
اين مجموعه كه به مسائل اجتماع پيرامون ما پرداخته بود شايد از بعدي ديگر اين مسائل را به تصوير كشيد كه هدف اصلياش همان پيامدهاي انتهايياش بود، عطا عمراني كه يكي از چهرههاي جديد اين روزهاي تلويزيونمان به شمار ميرود، در اين مجموعه يكي از كاراكترهاي اصلي سريال و ايفاگر نقش طاها بود. عمراني كه متولد سال ۱۳۶۵ و دانشجوي مهندسي معدن ميباشد چند سالي است كه پا به اين وادي گذاشته و توسط يك اتفاق و البته تلاش خود به چنين جايگاهي رسيده است.
طي چند سال اخير و به واسطه حضور بزرگان سينما در تلويزيون، تعدادي بازيگر كه سابقه تصويري نداشتند پا به اين حيطه گذاشتند. فكر ميكنم شما هم از اين قاعده مستثني نبوديد!
من بازيگري را در سال ۸۷ با كلاسهاي آقاي امين تارخ آغاز كردم، دوره اول اين كلاسها را گذراندم و در دوره دوم آن كه مقداري فشردهتر بود نيز شركت كردم. در كل تمرينها و همه فعاليتهايم در بازيگري به همان كلاس و كارهاي گروهياي كه همراه با هنرجوهاي ديگر انجام ميداديم خلاصه ميشد، ما در آن دوره كارهاي كلاس زيادي را انجام ميداديم.
در ادامه شروع به فعاليت در تئاترهاي دانشجويي كردم كه اولين تئاتر دانشجوييام با موفقيت انجام شد و به محض استارتزدن كار دوم كه قرار بود براي جشنواره فجر فرستاده شود پروژه شيدايي پيشنهاد شد و مجبور شدم براي تمركز بيشتر روي نقشم، مدتي از تئاتر كنارهگيري كنم.
در حقيقت مسير ورودم به عرصه بازيگري و تصوير زياد با فراز و فرود همراه نبود.
آنطور كه متوجه شدم فعاليتهاي تئاتريتان نيز به نسبت كم بوده است؟
در همين حد كه عرض كردم، همراه با ديگر هنرجوها گروهي تشكيل داده بوديم و هدفمان نيز از ابتدا تعيين شده بود ولي خب به علت درگيريام با پروژه شيدايي خللي چند ماهه در كار تئاتريام افتاد.
كلاسهاي بازيگريتان به چه سبك بود؟
ما تعداد زيادي كار كلاس داشتيم و اكثر آنها نيز شكل تئاتري داشتند و دور از آن نبود. ما در كارگاههايمان پلاتو داشتيم و به همين خاطر بيشتر كارهاي مربوطه را در همانجا انجام ميداديم و تماشاچيهايمان هم به لطف آقاي تارخ اكثراً از دستاندركاران تهيه و توليد فيلم و سريالها بودند.
تعدادي از بازيگران جوان ما معتقدند كه كلاسهاي بازيگري فقط محفلي دوستانه است و كمكي به رشد و پيشرفتشان نكرده است، نظر شما در اينباره چيست؟
بهتر است بگويم هر چه در حال حاضر در بازي من شاهد هستيد، حال خوب يا بد از همان كلاسهاست. چون كه من در مورد بازيگري فقط و فقط كلاسهاي آقاي تارخ را گذراندم و دانشگاه هنر نرفته و رشته بازيگري نخواندهام.
در حقيقت لازم به ذكر است كه حضور خود آقاي تارخ در كنار هنرجوها و كمكهاي فراوان ايشان بزرگترين شانس براي همگي ما به شمار ميرفت. يكي از درسهايمان نيز هميشه توسط ايشان تدريس ميشد. از لحاظ آموزش در مكان ديگري فعاليتي نداشتم و همه داشتههايم از كارگاه آقاي تارخ است.
