سرویس تاریخ جوان آنلاین: ۸۹ سال پیش در چنین روزهایی، محمدحسن میرزا قاجار ولیعهد احمدشاه قاجار در پی درگذشت برادر خویش، خود را پادشاه قانونی ایران خواند. با این همه او در نیل به این رؤیا ناکام ماند و حتی اجازه ورود به ایران را نیز نیافت. اهمیت بازخوانی زندگی چهرههایی، چون او از این بابت است که هنوز هم در خارج از کشور چهرههایی متوهم، چون آخرین ولیعهد قجر دیده میشود! مقالی که در پی میآید، شمهای از کارنامه وی را در خود دارد.
پیش از پرداختن به زندگی و زمانه محمدحسن میرزا قاجار، مروری کوتاه بر آغاز و انجام پدر و برادرش در مقام سلطنت بهنگام و مفید به نظر میرسد:
محمدعلی شاه قاجار، بانی استبداد صغیر
(تولد ۱۲۸۹ هـ. ق/ ۱۸۷۲ م و فوت رمضان ۱۳۴۴ هـ. ق/ مارس ۱۹۲۶ م) او ششمین پادشاه سلسله قاجار بود. پس از فوت پدرش مظفرالدین شاه در ذیالحجه ۱۳۲۴ هـ. ق در تهران به جای پدر به سلطنت نشست، اما با مجلس و مشروطیت بنای مخالفت نهاد و امینالسلطان را به همین نیت از اروپا فراخواند و به صدارت نشاند. پس از ترور و کشته شدن امینالسلطان (رجب ۱۳۲۵ هـ. ق/ ۱۹۰۷ م) و سوءقصدی که به جان محمدعلی شاه شد، تصمیم به قلع و قمع مجلس و مشروطیت گرفت. از تهران به باغشاه رفت و مجلس را به توپ بست و عدهای از آزادیخواهان را مقتول کرد، اما این استبداد صغیر که او بدین گونه احیا کرد، دوام نیافت. مجاهدین تبریز به مقاومت شدید برخاستند و با وجود محاصره شدید از پای ننشستند و با مجاهدین گیلان و بختیاری تهران را فتح کردند. محمدعلی شاه که به سفارت روس پناه برده بود در ۲۷ جمادیالاخر ۱۳۲۷ هـ. ق/ ۱۹۰۹ م از سلطنت خلع شد و به روسیه رفت و پسرش احمدمیرزا به نام احمدشاه به سلطنت انتخاب شد. محمدعلی میرزا در ۱۳۲۹ هـ. ق/ ۱۹۱۱ م به شکل پنهانی به حدود استرآباد بازگشت و در صدد حمله به تهران برآمد، اما کاری از پیش نبرد و مجبور به بازگشت شد. مخبرالسلطنه هدایت در این خصوص چنین نوشته است: «محمدعلی میرزا و شعاعالسلطنه به گمشتپه آمدهاند و ترکمنها را برای همراهی به خود جلب میکنند. صندوقهای اسلحه و ذخیره به اسم آبمعدنی از گمرک روس گذشته و با کشتی مخصوص وارد ایران شده است». محمدعلی شاه عاقبت در بندر ساوونا در ایتالیا درگذشت و جنازهاش را به عتبات بردند.
احمدشاه قاجار، سلطنت بیاثر
(تولد ۱۳۱۴ هـ. ق/ ۹۷-۱۸۹۶ م و فوت ۲۶ رمضان ۱۳۴۸ هـ. ق/ ۱۹۳۰ م) او هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار بود که به مدت ۱۷ سال حکومت کرد. وی پسر محمدعلی شاه قاجار بود و در ماه رجب ۱۳۲۷ هـ. ق/ ۱۹۱۹ م به جای پدر مخلوع از طرف مجلس به سلطنت انتخاب شد. چون هنوز به سن قانونی نرسیده بود نیابت سلطنت او نخست به عضدالملک قاجار و پس از وفات او به ناصرالملک قراگوزلو واگذار شد. اوایل سلطنت او با تحریکات سالارالدوله، شعاعالسلطنه و محمدعلی شاه مواجه شد. پس از آن، جنگ بینالملل اول و سیاستهای روس و انگلیس نابسامانیهایی پدید آورد که شاه جوان و بیتجربه را عاجز و مأیوس کرد. عاقبت با وقوع کودتای سال ۱۳۳۹ هـ. ق/ سوم حوت ۱۲۹۹ هـ. ش/ ۲۱-۱۹۲۰ م ضعف و انحطاط دولت قاجاریه آشکار شد. رضاخان میرپنج- که بعد سردار سپه و رضاشاه شد- وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا را بهدست آورد و به تدریج به ریاست وزرایی رسیده لقب سردار سپه یافت. سردار سپه، احمدشاه را روانه اروپا کرد و خود مقامات عزل و خلع او را فراهم کرد. در ربیعالثانی ۱۳۴۴ هـ. ق/ ۱۹۲۵ م مجلس شورای ملی احمدشاه را از سلطنت خلع کرد و حکومت موقتی را به سردار سپه داد. با عزل احمدشاه سلطنت قاجاریه انقراض یافت. احمدشاه عاقبت در بیمارستانی حوالی پاریس وفات یافت.
