند که این بادگیرها، آب انبارها، قنات‌ها و باغ‌ها در گذشته محلی برای بازدید توریست‌ها بوده است؛ می‌دانیم که این‌طور نیست، این بنا‌ها بنا‌های زندگی بوده‌اند.

چرا تجربه نیاکان ما در شهرهایمان تکرار نمی‌شود؟
وقتی در بافت‌هایی هوشمندانه و زیبا مثل آنچه در یزد می‌بینیم قدم می‌زنیم دچار احساس و ادراکی دوگانه می‌شویم. از یکسو ذکاوت و دانایی گذشتگان‌مان را تحسین می‌کنیم و از سویی دچار حسرتی عمیق می‌شویم که ما چگونه بعد از این همه سال به این تجربه غنی پشت کرده‌ایم و جزو کشور‌هایی هستیم که در آن اغتشاش محیطی، اتلاف منابع و ناسازگاری عناصر موجود در معماری بنا‌ها با اقلیم و شرایط جغرافیایی و اقلیمی بسیار بالاست.
منظور این نیست که ما امروز به فناوری‌های روز پشت کنیم و دقیقاً جا پای گذشتگان بگذاریم و با همان اسلوب‌ها آب انبار، بادگیر و قنات بسازیم. اگرچه برخی از این فناوری‌ها همین امروز هم با همان ویژگی‌ها کاملاً کارآمد هستند، اما مراد این است که ما امروز در طراحی شهرها، ساختمان‌ها و بناهایمان می‌توانیم از همان بینشی بهره ببریم که گذشتگان ما در هزاران سال پیش به خوبی از عهده آن برآمدند، یعنی با چشم باز و با نگاه به محدودیت‌ها و با احترام به طبیعت و بهره گرفتن از کوچک‌ترین امکان‌ها و فضا‌ها بنا‌هایی را پدید آوردند که امروز هوش از سر ما می‌برد و ماحصل این بی‌اعتنایی به آن پیشینه آگاهی که در معماری و شهرسازی قدیم ما خود را نشان داده، شلختگی تمام عیاری است که امروز در شهر‌های خود به عینه می‌بینیم. شهر‌هایی که ما را فراری می‌دهند، شهر‌هایی با ساختمان‌هایی قوطی کبریتی زشت، بدون خلاقیت، بدترکیب و بی‌هویت که در چند سال به فرسودگی می‌رسند.

این شهر‌ها آدم‌ها را فراری می‌دهند
ما امروز در شهر‌ها شتابزده و جویده جویده زندگی می‌کنیم. در این نوع زندگی آنچه بر فضای عمومی شهر‌ها و فضای ذهنی شهروندان سیطره دارد دلهره است. انگار که به شکل کامل در کار‌هایی که انجام می‌دهیم حی و حاضر نیستیم و نتیجه آن اغتشاش و سردرگمی‌ای است که در این سبک زندگی در شهر‌های ما
اوج گرفته است.
به نظر می‌رسد یکی از ریشه‌های افزایش تقاضای بی‌رویه سفر در شهر‌های ما که در سال‌های اخیر حالت بحرانی به خود گرفته به خاطر اغتشاشی است که در شهر‌های ما موج می‌زند. نابسامانی که چشم آدمی را آزار می‌دهد و روان و ذهن آدم‌ها را خسته و رنجور می‌کند. به عبارت دیگر آدم‌ها به دنبال آن هستند که در کوچک‌ترین فرصتی که پیدا می‌کنند از شهر‌های روان رنجور به دل طبیعت پناه ببرند.
وقتی آدمی در خانه خود احساس راحتی کند نیازی ندارد مزاحم همسایه و دیگران شود. اگر شهر‌های ما و روابطی که در این شهر‌ها شکل گرفته است فطری و طبیعی بود، اگر شهر‌های ما به طبیعت احترام می‌گذاشتند، اگر در شهر‌های ما از منابع موجود به بهترین شکل ممکن استفاده می‌شد، اگر هوای شهر‌های ما با مصرف بی‌رویه منابع سوخت فسیلی سال به سال غیر قابل تحمل‌تر نمی‌شد و به تبع آن موج روزافزون بیماری‌هایی که در ارتباط مستقیم با آلودگی هوا و خاک و آب هستند دامنه‌دار نمی‌شد امروز آدم‌ها به شهر‌های خود احساس تعلق بیشتری می‌کردند و به تبع آن ناچار نبودند این کم کاری را با افزودن بار‌های سنگین بر دوش طبیعت
جبران کنند.

چرا کوه‌خوار شدیم؟ چون از شهر‌ها فراری هستیم
درست است مراجع قانونی از جمله قوه قضائیه باید نسبت به گسترش کوه‌خواری، دشت‌خواری و جنگل‌خواری واکنش نشان دهند و اجازه ندهند سرمایه‌های طبیعی که امانت نسل‌های آینده در دست ماست با جنگل بی‌ضابطه آهن، بتن، ویلاسازی و شهرک‌سازی در اراضی متعلق به محیط زیست اشتراکی به یغما برود، اما فراموش نکنیم صرفاً توسل به اقدامات قهری در این باره چاره کار نخواهد بود. همچنان که در سال‌های اخیر بنا به شرایطی که پیش آمده تصاویری از تخریب چند ویلا یا آزادسازی حریم رودخانه به نمایش گذاشته شده است، اما این حرکت‌ها بیشتر بُعد نمایشی به خود گرفته و بعد از مدتی دوباره همان مسیر اشتباه پیشین دنبال شده است.
به نظرم می‌توان امروز به این پرسش بهای بیشتری داد که چرا این همه آدم می‌خواهند از این شهر‌ها فرار کنند؟ می‌توان این سؤال را مطرح کرد که آیا اگر ما شهر‌های سازگار با طبیعت، شهر‌هایی که بافت و معماری آن‌ها احساس آرامش و راحتی بیشتری به شهروندان می‌داد، شهر‌هایی که از منابع انرژی مقتصدانه و هوشمندانه استفاده می‌کرد و به ویژه استفاده از انرژی‌های پاک در شهر‌های ما رواج داشت، شهر‌هایی که بخش قابل توجهی از سال هوا پاک بود، امروز این همه دست اندازی و هجوم به طبیعت اطراف شهر‌ها رواج داشت؟ امروز به نظرم می‌توان گفت بخشی از اضافه بار بی‌رویه و مهلکی که بر طبیعت ایران گذاشته شده به خاطر نوع ساخت و ساز‌های بی‌روح و خفه‌ای است که ما در شهر‌ها رواج داده‌ایم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار