جوان آنلاین: رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی طی فرمانی به صاحبان فکر و هنر، دانش و رسانه و جوانان و مسئولان برای مقابله با تهدید نرمافزاری دشمن فرمودند که «صاحبان اندیشه تولید فکر و اندیشه کنند و با این کار خودشان در مقابل دشمن بایستند؛ امروز این [کار]از دفاع سختافزاری مهمتر است.» به منظور بررسی زوایای این تهدید نرمافزاری دشمن «جوان» با محمد لسانی استاد سواد رسانه گفتوگو کردهاست.
این تهدید نرمافزاری واقعاً چیست؟
حوزه نرمافزاری کلاً به بحث سبک زندگی، افکار عمومی و هویت باز میگردد که زیرساخت فرهنگی و اجتماعی یک جامعه است و حوزه سختافزار به مسائل نظامی و بحثهای رو بنایی باز میگردد، ولی زیربنا همیشه سبک زندگی، افکار عمومی، هویت است و رهبر انقلاب نیز دقیقاً بحث را به حوزه هویت منسجم، متحد و وحدت کلمهای که امام راحل میفرمودند، بردند. آن وحدت کلمه به هویت اجتماعی متحدی برمی گردد که چند دسته و چند پاره نشدهاست.
اصولاً تهدید نرم افزاری دنبال چند مسئله است، اولین مسئله شبهه افکنی است، شبهه میاندازد و ابزار تردید و سست شدن و ایستادگی نکردن میشود. کار دیگر آن بحث برچسب زنی و ترور شخصیت است. بحث بعدی به حوزه مبانی اعتقادی و انقلابی میرود برای اینکه انسجام دینی و اجتماعی را در جامعه تضعیف کند؛ به مجموع اینها، تهدیدات نرمافزاری میگویند که کنشگران یک جامعه انقلابی را تهدید میکنند. در یک جامعه انقلابی آحاد مردم این کنشگران هستند و اینها هستند که در راهپیمایی ها، جنگ، اقتصاد مقاومتی، جهاد تبیین، جنبش مواسات ایستادگی میکنند. حالا شما تصور کنید که در برنامههای اصلی یک حکومت انقلابی مردم مفقود باشند، این از آنجا شکل میگیرد که ذهنشان عوض شدهاست. برای همین در تهدید سختافزاری حکومتها عوض میشوند و فشار نظامی است و در تهدیدات نرم افزاری ذهنها عوض میشوند و فشارها روی انباشتهها و اندوختههای ذهنی است. در تهدیدات سخت افزاری اندوختههای فیزیکی مورد هجوم و ضربه قرار میگیرند، در تهدیدات نرم افزاری اندوختههای فرهنگی و هویتی مورد اصابت قرار میگیرند.
خب در برابر چنین تهدیداتی چه باید انجام دهیم و آیا نسبت به چنین اتفاقاتی بی دفاع هستیم؟
اصولاً مهمترین نکته این است که آرایش، آرایش جنگی و هوشیارانه باشد، یعنی در جنگ نرم تا وقتی که فراغت، آسودگی و راهشدگی باشد و در آن آرایش جنگی نباشد، افراد فکر میکنند دارند یک فیلم یا خبری در تلویزیون میبینند بر همین اساس باید نسبت به بینایی خودمان و نقد آن چیزی که میبینیم، فعال باشیم و این سه لایه پالایش کردن، گزیدهگزینی و نقد دارد. اگر در آرایش جنگی باشیم، افراد و کنشگران باید انتخاب و منبع و پیام مناسب را در رسانه به دیگران معرفی کنند، دوم اینکه پالایش کنند؛ یعنی سالمسازی انجام دهند و اینکه بیایند اگر پست نامناسبی است، گزارش کنند و حتی اگر باید با فرستنده صحبت شود، این گفتوگو و صحبت به پالایش محیط برسد و سومی نیز نقد است که جنبههای ناگفته، مغفول و ندیده مطلب باز شود.
اینها در لایه کنشگران و در لایههای حاکمیت نیز همین است؛ یعنی ما رسانههایی داریم که کارشان این است که رسانه اجتماعی باشند و در لایه مردم کنش کنند. یک زمانی در دهههای قبل در لایه خودشان کنش میکردند، جنگ رسانهای مال وقتی بود که اگر او العربیه داشت، شما اینجا العالم داشتید؛ یعنی یک زمانی جنگ در میدان رسانهها بود، امروز جنگ در میدان رسانهها نیست، بلکه جنگ در میدان اجتماع است؛ یعنی افراد در کف جامعه مورد هدف قرار میگیرند.