در كل فكر ميكنيد يك بازيگر كه در ابتداي راه بازيگري قرار دارد، بهتر است از كدام ژانر فعاليتش را آغاز كند؟ از تلويزيون، تئاتر يا سينما؟
فرقي بين اين سه ژانررا نميدانم، البته اين را با سواد كمي كه تاكنون كسب كردهام ميگويم. تنها فرق اين سه حيطه براي من بازي است كه چطور بتوانم خود را با آن مديوم هماهنگ كنم و فرقي از لحاظ بازيگري و آنچه كه ياد گرفتم نميكند. يعني اگر كار بعدي من در هر كدام از اين سه باشد، برايم فرقي نخواهد كرد چون نقشي كه يك بازيگر ميخواهد آن را ايفا كند، از درونش ميجوشد و اين كاملاً بيربط است به نوع حيطهاي كه در آن بازياش به نمايش درخواهد آمد.
تعدادي از بازيگران جوان ما از طريق جو و فضاي خانوادگيشان با هنر آشنا ميشوند. شما چطور؟ خانواده مشوقتان بودند يا خير؟
نه، در خانواده ما هيچ يك از افراد در زمينههاي هنري فعاليتي نداشتند، بهتر است بگويم حتي با وجود جو حاصله، حاضر نبودند من به سمت بازيگري بيايم، يعني مخالفتشان را ابراز نميكردند ولي زياد هم از اين بابت تمايل نداشتند.
پس چطور شد كه بازي را دنبال كرديد و مخالفت آنها را ناديده گرفتيد؟
در ظاهر موافق بودند ولي ته دلشان چيز ديگري ميگفت، در هر حال براي رضايت خانوادهام بود كه برخلاف علاقهاي كه از كودكي به بازيگري داشتم، در رشته مهندسي معدن تحصيل كردم. كمااينكه رشته تحصيليام را نيز دوست دارم ولي علاقه اصليام بازيگري است.
در كل از چه زماني علاقه به هنر بازيگري در شما شكل گرفت؟
اگر بخواهم در اين رابطه تاريخ و زمان درستي بدهم، واقعاً نميتوانم، چون علاقهام به گونهاي نبود كه يك شب بخوابم و فردا صبحش با عشق بازيگري روزم را آغاز كنم، نه اينطور نبوده. علاقهام به بازيگري با ديدن فيلم، خواندن مجلهها آن هم در سنين نوجواني شروع شد و به عبارتي در اين جريان قرار گرفتم و با مشورتها و تحقيقهايي كه كردم تصميم گرفتم با كلاسهاي بازيگري به سمت اين حرفه بيايم. به اين ترتيب بازيگري برايم شكل جديتري پيدا كرد و در حال حاضر از اين بابت خيلي خوشحالم.
به طور معمول به همراه داشتن كاراكتر اصلي يك سريال روتين و همكاري با بازيگران مطرح كمتر براي بازيگراني مثل شما كه در ابتداي راه قرار دارند، اتفاق ميافتد. چطور شد كه به پروژه شيدايي دعوت شديد؟
همانطور كه در پيش گفتم، جناب تارخ از عوامل و دستاندركاران تهيه و توليد فيلم و سريالها براي بازديد از كارهاي گروهي ما دعوت ميكردند و در همين جلسات حدود يك سال پيش آقاي سعيد نعمتالله (نويسنده شيدايي) كارهاي من را ديدند و براي مجموعه شيدايي از من دعوت به همكاري كردند. پس از تست بازي در خدمت جناب نعمتالله و عسگرپور اين دو عزيز به من اعتماد كردند چون به هر ترتيب اعتماد كردن به فردي كه اولين بازي تصويرياش را ميخواهد انجام دهد كار سخت و شجاعانهاي است ولي خب اين دو عزيز در حق من اين لطف را كردند.
حال به عقيده خودتان چنين عملي از جانب يك كارگردان باعث كمك به يك بازيگر خواهد شد؟
اگر از من بپرسيد ميگويم كه كار اشتباهي نيست، حال نميدانم كه آقاي عسگرپور تا چه ميزان از بازيام رضايت داشتند و تا چه اندازه توانستم به شخصيتي كه مد نظرشان بوده نزديك شوم ولي در كل اگر من هم بد بازي كنم اين مقوله دليل اين نيست كه ديگر بازيگراني كه در شرايط من به سر ميبرند نيز بد بازي ميكنند و نبايد به آنها اعتماد كرد! كار سختي است ولي ميشود به من و امثال من نيز اطمينان كرد.
بهطور معمول سريالهاي روتين سختيهاي خاص خود را دارد. طوري كه اغلب بازيگران معروف و خوبمان در مواجهه با اين دست سريالها تا حدودي دچار مشكل خواهند شد. براي شما كه در اين گروه تازه وارد بوديد، اين مسئله مشكلساز نبود؟
از همان ابتدا ميدانستم كه كار سختي پيش رويم است. درست است كه حجم كار خيلي بالا بود و ما فرصتهاي بسيار كمي براي استراحت داشتيم ولي از آنجايي كه خودم انسان پر انرژي و فعالي هستم اصلاً از كار كردن خسته نميشوم و سنگيني كار بر من اثر نميكرد.
اينكه شما به نسبت ساير بازيگران اين كار كمتجربه بوديد، باعث نميشد كه كارگردان رفتاري جدي و سخت را در كار با شما داشته باشد؟ يا نه از ايدههايتان هم حين كار استفاده ميكردند؟
اگر ميخواستم اعمالنظر كنم كار جالبي نبود اما آنقدر گروهي كه با آنها كار ميكرديم، حرفهاي و كار بلد بودند و آنقدر همه عوامل سرجايشان درست قرار گرفته بودند كه خيلي راحت ميتوانستم نظرم را بيان كنم.
آنها نظراتم را ميشنيدند و در صورتي كه در راستاي بهتر شدن كار بود، اعمال ميكردند. تمامي اين مسائل حين كار به من انگيزه ميداد. آنقدر رفتارها حرفهاي بود كه اصلاً احساس نميكردم از لحاظ سبقه بازي از ديگر بازيگران كار عقبتر هستم.
شما گزينه اول گروه براي ايفاي نقش طاها سپاهان بوديد؟
دقيقاً اطلاع ندارم ولي ميدانم كه يك ماه تمام گروه در مرحله پيش توليد به سر ميبردند و در همان زمان من را براي اين نقش در نظر گرفتند. فقط ميدانم كه خيلي قبلتر از زماني بود كه ميخواست مجموعه كليد بخورد حتي قبلتر از بعضي بازيگران مجموعه در آن يك ماه همراه با آقايان نعمتالله و عسگرپور جلسات دورخواني داشتيم. همكاري با اين گروه برايم بسيار عالي و به دور از هر گونه حاشيه بود. فضايي كه در پشت صحنه و در بين بازيگران حاكم بود باعث ميشد كه مني كه اولين كارم بود به راحتي و با تمركز بالا روي نقشم تسلط پيدا كنم.
خوشبختانه عوامل اين مجموعه هم همگي با توجه به اينكه كار اولم است، ميدانستند كه بايد به مرور يكسري از فنون بازيگري را ياد بگيرم و به همين خاطر مدام تلاش ميكردم كه در كنار چنين بازيگران و اين گروه حرفهاي بيشتر به دانش بازيام اضافه كنم.
معمولاً در مورد حرفهام سعي ميكنم كه نكتههاي ريزي كه ميتواند در بازي كمكم كند را به سرعت فراگيرم.
آنطور كه مطلعم، در بين نويسندگان سعيد نعمتالله حساسيت بسيار بالايي روي متن خود دارد، حتي تا دقيقه پاياني پاي كارش حضور پيدا ميكند و گاهي نيز پيش ميآيد كه هنگام تمرين يا بازي بازيگران ديالوگها را تغيير دهد، اين مقوله شما را به عنوان بازيگر كمك كرد يا اينكه از ادامه كار دلزدهتان كرد؟
خيلي كمك كرد. به نظرم متن به اين خوبي فقط كار ايشان بود. آنقدر خوب نوشته شده بود كه نميشد تغييرش داد. يكي از ويژگيهاي متنهايشان اين است كه اگر خراب شود فقط و فقط خودشان ميتوانند آن را بازسازي و درست كنند طوري كه اگر حتي يك جملهاش خراب شود واقعاً نميدانم چه بر سر آن عبارت خواهد آمد. و من هم به عنوان بازيگر ميتوانم بگويم كه آنقدر متن برايمان خوب بود كه عيناً همان را ميگفتيم. سريال را كه ديدم البته در مورد خودم نه در مورد ساير بازيگران متوجه شدم كه چقدر در بين مردم چنين متني تأثيرگذار بوده و جواب داده است و چقدر روان بوده است.
