
نویسنده: محمد بابایی
در طول شش سال گذشته امريكا و متحدانشان هر آنچه در توان داشتند به كار گرفتتند تا دمشق را ساقط كنند و براي رسيدن به اين هدف - بدون درس گرفتن از گذشته - بار ديگر تروريسم وهابي را ابزار خود قرار دادند. جان كري وزير خارجه سابق امريكا در يك فايل صوتي فاش شده صراحتاً ميگويد امريكا شاهد ظهور و گسترش داعش بود و آن را وسيله مناسبي براي تضعيف دولت سوريه در نظر گرفت.
اما چيزي كه امريكاييها هرگز در طول چهال سال گذشته نفهميدند و به نظر هم نميرسد به اين زودي بفهمند «مقاومت» بود. ايرانيها بدون توجه به تبليغات و جنگ رواني سنگين دشمنان خود، به كمك مردمان منطقه شتافتند و امروز با گذشت شش سال براي كمتر كسي ترديدي باقي مانده است اگر سياستهاي ايران نبود دمشق، بغداد و شايد هم تهران هم اكنون سقوط كرده بودند. شكست امريكا در سوريه تنها به ناكامي در دستيابي به اهداف تعريف نميشود بلكه جنگي كه هدف نهايي آن تضعيف محور مقاومت بود اساساً منجر به قويتر شدن اين محور شده است، دغدغه امريكا ديگر براندازي بشار اسد نيست بلكه تمام تلاشهاي خود را به كار گرفته تا از تثبيت اتصال جغرافيايي اين محور از تهران تا بيروت جلوگيري كند. شش سال جنگ چندبعدي و چندجانبه سوريه با هوشياري رهبران مقاومت منجر به ظهور نيروهاي مردمي شده كه به صورت شبكهاي در سطح محلي، ملي و فراملي عمل ميكنند.
در واقع گستره حضور اين نيروهاي مردمي از ايران تا لبنان با مركزيت تهران هم اكنون به كابوس و مشكل اصلي امريكاييها تبديل شده و رسانههاي امريكاييتقريباً هر روز درباره خطر اتصال جغرافيايي تهران، بغداد، دمشق و بيروت حرف ميزنند كه آن را با نيت فرقهگرايانه «هلال شيعي» ميخوانند. هر چند امريكاييها بهتر از هر كسي ميدانند اين شبكههاي مردمي تنها شامل شيعيان نميشود بلكه از كردها و ايزديها گرفته تا مسيحيان و سنيها را شامل ميشود كه ويژگي مشترك آنها نه مذهب و قوميت بلكه «محلي بودن» و«مقاومت» در مقابل سلطهطلبي امريكاست.
همزمان با تبليغات سنگين رسانههاي غالب، اقدامات عملي امريكا براي جلوگيري از اتصال اين گروههاي مردمي در يك گستره بزرگتر جغرافيايي، بر مرزهاي شرقي سوريه متمركز شده است. در شمال شرقي اين كشور امريكاييها با به كار گرفتن كردها به عنوان نيروي زميني در قالب «نيروهاي دموكراتيك سوريه» تلاش ميكنند رقه را از كنترل داعش خارج كنند. آنها قصد دارند با تسلط رقه و تقويت حضور خود جلوي اتصال مرزهاي شمال غربي عراق با شمال شرقي سوريه را بگيرند. هرچند دشمني ديرينه تركيه با كردها و همچنين نبود يك نيروي محلي مطمئن در شمال شرقي سوريه باعث ميشود تا امريكاييها براي پيشبرد برنامههاي خود با چالشهاي جدي مواجه شوند. اما در جنوب شرقي سوريه وضعيت به مراتب خطرناكتر و حساستر از شمال شرقي است. امريكاييها و انگليس از يك سال قبل در گذرگاه مرزي تنف نيروهاي نظامي پياده كردهاند تا گروههاي شورشي به اصطلاح ميانهرو را آموزش دهند. اين گذرگاه در مسيري قرار دارد كه بغداد را به دمشق و سپس بيروت وصل ميكند.
مابين رقه و التنف شهر ديرالزور قرار دارد. هنوز بخشهايي از شهر و يك مركز نظامي مهم در شهر ديرالزور در كنترل نيروهاي دولتي قرار دارد كه توسط داعش محاصره شدهاند. در طول يك سال گذشته امريكا چند بار مواضع ارتش سوريه را بمباران كرده كه نتيجه آن پيشروي زميني داعش بوده است اما مقاومت سرسختانه نيروهاي دولتي تاكنون مانع از سقوط كامل اين شهر شده است. حالا امريكاييها تلاش دارند به صورت مستقيم از دو محور جنوبي (التنف) و شمالي (رقه) به اين شهر برسند. اگر آنها بتوانند از طريق گروههاي مسلح اين شهر را به تصرف خود درآورند شمال و جنوب شرق سوريه را به يكديگر وصل خواهند كرد و در نتيجه شكافي بزرگ بين مرزهاي شرقي سوريه و غربي عراق ايجاد خواهد شد. در همين حال، بعضي رسانههاي امريكايي گزارش دادند واشنگتن محرمانه به تهران گفته است اجازه نميدهد ارتش سوريه بر ديرالزور مسلط شود. درست اينجاست كه ديرالزور در صحنه جنگ سوريه اهميت پيدا ميكند و به همين دليل ناظران ميگويند نبرد بر سر ديرالزور نقطه پاياني جنگ سوريه محسوب ميشود.
محور مقاومت در مقابل عمليات پيچيده و هوشمندي را در دو سوي مرز عراق و سوريه پيش ميبرد. از سمت عراق حشدالشعبي با بيرون راندن داعش به بخشهايي از مرزهاي سوريه رسيده است و همچنان به پيشروي خود در امتداد مرزهاي سوريه سمت جنوب ادامه ميدهد. اما سمت مناطق سوري با حضور مستقيم امريكاييها (بنابر گفته منابع امريكايي 150 نظامي اين كشور در پايگاه تنف مستقر هستند) وضعيت بسيار حساسي به خود گرفته است. تلاش نيروهاي مقاومت براي رسيدن به اين گذرگاه مرزي با واكنش مستقيم جنگندههاي امريكايي مواجه شد كه در نوع خود بيسابقه بود. تاكنون سه بار هواپيماهاي نظامي امريكا به صورت اخطاري نيروهاي مقاومت را در نزديكي گذرگاه تنف هدف قرار دادهاند. امريكاييها اصرار دارند اين حملات را نه تهاجمي بلكه اخطاري و دفاعي نشان دهند.
محور مقاومت با توجه به برتري تكنولوژي نظامي امريكا تصميم گرفتند بهجاي حركت مستقيم به گذرگاه التنف، آن را تحت محاصره قرار دهند و بر همين اساس نيروهاي مقاومت 60 كيلومتر بالاتر از التنف، به مرز عراق رسيدند. با رسيدن نيروهاي مقاومت به اين نقطه مرزي مسير حركت گروههاي مسلح تحت حمايت امريكا به سمت شمال مسدود ميشود و علناً موضوعيت هدف اول امريكاييها از بين ميرود و اين نيروهاي سوري و متحدانشان خواهند بود كه به ديرالزور و ابوكامل خواهند رسيد. كارت و برگ برنده مقاومت در اينجا ميتواند حشدالشعبي باشد. نيروهاي مردمي عراق با سرعت مطمئني در حال پيشروي در امتداد مرزهاي سوريه هستند و موفق شدهاند علناً سمت غربي را روي امريكاييها ببندند. اگر نيروهاي مردمي عراق با هماهنگي دولت سوريه از مرز اين كشور عبور كنند تا تروريستهاي داعش را در شهر ابوكامل تعقيب كنند، اهداف امريكاييها ضربه جبرانناپذيري متحمل خواهد شد. اما برخلاف انتظار اين حشدالشعبي نبود كه به عنوان تغييردهنده بازي به كار گرفته شد بلكه شليك موشكهاي سپاه به مواضع داعش بود كه صحنه بازي را كاملاً به نفع مقاومت تثبيت كرد. اصابت اين موشكها دقيقاً به جايي كه امريكاييها چشم دوختهاند پيام آشكاري از طرف تهران بود كه بدانند ايران اجازه نخواهد داد در مسير مقاومت امريكاييها رخنه كنند و ايران در راستاي رسيدن به اين اهداف از ابزارهاي لازم برخوردار است.