زمانه و دوران زندگی محمدحسن میرزا

محمدحسن میرزا قاجار در هفتم شوال ۱۳۱۶ هـ. ق/ ۱۲۷۷ هـ. ش متولد و در سال ۱۳۶۲ هـ. ق/ دیماه ۱۳۲۱ هـ. ش وفات یافت. وی فرزند محمدعلی شاه قاجار ششمین پادشاه از آن سلسله و نایبالسلطنه و ولیعهد برادر بزرگ خود، احمدشاه قاجار بود. چون احمدشاه فرزند نداشت، محمدحسن میرزا در شعبان ۱۳۲۷ هـ. ق به ولایت عهدی احمدشاه برگزیده شد. غلامعلی عزیزالسلطان در خاطرات خویش در این باره میگوید: «محمدحسن میرزا را هم برای ولیعهدی میخواهند که موقتی ولیعهد باشد تا خداوند به شاه اولاد بدهد».
جنگ جهانی اول در سال ۱۳۲۲ هـ. ق/ مرداد ۱۲۹۳ هـ. ش میان آلمان و اتریش از یک سو و انگلیس، روسیه و فرانسه از طرف دیگر آغاز شد. در این هنگام که فقط چند روز از آغاز سلطنت احمدشاه میگذشت، روس و انگلیس سیطره مشترکی به مملکت ما داشتند و ایران در مقامی نبود که بتواند از خود دفاع کرده، استقلال خود را حفظ نماید. ایران فقط دو نیروی نظامی داشت. یکی تیپ قزاق مرکب از حدود ۸ هزار نفر و دیگری ژاندارمری مرکب از حدود ۷ هزار نفر که اولی تحت فرماندهی افسران روسی بود و دومی را فرماندهان سوئدی رهبری میکردند. تا روزهای آغاز جنگ، دولت علاءالسلطنه بر سر کار بود.
ولیعهدی در قامت والی تبریز
با توجه به وضعیت تازه، احمدشاه نظر سفارتهای روس و انگلیس را برای رئیسالوزرایی مستوفیالممالک جلب کرد و او را به این سمت برگزید. در سال ۱۳۳۳ هـ. ق/ هفتم آبان ۱۲۹۳ هـ. ش دولت عثمانی نیز به حمایت از کشور آلمان وارد جنگ شد. این امر باعث شد تا نبرد به سرزمین ایران کشانده شود و به این ترتیب آلمان به عنوان قدرت سوم وارد عرصه رقابتهای سیاسی در ایران شد. مستوفی به فرمان احمدشاه با گروهی از رجال کشور به رایزنی پرداخت و نتیجه آن شد که ایران اعلام بیطرفی کند. در ۱۳۳۳ هـ. ق/ دهم آبان ۱۲۹۳ هـ. ش اعلامیه بیطرفی ایران از سوی احمدشاه صادر شد. مستوفی در دیدار با وزرای مختار روس و انگلیس در ایران از آنان خواست سپاهیان روس آذربایجان را تخلیه کنند و امکان دهند تا دولت ایران با اعزام محمدحسن میرزای ولیعهد به آذربایجان بتواند حاکمیت خود را اعمال کرده و از هرگونه حملهای از این ناحیه به خاک ایران جلوگیری به عمل آورد. در سال ۱۳۳۳ هـ. ق که محمدحسن میرزا ولیعهد عازم آذربایجان شد، مجدالملک به ریاست امورات شخص ولیعهد (پیشکاری) منصوب و به همراه ولیعهد به تبریز فرستاده شد. سفیر عثمانی در تهران در همین ایام به مستوفی خاطرنشان ساخت که حضور نیروهای روسی در آذربایجان علاوه بر اینکه نقض بیطرفی ایران است، برای عثمانی تهدیدآمیز است و قابل تحمل نیست.
