کد خبر: 974335
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۳
تلاش دولت‌های امریکا برای فشار بر ایران تازگی ندارد
در دولت بوش ایران به «جعبه به غایت مشکل» تشبیه شده بود که کاخ سفید برنامه مشخصی در قبال آن نداشت ولی پس از آغاز فشار بر جمهوری اسلامی به بهانه برنامه هسته‌ای ایران، بوش رویکرد کاخ سفید نسبت به ایران را مشخص کرد.

سرويس سياسی جوان آنلاين: در سال‌های اخیر در دولت ترامپ یکی از مهم‌ترین نکاتی که به عنوان تفاوت دولت فعلی با دولت‌های قبلی عنوان می‌شد، بحث تلاش واشنگتن برای اعمال فشار حداکثری بر ایران بود؛ فشاری که به نام سیاست فشار خردکننده مشهور و به عنوان یکی از مهم‌ترین راهبرد‌های دولت فعلی امریکا علیه ایران به کار گرفته شد.

با وجود اینکه برخی معتقدند سیاست دولت ترامپ علیه ایران سیاست بدیع و جدیدی محسوب می‌شود، اما نگاهی به گذشته نشان می‌دهد اتفاقاً سیاست فشار خردکننده در راستای همان سیاستی است که از دوران دولت بوش علیه ایران به کار گرفته شده است؛ سیاستی که ریشه در ناکام ماندن تهدید نظامی علیه ایران داشت، با این حال صراحت ترامپ در اعمال این سیاست سبب شده بسیاری تصور کنند تغییر جدی در آن صورت گرفته شود.
این سیاست در گذشته به عنوان دیپلماسی تحول‌آفرین مطرح بود؛ تحولی که در نهایت باید به تغییر نظام در جمهوری اسلامی ایران منجر می‌شد یا می‌توانست تهدید ناشی از رشد و توسعه صنعت هسته‌ای ایران را مهار کند. در شرایط فعلی نیز مهم‌ترین تلاش دولت ترامپ فشار حداکثری با استفاده از تحریم‌های اقتصادی و تلاش برای محدود کردن ایران در داخل مرز‌های خود است؛ امری که در شروط ۱۱ بندی پمپئو علیه ایران به خوبی خود را نشان داد.

در دولت بوش ایران به «جعبه به غایت مشکل» تشبیه شده بود که کاخ سفید برنامه مشخصی در قبال آن نداشت ولی پس از آغاز فشار بر جمهوری اسلامی به بهانه برنامه هسته‌ای ایران، بوش رویکرد کاخ سفید نسبت به ایران را مشخص کرد. در این رویکرد دو رهیافت مهم نسبت به ایران وجود داشت که رفتار امریکا در برابر ایران را شکل می‌داد؛ تلاش برای بسیج فشار بین‌المللی علیه ایران تا برنامه هسته‌ای خود را رها کند و به طور همزمان تهدید ایران به تغییر رژیم بود که دولت گزینه نظامی را مطرح می‌کرد ولی در عمل اقدامی انجام نمی‌شد.

برای رسیدن به تغییر رژیم در ایران، از مهم‌ترین گزینه‌های دولت بوش و جمهوریخواهان در قبال ایران می‌توان گزینه نظامی را برشمرد. از آنجایی که بوش ایران را محورت شرارت خوانده بود، وی و جمهوریخواهان مذاکره با ایران را به معنی به رسمیت شناختن ایران تلقی می‌کردند که خود آن را محور شرارت خوانده بودند، از این رو خواهان مذاکره با ایران نبودند. به گزارش واشنگتن‌پست در آوریل ۲۰۰۶ دولت بوش در حال بررسی گزینه نظامی علیه ایران به عنوان بخشی از یک استراتژی وسیع‌تر بود تا با فشار آوردن به ایران آن را به ترک برنامه هسته‌ای وادار کند. اگرچه این رهیافت بعید بود در کوتاه‌مدت صورت بگیرد یا اینکه احتمال کارآمدی آن پایین بود، با این حال امریکا آن را به عنوان تهدید ایران برای دست کشیدن برنامه‌های هسته‌ای به عنوان یک گزینه احتمالی در دست داشت. اما خود امریکایی‌ها نیز می‌دانستند که در نهایت باید با ایران وارد مذاکره شوند. پس از موفقیت‌های هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۶ بسیاری از اندیشمندان و استراتژیست‌های امریکایی به این نتیجه رسیدند که باید با ایران وارد مذاکره شد تا حل مسئله هسته‌ای ایران و به عقیده آن‌ها بحران ایران ممکن و عملی شود. جورج پرکویچ در اوت ۲۰۰۶ در مطالعه‌ای توسط بنیاد کارنگی، دیپلماسی را برای زمان حال مناسب دانسته و معتقد بود امریکا باید در مذاکره مستقیم با ایران شرکت کند.

در گزارشی که خبرگزاری تسنیم در این باره منتشر کرده آمده است: مک فائول، میلانی و دیاموند نیز در طرح پژوهشی استراتژی توافق گسترده عنوان کردند که تنها راه‌حل تهدید ایران هسته‌ای شکل‌گیری دموکراسی در ایران است و در این راستا امریکا باید با ایران وارد مذاکره شود و از استراتژی تغییر رژیم دست بردارد. به عقیده این گروه در صورت اجرا شدن طرح استراتژی توافق گسترده، برنده اصلی امریکاست، چه ایران آن را بپذیرد چه نپذیرد. اگر ایران پذیرفت به سمت دموکراسی خواهد رفت و در این صورت اگر سلاح هسته‌ای هم داشته باشد، خطرناک نیست، اما اگر نپذیرد مشروعیت داخلی رژیم ایران زیر سؤال می‌رود و مشروعیت اقدامات سخت‌تر امریکا علیه ایران فراهم خواهد شد.