اتفاقاً يكي از ويژگيهاي متنهايشان روان نبودن الفاظ و عبارات است!
روان نه به لحاظ ادبي بلكه به لحاظ شكل گرفتن در جايگاه سريال يعني اينكه در موقعيتي كه در سريال وجود داشت چنين متني ميتوانست لحظه درست كند و جواب دهد.
شايد لازم باشد بگويم، زماني كه پروژه هنوز شروع نشده بود آقاي نعمتالله به من گفتند من از الان به مدت يك ماه با تو تمرين ميكنم، فقط سعي كن نكاتي كه به تو ميگويم را خوب ياد بگيري، چون كه متن از درون من سرچشمه ميگيرد قاعدتاً بهتر ميتوانم در اين امر كمكت كنم، همان موقع ايشان گفتند كه تا روز ضبط هم كنارم هستند و همين طور هم بود و قبل از هر سكانس ما دورخواني داشتيم.
به هر ترتيب براي تجربه اول، ريسك بزرگي كرديد.
شايد بهتر باشد بگويم براي چنين روزي آماده شده بودم و به خودم گفته بودم كه اگر ميخواهم كاري را انجام دهم بايد بهترينش را انجام دهم. به هر حال بخت من اينگونه بود و هر روز كه به تعداد و اسم بازيگران مجموعه اضافه ميشد كار و وظيفه خودم را سنگينتر ميديدم، چون كه كل عوامل و گروه كاملاً حرفهاي و از بهترينها بود و با اين شرايط نگران بودم كه اگر من بد باشم چه بر سر كليت ميآيد.
بازيگران اين مجموعه كه همگيشان از خوبها و حرفهايهاي اين حيطه هستند چقدر در بازي شما تأثيرگذار بودند؟ قطعاً از آنها بسيار ياد گرفتهايد؟
بله بسيار زياد، روابط بچههاي گروه بسيار صميمانه بود و همين مقوله در پيشبرد اهداف يك مجموعه بسيار ضروري است. با اينكه كار اولم بود در گروه هيچ حس غريبياي نميكردم و همه با هم دوست بوديم.
حال با تجربه اندكي كه دارم نميدانم دليل اصلي اين صميمت و يكدلي، حضور آقاي عسگرپور بود يا آقاي نعمتالله. در هر حال چنين جوي در ارتباط بازيگران با يكديگر و شخصيتها بسيار تأثيرگذار بود.
در همان ابتدا كه فيلمنامه را خوانديد، كدام ويژگي طاها برايتان پررنگتر بود؟
همان روز اول كه آقاي نعمتالله نقش را خيلي كوتاه برايم توضيح دادند، گفتند كه طاها پسري است با اين شرايط و ويژگي، بيماري قلبي دارد و طي مسائلي در موقعيت قرار ميگيرد، كه اگر متن به اين خوبي نداشتيم باعث ميشد قصهمان رو به كليشه برود.
در همان ابتدا همانطور كه ديديم طاها پسري تنها، گوشهگير و منزوي بود كه در ادامه مسير قصه عاشق ليلا شد و بعد فهميديم كه در گذشته مشكلاتي داشته.
من در همين مقطع از خواندن فيلمنامه متوجه شدم كه اين نقش فراز و فرودهاي زياد و عجيبي در زندگياش خواهد داشت كه طبق آنها شخصيتش ميتوانست شكل بگيرد، زيرا در اطراف او موقعيتهاي زيادي وجود داشتند و همين ويژگياش خيلي برايم جالب بود.
ولي يكي از بارزترين خصيصههاي طاها كه كليت و محوريت قصه «شيدايي» را نيز تشكيل ميداد دروغ و عواقب آن بود؟
دروغ گفتن طاها جزو ويژگيهاي شخصيتياش نبود، چون كه يك اتفاق بود. دروغ و حرص يكي از پيامدهاي اين مجموعه بود و بايد بگويم كه اين موضوع نمودهاي بيروني زيادي دارد و ما در جامعه و اطرافمان روزانه با اين قبيل موارد بسيار برخورد داريم.
