سرویس تاریخ جوان آنلاین: هر نظام سیاسی برای مانایی خویش، تدابیری دارد. رژیمهای بیگانهگرا و فاقد پایگاه سیاسی، معمولاً و صرفاً به ابزار سرکوب متوسل میشوند. حکومت پهلوی اول و دوم به دلیل آنکه اساساً با خواست مردم قدرت نگرفته بود، میدانست که در مواجهه با ایشان جز «زور» مستمسکی ندارد. اما چرا این حربه کارایی خویش را از دست داد و ناتوان گشت؟ اثر «قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، عهدهدار پاسخ به این پرسش است. حمید شایستهپور مؤلف اثر، در دیباچه خویش چنین آورده است:
«در میان رژیمهای معاصر حاکم بر ایران رژیم پهلوی و بهطور مشخص محمدرضاشاه طی سالهای ۱۳۵۷- ۱۳۴۲ بیش از هر رژیمی در ایران به نیروهای مسلح توجه و تکیه داشت. وی به عنوان فرمانده کل قوا احساس میکرد ارتشی قوی و نیرومند و در عین حال وفادار نه تنها میتواند نظام سیاسی او را در قبال مخالفین داخلی حفظ کند، بلکه با توجه به جاهطلبیهایش میتواند ابزار و اهرم لازم را برای دخالت در امور منطقه و همسایگانش فراهم آورد. استفاده از قدرت سرکوب برای تثبیت نظام و حفظ آن در مقابل مخالفتهای داخلی به گونههای مختلفی صورت میگرفت، ازجمله سرکوب تظاهرات و مخالفتهای علنی توسط پلیس و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، اعمال حکومت نظامی در مواقع بحرانی، اعمال مجازات مخالفین از طریق دادگاههای فرمایشی، ایجاد و توسعه شبکه اطلاعاتی و امنیتی بهویژه ساواک که فعالیتهای آن برای سرکوب مخالفین تا سطوح بینالمللی نیز گسترش یافته بود و...
با این حال سؤال اصلی این است: «چرا رژیم شاه به رغم در اختیار داشتن منابع عظیم ثروت و برخورداری از نیروی عظیم سازمانیافته نظامی و دستگاههای سرکوبگر اطلاعاتی، امنیتی و پلیسی در عین حمایت ابرقدرتها نتوانست از وقوع انقلاب اسلامی جلوگیری کند؟»
سؤالات فرعی که در این باره مطرح هستند عبارتند از:
- قدرت سرکوب رژیم پهلوی چگونه اعمال میشد و هرکدام از دستگاههای نظامی، امنیتی، اطلاعاتی و پلیسی چه نقشی در سرکوب داشتند؟
- ساختار نیروهای نظامی ایران پیش از انقلاب اسلامی چگونه بود و میزان وابستگی آن به شاه و قدرتهای خارجی تا چه اندازه بود؟
- قدرت مخالفین رژیم شاه چگونه بود؟
- دیالکتیک قدرت بین رژیم شاه و مخالفین آن به چه صورت بود؟
برای پاسخ به پرسشهای مطرح شده دو فرضیه ارائه شده است:
فرضیه نخست: رژیم شاه برای جلوگیری از وقوع انقلاب از همه ابزارهای سرکوب استفاده کرد، اما نتوانست مانع وقوع انقلاب شود.
فرضیه دوم: استراتژی انقلابیون به رهبری امام خمینی در جهت عدم استفاده از ابزار قدرت مشابه و متقارن در رویارویی با رژیم پهلوی قدرت سرکوب این رژیم را خنثی کرد.
برای پاسخ به سؤالات و فرضیات مطرح شده در بخش نخست به بررسی نظری مباحث قدرت سیاسی، ابزارها و منابع آن و تقابل قدرت بین رژیمهای سیاسی و مخالفان آن میپردازیم و تبیینی از نوع رژیم شاه را ارائه میکنیم.
در بخش دوم سازمانهای سرکوبگر در رژیم پهلوی و حمایتهای خارجی از آنها را بررسی میکنیم.
در بخش سوم ضمن بررسی منابع و ابزارهای قدرت رژیم شاه و نحوه فعالیت آنها به بیان نوع واکنش متقارن و مبارزات و خیزشهای مسلحانه علیه رژیم شاه میپردازیم.
بخش چهارم به دیالکتیک قدرت بین رژیم شاه و انقلابیون تحت رهبری امام اختصاص دارد. در این بخش نوع عملکرد رژیم شاه را در استفاده از سازمانهای نظامی و ساختار اقتدارگرایانه آنها در قبال نظامیان در تقابل با نوع رهبری، استراتژیها و برنامههای امام خمینی درخصوص استفاده از سازمان غیررسمی روحانیت بررسی میکنیم.»