در دوره دوم دولت بوش (۲۰۰۸- ۲۰۰۵) و در زمان وزارت خارجه کاندولیزا رایس، امریکا درگیر انشقاقی بین دو گروه بود؛ عده‌ای خواستار سیاست‌هایی برای تغییر نظام ایران بودند و عده‌ای دیگر با توجه به تجربه براندازی در عراق که به استقرار حکومتی مغایر با میل امریکا منجر شده بود تغییر رفتار ایران را راه مناسب‌تری برای حل چالش ایران می‌دیدند.
رایس تلاش کرد اختلاف را از بین ببرد. او در سمت وزیر خارجه امریکا به نظر می‌رسید رهبری تلاش‌هایی در داخل این وزارتخانه را به عهده گرفته باشد که خواستار مذاکره با ایران برای حل و فصل مسائل مربوط به برنامه هسته‌ای ظاهراً تسلیحاتی این کشور است؛ راه‌حلی که از تقابل نظامی مستقیم اجتناب می‌کند. وزارت خارجه تحت امر او شروع به جذب برخی گفتمان‌ها و برنامه‌های تغییردهندگان رژیم کرد، او در همین حال با تقویت تلاش‌های دیپلماتیک امریکا که هدف آن گرد هم آوردن یک ائتلاف بین‌المللی برای فشار بر ایران جهت عقب‌نشینی بود به طرفداران تعامل هم سری به علامت تأیید تکان داد. رایس برای ایجاد مصالحه بین این دو گروه سیاستی را برگزید که ترکیبی از دیدگاه‌های دو طرف مناقشه بود. وزارت خارجه تحت امر او تلاش کرد آشکارا برخی از لفاظی‌ها و برنامه‌های طرفداران تغییر حکومت ایران را در دستور کار قرار دهد و در همان حال به گروه دیگری که طرفدار تلاش‌هایی دیپلماتیک برای تعامل با ایران بودند هم میدان بدهد. دیپلماسی کاندولیزا رایس، «دیپلماسی تحول‌آفرین» نام گرفت.

دیپلماسی تحول‌آفرین یا مطابق آنچه برخی کارشناسان علوم سیاسی می‌گویند «دیپلماسی زور» مجموعه اقداماتی بود که دولت وقت امریکا با هدف تغییر نظام سیاسی در برخی از کشور‌هایی آغاز کرد که اولویت سیاست خارجی واشنگتن تعیین شده بودند. ایران در آن زمان به گفته رایس «بزرگ‌ترین چالش امنیت ملی امریکا» بود، بنابراین در صدر فهرست تحرکات دولت این کشور قرار گرفته بود.

رویکردی که در دوران بوش دنبال می‌شد
اگرچه رویکرد جدید در دولت بوش به نتیجه نرسید، اما اوباما با شروع دولت جدید اعلام کرد این نقطه آغاز رهیافت دولتش در قبال ایران خواهد بود و این تغییر رویکرد و استراتژی امریکا در برابر ایران با شروع دولت اوباما در سال ۲۰۰۹ قابل مشاهده بود. رویکرد دولت جدید اوباما بر تعامل و دیپلماسی پایه‌گذاری شده بود که در بحث‌های انتخاباتی بر سر آن مانور داده می‌شد و در اغلب صحبت‌های اوباما حرف از دیپلماسی و تعامل به عنوان بهترین روش در برابر ایران زده می‌شد، وی خواستار مذاکره و گفت‌وگوی مستقیم با ایران بود. این سیاست دولت اوباما ادامه همان سیاست دولت بوش بود که فشار بر ایران با استفاده از تحریم‌ها و در کنار آن دعوت به مذاکره مهم‌ترین رکن آن بود. در همین دوران بود که مهم‌ترین تحریم‌های ضدایرانی از سوی امریکا اعمال شد که منجر به ایجاد رژیمی از سخت‌ترین محدودیت‌های تجاری بود. دولت امریکا حتی رویکرد نیمه‌سخت را در برابر دولت ایران در پیش گرفت که مهم‌ترین آن ترور‌های هسته‌ای و همچنین حمله با نرم‌افزار‌های مخرب علیه ایران بود. اگرچه این سیاست با آغاز مذاکرات برجام تعدیل شد، اما با قدرت در سال‌های بعد نیز ادامه یافت.

ترامپ به دنبال چیست
در دولت جدید ترامپ نیز سیاست همان است؛ پرهیز از درگیری نظامی به همراه تحریم‌های جدی برای مقابله با افزایش نفوذ اقتصادی ایران که البته اهداف راهبردی برای گرفتن بازار نفت نیز به آن اضافه شده است. طبیعی است که دولت ترامپ امید فراوانی دارد تجربه سال ۲۰۱۲ و تمایل ایران برای آغاز مذاکره آغاز شود، اما ایران تاکنون با تمام قدرت در مقابل چنین مسئله‌ای مقاومت کرده است و چالش‌های امریکا در نقاط مختلف جهان چندان به این کشور اجازه فشار آوردن بر ایران را نخواهد داد.
زمان به نفع ایران در گذر است و این نکته‌ای است که دولت ترامپ به خوبی آن را درک می‌کند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار