
محمد بابايي
توانايي نقشآفريني سيال و مؤثر در سطوح محلي، ملي و فراملي باعث ميشود حزبالله پيشقراول مقاومت قرار بگيرد و كمتر نيرويي توانايي مقابله با آن را داشته باشد. سرعت عمل نيروهاي جنبش مقاومت اسلامي لبنان در ريشهكن كردن عناصر جبهه النصره (شاخه سوري القاعده) در ارتفاعات عرسال با تحسين ناظران مواجه شد. آنها در عرض يك هفته توانستند در يكي از مناطق سخت و صعبالعبور لبنان مراكز شبهنظاميان جبهه النصره را به تصرف خود درآورند و اين گروه تروريستي را مجبور به ترك لبنان كنند. عمليات نيروهاي مقاومت در مناطق شرقي لبنان تقريباً دو هفته پس از آن آغاز شد كه ترامپ و پوتين براي برقراري آتشبس در جنوب غربي سوريه توافق كردند. در نتيجه اين توافق حزبالله سريع نگاه خود را معطوف به ارتفاعات عرسال كرد تا آخرين بازمانده تروريستها از بين ببرد و خيلي زود و با كمترين تلفات به هدف خود دست يافت.
تانيسز كامبينس از تحليلگران مخالف دولت سوريه و حزبالله در وبسايت «بنياد قرن» مينويسد: «مبارزه حزبالله در ماه جاري عليه داعش و تروريستهاي شبيه به آنها به اندازه نبردهاي کنوني در رقه و موصل مورد توجه قرار نگرفته، اما نشانگر تغيير مهمي در نظم خاورميانه است.»اين نظم نوين امنيتي كه بعضيها آن را با نيت فرقهگرايانه هلال شيعي ميخوانند در شمال خاورميانه قرار دارد و مهمترين ويژگي آن مقابله با سياستهاي سلطهطلبانه امريكاست كه رهبري آن در دست ايرانيها قرار دارد. حزبالله در حالي در خط مقدم ترسيم خطوط نظم جديد منطقهاي قرار دارد كه اساساً جنگ سوريه براي تضعيف اين جنبش طراحي و اجرا شد، اما حزبالله با استفاده از شگرد هميشگي خود، يعني توانايي تبديل تهديد به فرصت، توانست نهتنها جلوي توطئه دشمنان خود را بگيرد بلكه به بازيگري قدرتمندتر از قبل تبديل شد. هرچند آنها در سوريه مجبور شدند، براي اولين بار در يك سرزمين ناشناخته و آن هم دورتر از جنوب لبنان به صورت تهاجمي عمليات انجام دهند، اما آنها از عمليات آزادسازي قصير در بهار 1392 شروع به پوستاندازي كردند تا بر اساس مقتضيات ميداني و منطقهاي شكل جديدي به خود بگيرند.
خيليها انتظار داشتند حزبالله در باتلاق سوريه فرو رود و مرگ تدريجي خود را رقم زند، اما به جاي باتلاق، حزبالله سوريه را به مثابه كورهاي آتشين ديد كه در آن بايد آبديده شود تا خود را براي نقشهاي جديد در سطح منطقهاي آماده كند. حالا حزبالله بر اثر جانسختي در جنگ تمامعيار سوريه به گروهي پيشرو تبديل شده و در پيكان مؤثرترين ائتلاف ضدتروريستي منطقه قرار دارد كه شامل ايران، عراق، سوريه و روسيه ميشود؛ واقعيتي كه حتي مخالفان حزبالله نيز به آن اذعان دارند. كامبينس ميگويد: «حقيقت اين است که حزبالله به عنوان يک بازيگر ملي و منطقهاي غيرقابل چشمپوشي که داراي عمق نفوذ، نگاه راهبردي و توانمندي است، از دل آشفتگيهاي سوريه پديدار شده است.» علاوه بر اين، زماني كه ايران توانست روسيه را براي ورود مستقيم به جنگ سوريه متقاعد كند، فصلي ديگر در تاريخ نظامي حزبالله رقم خورد. تحليلگران نظامي معتقدند همكاري نيروهاي حزبالله با يكي از قدرتمندترين و پيشرفتهترين ارتشهاي جهان بيش از پيش باعث افزايش اعتبار آن خواهد شد. الكساندر كاربيل، تحليلگر مسائل نظامي و امنيتي در وبسايت مؤسسه «کارنگي» با اشاره به اينكه «حزبالله ثابت كرده كه يك نيروي رزمي منعطف و با انديشه رو به جلو است»، مينويسد: «احتمال زيادي وجود دارد كه نيروهاي اين گروه در حال يادگيري چگونگي جمعآوري اطلاعات، طراحي و اجراي عملياتها از يك ارتش باكلاس جهاني هستند. كار كردن در كنار افسران روسيه روشي مطمئن است تا حزبالله استراتژي نظامي خود را تقويت كند.»
اين تحليلگر غربي با ابراز نگراني از تأثيرات بلندمدت تعامل حزبالله و ارتش روسيه خاطرنشان ميكند: «يك حزبالله جديد با ذهنيت تهاجمي و با توانايي انجام عملياتهاي پيچيدهتر ميتواند ضربات سنگيني به ارتش اسرائيل در مرزهاي جنوبي لبنان وارد كند. حزبالله حتي ممكن است تلاش كند به داخل اسرائيل نفوذ كند، همانطور كه حماس در جنگ 2014 انجام داد البته با توانايي بيشتري.» حالا حزبالله تمامي اين مهارتها را با بازگشت به لبنان در ارتفاعات عرسال به نمايش گذاشته است و پس از جبهه النصره آماده مبارزه با داعش ميشود. گفته ميشود حدود 500 نفر از تروريستهاي داعش بخشي از خاك لبنان را که از شمال شرق عرسال تا ارتفاعات رأس بعلبک تا ارتفاعات «القاع» اشغال کردهاند. با توجه به اينكه قدرت سازماندهي و پشتيباني جبهه النصره قويتر از داعش است، انتظار ميرود حزبالله براي يكسره كردن شبهنظاميان داعش با چالش جدي مواجه نشود. با آزادسازي كامل مناطق لبنان حزبالله نهتنها بار ديگر خود را به عنوان محافظ مردم و دولت لبنان نشان ميدهد بلكه ثابت ميكند در مبارزه با تروريسم به يك بازيگر تمامقد منطقهاي تبديل شده است كه همزمان در سطوح محلي، ملي و فراملي ايفاي نقش ميكند و هيچ قدرتي نميتواند آن را ناديده بگيرد و درست به همين دليل هدف اول امريكا در منطقه محسوب ميشود، چراكه دولتمردان امريكايي ميدانند با وجود اين گروه امكان سلطه بر غرب آسيا وجود ندارد.