شايد براي خيلي از ما پيش آمده باشد كه در موقعيتي قرار بگيريم و دروغ نگوييم ولي در لحظه اول درباره موضوع مربوطه راستگويي هم نكنيم كه همان هم تبعاتي را در پي خواهد داشت كه مهمترينش سخت شدن بيان است كه در اين مجموعه ديديم كه چقدر دروغ گفتن و حتي راست مسئلهاي را نگفتن ميتواند خطرناك باشد.
خودتان در زندگي شخصيتان تا چه ميزان از دروغ پرهيز ميكنيد؟
به هر ترتيب زمانه طوري شده است كه همه انسانها به نحوي دروغ ميگويند و اگر الان بگويم كه اصلاً دروغ نميگويم نميشود، ولي اين را كه اين سريال نشان داد شايد بعضيها را به خودشان بياورد، گفتن دروغ درمورد مسئلهاي كه شايد خيلي راحتتر آن را بتوان حل كرد، فردي كه در شرايطي چنين كاري را انجام ميدهد اصلاً به فكر عواقبش نيست. اگر همگي ما انسانها به عواقب كارهايي كه قصد انجامش را داريم بينديشيم، به طور حتم گاهي اوقات به كارهايمان فكر ميكنيم و آنها را معقولانهتر انجام ميدهيم.
معمولاً هر بازيگري براي نزديك شدن به نقشش شيوه خاص خود را دارد، شما چطور به اين كاراكتر نزديك شديد؟
بهتر است بگويم از لحاظ شخصيتي اصلاً شبيه طاها نبودم، او فردي درونگرا بود و من برونگرا هستم و به همين خاطر احساس كردم كه بايد يك شخصيتي را خودم خلق كنم و بيشتر تلاش كنم. ضمن اينكه متن داستان آنقدر خوب و بينقص به نگارش درآمده بود كه من به راحتي توانستم اين شخصيت را پيدا كنم و با ويژگيهايش آشنا شوم.
اولين ويژگي طاها كه در ظاهر او بود مسئله بيمارياش بود و من در زماني كه استارت كار خورد، بايد براي نزديك شدن به طاها چند كيلو وزن كم ميكردم و همين مسئله باعث شد كه از لحاظ فيزيكي راحتتر بتوانم طاها را درك كنم، حال آن احساس ضعفي كه سر فيلمبرداري داشتم، بيماري طاها را ملموستر ميكرد. براي نشان دادن ناتواني قلبي طاها نيز مابهازاي بيرونياش را در اقوام داشتيم كه من با دقيق شدن در بعضي از رفتارهاي ايشان كه از قالب نمايش بيرون نميزد توانستم بيماري طاها را در ذهنم ترسيم كنم. حال نميدانم كه تا چه حد موفق بودهام ضمن اينكه نبايد كمكهاي آقاي نعمتالله و عسگرپور را در اين زمينه ناديده گرفت.
اين تضادي كه بين شخصيت شما و طاها وجود داشت، در مدت ضبط سريال گاهي اذيتتان نميكرد؟
اذيت كردن را شايد اين طور بدانم كه مدل برخورد و شخصيتم را در همان برهه تغيير داده بود طوري كه افرادي كه زياد در جريان نبودند ميپرسيدند كه عطا چه شده كه ناراحتي؟ و سؤالهايي از اين دست.
خب كاملاً عادي بود، آن هم براي عطايي كه هميشه پر سر و صدا بوده و حالا به يكباره ساكت و آرام شده! طبيعي بود كه اطرافيانم از اين تغيير تعجب كنند.