محمدحسن میرزا ولیعهد سلطان احمدشاه قاجار، مدتی با ضعف تمام، زمام امور را در تبریز در دست گرفت و با بودن روسها در تبریز با ناتوانی و اخلال، کارها را پیش میبرد. بیشتر اوقات وی در تبریز به اتومبیل و موتورسواری، شکار و موضوع عکس شدن برای عکاس یا عکاسانش میگذشت. پس از چندی که از حضور محمدحسن میرزا در تبریز گذشت و با توجه به وقایع پیش آمده، شیخ محمد تبریزی خیابانی از روحانیون، وکلا و آزادیخواهان آذربایجان در عهد مشروطیت محمدحسن میرزا را وادار به بازگشت از تبریز کرد.
رضاخان که از ۱۳۴۰ هـ. ق/ اردیبهشت ۱۳۰۰ هـ. ش در کابینههای سیدضیاءالدین طباطبایی، قوامالسلطنه، مستوفیالممالک و مشیرالدوله در مقام وزارت جنگ انجام وظیفه میکرد، در ۱۶ ربیعالاول ۱۳۴۲ هـ. ق از سوی احمدشاه و البته با دسیسههایی که خود عامل اصلی آنها بود به ریاست وزرا منصوب شد. در همین روز احمدشاه با صدور اعلامیهای عزیمت خود به اروپا را اعلام و عملاً قدرت را به رضاخان واگذار کرد: «عارضه کسالت مزاجی که چندی موجب مسافرت اروپا شد و تصور میکردیم به کلی رفع نقاهت شده، مجدداً ظاهر و با نهایت تأسف غیبت موقتی ما را از وطن عزیز، برای استعلاج و ضرورت معالجه ایجاب مینماید. انشاءالله تعالی روز یکشنبه ۲۴ ربیعالاول ۱۳۴۲ هـ. ق از تهران از خط بغداد به طرف اروپا حرکت خواهیم کرد و مقرر فرمودیم در غیاب ما برادر کامکار ولیعهد (محمدحسن میرزا) به امورات مملکتی رسیدگی نموده مطالب مهمه را به عرض رسانیده و از مجاری امور ما را مطلع سازد». در بلوای جمهوریخواهی که با تحریک رضاخان سردار سپه و عمال او آغاز شد، با وجود اصرار فراوان رضاخان، محمدحسن میرزا حاضر به استعفا نشد.
در آستانه تأسیس سلطنت پهلوی، مخبرالسلطنه همراه با احتشامالسلطنه (رئیس مجلس صدر مشروطه) از سوی رضاخان مأموریت یافت که محمدحسن میرزا (ولیعهد احمدشاه) را وادار به استعفا کند، که البته وی نپذیرفت. پس از آن مجلس شورای ملی با حضور ۷۰ نفر از نمایندگان منتخب در تهران مقدمات گشایش فراهم شد. روز پنجم رجب ۱۳۴۲هـ. ق/ ۲۳ بهمن ۱۳۰۲ هـ. ش دوره پنجم مجلس شورای ملی با نطق محمدحسن میرزا ولیعهد افتتاح شد. صبح روز نهم آبان ۱۳۰۴ هـ. ش در حالی که هنوز جلسه مجلس شورای ملی برای رسیدگی به ماده واحده خلع قاجاریه تشکیل نشده بود، قصر گلستان به محاصره سربازان درآمد و بدین ترتیب معلوم شد که محمدحسن میرزا باید قصر را ترک و آن را به رئیس حکومت وقت واگذار کند. محمدتقی بهار روایتهای مختلفی در مورد اخراج آخرین ولیعهد قاجار یعنی محمدحسن میرزا دارد که به ذکر یکی از آنها بسنده میشود:
«شنبه ۱۳ ربیعالثانی ۱۳۴۴/ ۹ آبان ۱۳۰۴/ ۳۱ اکتبر ۱۹۲۵: هوای تهران به سردی گراییده بود. رضاخان سردارسپه که با تصویب ماده واحده از طرف مجلس شورای ملی اداره حکومت موقت را به عهده گرفته و والاحضرت اقدس نامیده میشد... مرا [محمدعلی صفاری]که درجه سروانی داشتم احضار و خطاب به من فرمودند: تو باید به کاخ گلستان رفته اولاً در همه اتاقهای کاخ را آنچه هست قفل و مهروموم کرده و به محمدحسن میرزا اعلام میکنی که باید امشب به خارج از ایران برود. وسایل سفر آنچه میخواهد در اختیارش میگذاری... [پیغام به محمدحسن میرزا رسانیده میشود]: حسبالامر والاحضرت اقدس رئیس حکومت موقت باید امشب به خارج از ایران حرکت فرمایید... گفت: بسیار خب، ولی من برای مصارف حرکتم آنچه تلاش کردم پولی