
فريدون حسن
اول بهتر است براي اهالي فوتبال تعريف جامع، كامل و مشخصي از پيشكسوت صورت گيرد، بعد پيشكسوت واقعي را شناخت. متأسفانه آنچه طي چند سال اخير به خصوص از طريق رسانه ملي به عنوان چهرهاي از پيشكسوتان ورزش به خصوص فوتبال و به خصوص دو تيم خاص پايتخت به مردم معرفي شده به هيچ عنوان درست نيست.
فوتبال ايران پيشكسوتان بزرگ، باسواد و مأخوذ به حياي زيادي دارد كه هيچگاه سعي نكردهاند خودشان را بيشتر از آنچه هستند به مردم معرفي كنند، در حالي كه حقيقت اين است كه آنها بسيار بيشتر از آنچه كه ما برايشان ارزش قائل هستيم، ميارزند. بزرگاني چون حسين كلاني، علي جباري، جعفر كاشاني و حسن روشن.
اما متأسفانه طي چند سال گذشته رسانه ملي عدهاي را به عنوان پيشكسوت ورزشي دو تيم استقلال و پرسپوليس به علاقهمندان معرفي ميكند كه نه با منش بزرگي آشنا هستند ونه سابقهاي در حد نام بزرگ پيشكسوت دارند، هرچند كه نبايد زحمتها و تلاشهاي آنها را در زمان بازيگري از ياد برد، اما نبايد اين را هم فراموش كرد كه پيشكسوت و بزرگ معناي خاص خود را دارد، اينكه بازيكني دو فصل در پرسپوليس بازي كرد يا اينكه فلاني چند بازي براي استقلال انجام داد دليلي براي الصاق لقب پيشكسوت به نامش نميشود.
متأسفانه اين مهم در رسانه ملي و برنامههاي مهمانمحور و ورزشي آن جدي گرفته نشده و نميشود. تا امروز شاهد اين باشيم كه برخي به اسم پيشكسوت به صورت دائم در برنامههاي مختلف حضور داشته باشند مثلاً با قصد شوخي يا حتي جدي به بيان حرفهايي بپردازند كه شأن و شئون پيشكسوتان واقعي فوتبال را زير سؤال برد.
اتفاق اخير و توهيني كه از سوي مهرداد ميناوند به سرمربي و دروازهبان استقلال شد، اولين اين اتفاقات نيست و اگر اين رويه ادامه داشته باشد، آخرين آن هم نخواهد بود و اين نيست جز آنكه طبق معمول اينقدر آش را شور كردهايم كه بايد همه را دور بريزيم.
اين روزها تا دلتان بخواهد ميتوانيد از اين دست پيشكسوتان كمسن و سال و كمسابقه سرخابي در شبكههاي مختلف تلويزيوني پيدا كنيد، كارشناساني كه نه به لحاظ فني توانايي تحليل دارند و نه متأسفانه وجهه اجتماعي و سواد بيان مطلب در تريبوني به نام صداوسيما را دارند. اين ميشود كه يكي در برنامه تلويزيوني به راحتي و در حالي كه بازيكنان و مربي تيم مقابل را دوستان خود عنوان و به آنها توهين ميكند و بعد هم كه با عكسالعمل آنها روبهرو ميشود، ميگويد: «جنبهتان را بالا ببريد، من چيزي نگفتم.»
اتفاق تلخي است، چرا؛ چون ما شأن و شئون پيشكسوت را نميشناسيم، به عنوان نويسنده اين يادداشت، فراموش نميكنم روزي را كه روبهروي حسين كلاني يكي از مردان تكرار نشدني اين فوتبال نشستم و او از اخلاق حرف زد، از روزهايي كه در پرسپوليس و شهباز كنار پروين، كاشاني، غلامحسين مظلومي، نصرالله عبداللهي و ناصر حجازي بازي كرد و از تعداد گلهايي كه وارد دروازه حريف ديرين كرده بود، ولي هيچگاه به رخشان نياورد و استقلاليها را اينقدر بالا برد كه اگر كسي سابقه پرسپوليسي بودنش را نميدانست حتماً ميگفت يك آبي متعصب است.
متأسفيم كه با وجود امثال او و همتايانش در استقلال عدهاي ديگر به عنوان پيشكسوتان قرمز و آبي به مردم معرفي ميشوند. عدهاي كه با ظواهر آنچناني جلوي دوربين برنامههاي تلويزيوني ظاهر و باعث خجالت فوتبال ميشوند، عدهاي كه نبايد به عنوان پيشكسوت و بزرگ معرفي شوند، اما ميشوند و فوتبال را به بيراهه ميبرند، در حالي كه با يك نگاه درست به اطراف ميتوان پيشكسوتان واقعي را ديد و حتي لازم نيست به دهههاي 40 و 50 برگشت، فوتبال بزرگان زيادي در همين دهههاي 60، 70 تحويل ورزش داده كه امثال چهرههايي كه در تلويزيون خودنمايي ميكنند در برابرشان هيچند.