
علی علوی
افتخار تفكيك زبالههاي جهانگيري در تهران به محمد علي نجفي، قلب تپنده كارگزاران و شهردار جديد پايتخت رسيد. همين اواخر بود كه اسحاق جهانگيري معاون اول رئيسجمهور در مناظرههاي انتخابات با صورتي برافروخته بر سر قاليباف فرياد ميزد كه «شما هنوز نتوانستهايد طرحي براي تفكيك زبالههاي شهر از مبدأ ارائه كنيد.» جهانگيري پل صدر را نيز «بيفايده براي ترافيك تهران» توصيف ميكرد. همان زمان انتقادات زيادي به اين عضو برجسته كارگزاران شد كه چرا خود را «مكمل روحاني» در انتخابات ناميده است و چرا در مناظرهها مقابل قاليباف که در صلابت مدیریتش خلاف نیست، در ميآيد، آن هم با دست خالي و فقط با مسئله تفكيك زبالهها! اما او و همكارانش در حزب ميدانستند كه تنها راه باقي ماندن جهانگيري در پست معاون اولي، اقدامي عملگرايانه و باقي گذاشتن كارنامهاي جانفشانانه است كه روحاني را در دور بعد برای كنار گذاشتن جهانگيري شرمنده اخلاق كارگزاران كند. فكر كارگزاران درست از آب درآمد و علاوه بر پست معاون اولي رئيسجمهور، حالا نجفي عضو ديگر اين حزب كه پستهاي قبلي دولتي خود را به خاطر بيماري قلبي كنار گذاشته و رد كرده بود، به شهرداري تهران رسيد و بايد اين قلب تپنده كارگزاران، دغدغه اصلي حزب يعني تفكيك زبالههاي تهران از مبدأ و احتمالاً خراب كردن پل صدر را در دستور كار قرار دهد.
نجفي البته مثل همحزبي خود جهانگيري براي رسيدن به اين پست، بهاي آن را از پيش پرداخت و به اصلاحطلبان و ديگر آرزومندان «رياست جمهوري 1400» قول داد كه مسير مستعد رسيدن به رياست جمهوري را از راه شهرداري پايتخت طي نكند: «بعد از شهرداري بازنشسته ميشوم نه رئيسجمهور!» هر چند اصلاحطلبان ميدانند كه براي اين خدمتگزاری نجفي نبايد مزدي به او پرداخت كنند، زيرا اولاً او استعداد استفاده از شهرداري براي رسيدن به رياست جمهوري را ندارد و ثانياً نارضايتي رقباي نجفي از كنارهگيري با فشار حزبي، نشان ميدهد كه مسير رسيدن نجفي به مقام شهردار پايتخت براي او هموار شده بوده و رقابت با برنامهها و استعدادها نبوده است. از جمله اين ناراضيان الهه كولايي بود كه مثل ديگر گزينشهاي اصلاح طلبان فقط تا روي كاغذ ليست حضور پيدا كرد!
جوگيري در ساعت اول
نجفي نخستين مصاحبههاي خود را به عنوان آخرين گزينه شوراي شهر با جوزدگي خاصي آغاز كرد: «در كجاي دنيا شهرداري يك روزنامه سراسري كاملاً سياسي دارد؟ البته اين گفته من به اين معنا نيست كه همين فردا همشهري را تعطيل خواهيم كرد، اما مقرر است كه ما به شهر خدمت كنيم.»
از اين جمله سردرگمتر نميتوان از يك شهردار تازهوارد شنيد. او ابتدا ميگويد «در كجاي دنيا شهرداري يك روزنامه سراسري كاملاً سياسي دارد»، اما شايد در لحظه به ياد ميآورد كه از چند ماه پيش تيم روزنامهنگاري كارگزاران براي قبضه كردن همشهري همه كارهاي لازم و تقسيم پستها را انجام دادهاند و حتي از برخي پستهاي خود در هفتهنامهها و روزنامهها نيز استعفا دادهاند و چه كسي سياسيتر از اين تيم جديد كه ميخواهد روي كار بيايد؟! پس بلافاصله تبصرهاي ميزند و ميگويد: «البته اين گفته من به اين معنا نيست كه همين فردا همشهري را تعطيل خواهيم كرد.» بعد براي تكمله جمله و خالي نبودن عريضه، كلام خود را به زينت خدمت ميآرايد: «اما مقرر است كه ما به شهر خدمت كنيم!»
اگر نجفي ميخواهد روزنامه سياسي نداشته باشد، بايد مردانه از همين روز اول همشهري را نه به دست سردبير كارگزاران كه به دست يك آدم غيرسياسي بدهد و تا حداكثر سه ماه ديگر هم آن را تعطيل كند، چون اصولاً روزنامه نميتواند سياسي نباشد حتي اگر نامش اقتصادي، اجتماعي يا فرهنگي باشد.
جوزدگي بي بي سي
اين فقط نجفي نيست كه سخناني را در همين آغاز كار بر زبان ميراند كه از عهده آن بر نميآيد، بيبيسي فارسي نيز در اخبار شهردار شدن نجفي، رپرتاژ مفصلي با عنوان «محمد علي نجفي، از پيراهن سياست تا لباس خدمت» رفته و حسابي جوزده شده است. شايد برخي از جوزدگي بيبيسي را بتوان از حضور احتمالي كساني در مجموعه همشهري در دوره جدید دانست كه تاكنون با ارسال گزارشهاي خود به بيبيسي از حسين باستاني وجه دريافت ميكردهاند.
مژده به طرفداران دود و دم و يك پك قليان!
نام نجفي با سازمان ميراث فرهنگي و موضوع پر حاشيه طرفداري او از مراكز قليان و حتي قليانكشي خانمها گره خورده است. او در زمان مسئوليتش در سازمان ميراث فرهنگي وقتي دعواي وزارت بهداشت و مراكز قليان بالا گرفته بود در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: «موافق عرضه قليان در برخي از مكانها هستم، اما نميگويم در هر رستوران و فضاي بسته يا خانوادگي قليان سرو شود، اما مكانهاي مناسبي براي اين كار هم وجود دارد. بايد ببينيم چقدر امكان تفريح و نفس كشيدن براي مردم ايجاد كردهايم. آيا اگر محدوديت ايجاد كنيم، جوانها نميروند در جاي ديگري قليان بكشند؟ بدتر از آن ممكن است در خانه غير از قليان چيزهاي ديگري هم بكشند! من موافق ممنوعيت قليانكشي خانمها هم نيستم. اگر من با همسر و دخترم قليان كشيدم، چه اشكالي دارد كه آنها هم يك پك قليان بكشند. البته ميدانم بسياري از افراد با اين حرفم مخالف هستند. بايد ديد تفريحات مردم چقدر است و ببينيم كه آيا ممنوعيت آن قابل دفاع است يا نه.»
تخصص مرعشی قلیان بود!
البته شايد حذف مرعشي و شهردار شدن نجفي، جاي شكر هم داشته باشد. چون نجفي در همان مصاحبه وقتي مجري برنامه از او پرسيد اگر موضوع يكي از برنامههاي «مناظره» را به قليان اختصاص دهيم، شما ميآييد، در پاسخ گفت: «تخصص من قليان نيست، تخصص آقاي مرعشي (رئيس سازمان ميراث فرهنگي در دولت هشتم)، قليان است ايشان را دعوت كنيد.»
دعواي دولت-شهرداري به كجا ميكشد؟!
حالا كه دو عضو كارگزاران، مسئوليت معاون اولي رياستجمهوري و شهرداري تهران را بر عهده دارند بايد ديد دعواي ديرينه دولت – شهرداري به كجا ميكشد. شهرداري همواره خود را طلبكار دولت ميداند و دولت نيز خود را طلبكار شهرداري معرفي ميكند. اگر همچنان شاهد ادامه مصاحبههاي شخص رئيسجمهور و معاون اول او عليه شهرداري و مسائل مالي دوطرف و دغدغههاي تفكيك زباله و غيره بوديم و از آن طرف شهردار پايتخت نيز مطالبات مالي را از دولت هر روز بر زبان آورد و پيگيري كند، بايد گفت اين دو دغدغه ملت را دارند. همچنين اگر دو طرف با كنار رفتن مسائل سياسي كه تاكنون مانع همكاريها بوده است، همكاري گستردهاي را به نفع مردم ترتيب دادند، جاي اميدواري است، اما اگر صرفاً زبان خود را روي هم و به زيان ملت بستند و كار سياسي مشتركي را در شهرداري آغاز كردند، چه؟!
شهر تهران ديگر از زيرساخت انباشته شده، مترو و سيستم بزرگراهي شهر به خط آخر رسيده و جاده براي سياسيكاران هموار شده است. بايد ديد آلودگي هوا و ترافيك سرلوحه كار مشترك دولت و شهرداري قرار ميگيرد يا يك كار سياسي با يك روزنامه پرتيراژ و پردرآمد، در صدر جلوهگريهاي شهردار جديد قرار خواهد گرفت؟!