هر بازيگري در ابتداي مسير و حرفهاي شدنش ديده شدن برايش اهميت دارد،كه فكر ميكنم شما نيز از اين قاعده مستثني نبودهايد... حال با توجه به اين شرايط ديده شدن در كارهاي بعديتان تا چه ميزان اهميت دارد و پررنگ جلوه خواهد كرد؟
بخت و اقبال و تقدير من چنين بود كه در كار اولم به واسطه گروه حرفهاي و نقشم ديده شوم، ولي معتقدم نقشي كه جاي كار داشته باشد. ديگر فرقي نميكند كه در سينما باشد يا در تلويزيون يا تئاتر! و اينكه كميت كار و زياد بودن نقش، نقش اصلي بودن و ... برايم فرقي نميكند، تنها كيفيت نقش و كار برايم مهم است و از اين پس هم بيشتر خواهد بود. اصلاً اينطور نيست كه بروم و به كارگرداني بگويم كه من فقط فلان نقش را ميخواهم بازي كنم، چون كه من به عنوان يك بازيگر در آن حد نيستم و نخواهم بود و افرادي ديگر هستند كه وظيفهشان انتخاب كردن است.
من فقط ميتوانم از لحاظ كيفي براي خودم و با توجه به ارزشهايي كه در ذهنم دارم، نقش را انتخاب كنم نه از لحاظ كمي و سليقهاي و واقعاً نميدانم كه در چه نقشي بايد قرار بگيرم كه مردم مرا ببينند!
حتي اگر اولين تجربه تصويريتان اثري بود كه فرضاً به واسطه نقش كمي كه داشتيد زياد ديده نميشد باز هم به كيفيت بيشتر از كميت بها ميداديد؟
خب قاعدتاً خيلي بهتر است كه نقشي مثل طاها پيشنهاد شود ولي اگر پيش نيايد مثل خيلي از عزيزاني كه در اين حيطه فعاليت ميكنند، خب پيشامد است ديگر مثل افرادي كه در موقعيت قبلي من هستند و منتظر پيشنهاد و كارهاي خوبي هستند. برايم اهميت نقشي كه جاي كار داشته باشد و بتوانم روي كاغذ بنويسم و تحليلش كنم بيشتر است.
البته اگر خوب پرداخته شود. و اين مثل اين ميماند كه بازيگري در يك فيلم دو ساعته يك سكانس بازي كند و اتفاقاً آن سكانس هم تأثيرگذار باشد، تلنگري بزند و كاري انجام دهد. منظورم اين است كه بازي خوب ديده خواهد شد و كم و زياد بودنش مهم نيست.
چقدر به استار شدن فكر ميكنيد؟ منظورم از استار شدن فردي است كه اغلب مخاطبانش براي ديدن فيلمها و سريالهايش لحظهشماري كنند؟
اصولاً بزرگان سينماي ما همه ميگويند كه ما استار نيستيم. استار معنياش فرق ميكند، من بازيگر شدن را بيشتر ميپسندم. استار شدن در هر جامعهاي شرايط خاص خودش را دارد، بازيگر شدن تعريف بهتري دارد.
چقدر به حضور در كارهاي سينمايي فكر ميكنيد؟
برايم مهم كار خوب است و سينما، تئاتر، تلويزيون در اين زمينه در گرو كار خوب معنا پيدا ميكند.
چهره را تا چه ميزان در موفقيت يك بازيگر مؤثر ميدانيد؟
نميتوانيم بگوييم بسياري از بزرگان سينماي ما چهرههاي زيبايي دارند، نگاه اين افراد البته جدا از مسائل تكنيكي باعث موفقيتشان شده است.
مجموعه «شيدايي» شروع خوبي آن هم از بابت كار تصويريتان حساب ميشود. از اين به بعد در انتخابهايتان نگران نيستيد كه با انتخابي نامناسب، نقش خوبي كه در اين مجموعه ايفا كرديد، محو شود؟
اگر خدا بخواهد و همه چيز خوب پيش رود، قطعاً انتخابهاي خوبي را با توجه به معيارهايي كه دارم در پيش رو ميبينم و هيچ چيز ديگري را در اين زمينه دخيل نميدانم.
در انتخابهاي بعديتان در يك ترس و البته خطري قرار داريد و آن هم اين است كه دو حالت وجود دارد يكي اينكه با قبول پيشنهادهايي مانند نقش طاها به عرصه تكرار بيفتيد و حالت دوم اينكه اگر به سراغ يك نقش كاملاً متفاوت برويد ممكن است شخصيت طاها در ذهن مخاطب كاملاً فراموش شود.
ميدانم ولي با وجود چنين ريسك بزرگي هميشه متفاوت بودن نقشهايم برايم بسيار مهم است.