به دست نیاوردم، مادامی که پولی نرسد طبعاً حرکت من میسر نخواهد بود. به علاوه دستور بدهید رانندهام هِنری اتومبیل را کاملاً آماده نماید، من حرفی ندارم... [پس از گرفتن ۱۰هزار تومان اسکناس که با موافقت رضاخان از خزانهدار قسمت نقلیه قشون گرفته و بنا به دستور محمدحسن میرزا به پیشخدمت مخصوص ایشان داده شد]... اتومبیل محمدحسن میرزا خیلی بزرگ و شیک بود... راننده در اتومبیل را باز کرد. اول محمدحسن میرزا سوار شد... سپس من و ابوالفتح میرزا پیشخدمت مخصوص روی صندلیهای مقابل هم قرار گرفتیم. سربازان هم در دو کامیون که جامهدانهای محمدحسن میرزا را هم حمل میکردند جابهجا شدند و حرکت کردیم. غیر از راننده فرانسوی محمدحسن میرزا یک افسر دیگر هم پهلوی راننده نشست. این افسر مواظب بود هر جا راننده خوابش گرفت جای او را گرفته رانندگی کند. چون قرار بود اتومبیل در هیچ مکانی زیاد متوقف نشده و شب و روز تا وصول به مقصد (مرز عراق) در حرکت باشد. همین که از خیابان ارگ خارج و وارد میدان سپه قدیم شدیم، جلوی عمارت شهرداری که آن وقت ساختمانش به اتمام رسیده بود عدهای عمله و کارگر آتش روشن کرده و مشغول کار بودند. محمدحسن میرزا پرسید این کارگران در این وقت شب اینجا مشغول چه کاری هستند؟ به اطلاع ایشان رسانیدم که برای جشن انتصاب والاحضرت اقدس به سمت حکومتموقت مشغول تزئین عمارت بلدیه هستند، زیرا فرداشب بلدیه تهران و همچنین مؤسسات دولتی و شهری جشن و چراغانی خواهند داشت. در پاسخ گفت انشاءالله مبارک است... بدین طریق آخرین نماینده سلسله قاجاریه ایران را برای همیشه ترک گفت و بساط سلطنت قاجاریه به همین سادگی برچیده شد... از روز دهم آبان در تهران و سراسر کشور به مدت سه روز تعطیل عمومی و جشن و سرور اعلام شد و شهر تهران چراغانی شد و شبها در شهر مراسم آتشبازی برقرار بود و عمال دولت و تقربجویان و متملقان و چاپلوسان شام و ناهار رایگان دادند».
ولیعهد پس از اخراج از ایران
عکسالعمل احمدشاه به تصمیم مجلس در خلع قاجاریه، تنها ارسال یک تلگراف از پاریس بود با این مضمون که وی تصمیم مجلس را نمیپذیرد و هنوز خود را پادشاه مملکت میداند. از این گذشته قصد دارد موضوع را به جامعه ملل ارجاع کند و تخت و تاج خود را بازستاند. پس از اعلان خلع احمدشاه و انقراض سلطنت قاجاریه (۱۳۴۴ هـ. ق/ نهم آبان ۱۳۰۴ هـ. ش) محمدحسن میرزا نیز مانند برادر خود احمدشاه در اروپا زیست و پس از وفات احمدشاه قاجار، محمدحسن میرزا در پاریس (۱۳۴۹ هـ. ق/ تیرماه ۱۳۰۹ هـ. ش) اعلامیهای انتشار داد و خود را پادشاه قانونی ایران خواند. محمدحسن میرزا بعد از وفات برادر، غالباً در یکی از دهکدههای مجاور لندن میزیست و با عایدی مختصری که به موجب وصیت برادرش به او میرسید و برخی مستمریهای دیگر که به طور کمک و اعانه به او پرداخت میشد، با تنگدستی گذران روزگار میکرد. در اواخر عمر در صدد کسب اجازه مراجعت به ایران برآمد، اما توفیق نیافت و در لندن درگذشت. غلامعلیخان عزیزالسلطان در کتاب خاطرات خود به نکته جالبی اشاره میکند: «حضرت ملکه جهان (همسر محمدعلی شاه) راضی نمیشدند که ولیعهد سلطان بشود. بندگان همایونی (محمدعلی شاه) هم، چون به سلطان احمدمیرزا مهر و محبت مخصوص دارند، راضی نبودند، میخواستند محمدحسن میرزا را سلطان بکنند. حضرت اقدس کامران میرزا اصرار کردند، آخر سر سلطنت را واگذار به سلطان احمدمیرزا کردند».