ما فقط باید دفاع و پدافند کنیم، نمیتوانیم به دشمن حمله داشته باشیم؟
اصولاً آرایش آن متفاوت است؛ یعنی وقتی که در جنبه اجتماعی و داخلی هستید، اصولاً زیر ضرب قرار دارید و در جنگ اجتماعی مملکت شما باید پدافند قوی داشته باشید و جنس آفند اجتماعی نیست، آفند حوزه بینالملل، حوزه زبان دانها و افراد مسلط به زبانهای دیگر مانند عربی و انگلیسی است که بتوانید آفند خود را شکل بدهید ولی در حوزه اجتماعی ما نیاز به پدافند قوی داریم و یک قسمت از این پدافند در حوزه محتواهای ناسالم، محتواهای شبهه انگیز و تردیدافکن است. یک لایه دیگر آن نه آفند است و نه پدافند، همان گزینش است که اگر ۱۰ تا خبر هست، اگر هفت یا هشتای آنها اخباری است که میتواند یأس آور و نیمه خالی لیوان را نشان دهد، در انتخاب اتفاقاً آن خبری را که نیمه پر هست، سردست بگیرید و وزن بدهید.
پس آفند ما در لایه اجتماعی و داخلی تمرکز روی حوزه امیدآفرینی و تمرکز بر کارهای انجام شدهاست، چون دو مسئله داریم؛ یکی راه طی شده دیگری مسیر پیش رو، که هر دوی اینها نیز امیدآور است، راه طی شده یعنی از این گردنهها صعود کردیم، این مسائل را پشت سر گذاشتیم، مسیر پیشرو هم مشخص است، رهبر انقلاب بحث خرمشهرها در پیش است و نزدیک قلهایم را که گفته بودند، نشان میدهد که ما در زمانهای هستیم که میخواهیم پرچم انقلاب را به دست حضرت ولیعصر (عج) بدهیم. سر همین قضیه مسیر پیشرو هم روشن است و این دو، حوزههایی است که در داخلی و اخبار اجتماعی باید در آن عملیات انجام دهیم و جلو برویم.
چقدر در این حوزهها کار انجام دادیم، چقدر موفق بودیم و نقاط قوت و ضعف ما چه بودهاست؟
طبق نکتهای که عرض کردم، جنگ رسانهای نیست، بلکه جنگ اجتماعی است، حتی رسانه هم در اجتماع تعریف میشود برای همین رسانه اجتماعی است؛ مسئله مهم این نیست که الان قضاوت کنیم که چه مقدار موفق بودیم یا نبودیم، بلکه این است که چقدر جامعه را از جنبه، فکری و محتوایی تقویت کردیم. به قول معروف دستش را پر کردیم و به آن ایده، جهش و افق دادیم، ملاک ارزیابی جنگهای جدید این است که چه مقدار جامعه کنشگری را شکل دادیم. به نظر من در میانه راه هستیم و اتفاقاتی افتاده و تشکلهای اجتماعی تقویت شده، ولی تشکلها اجتماعی امروز تشکلهای اجتماعی کنشگر نیستند و به همین دلیل باید در این زمینه کمک کنیم.
ضعفی که در کشور ما وجود دارد، اتفاقاً دیدگاه سازمانی و متوقف و معطل ماندن برای سازمان هاست که ببینیم چه میگویند، خودشان پاسخ بدهند و به ما چه! اصولاً در جنگ اجتماعی سینه سپر کردن، کنشگری و به میدان آوردن توان مردم مهم است. ما تشکلسازی و ساختارسازی کردهایم، امروز ساختارهای متعددی در وزارت کشور، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، بسیج وجود دارد، اما ساختارسازیها نسبت به کنشآفرینی در جنگ اجتماعی که شکل گرفته وضعیت مطلوبی ندارند، البته روزنهها و بارقههای امیدی هست مانند بحث راهپیمایی غدیر یا راهپیمایی که در نیمه شعبان به سمت مسجد مقدس جمکران انجام شد، بارقههای امیدی بود، ولی ما به بیش از این نیاز داریم و صرفاً دیگر این راهپیمایی مسئله نیست. امروز راهپیمایی اصلی پیامپیمایی و دیجیتالپیمایی است؛ یعنی در دنیای دیجیتال باید بگردیم و گزینش کنیم، تولید کنیم، ارتباط بگیریم، تعامل داشتیم این دیجیتالپیمایی و کنشگری تخصصی باید فعالیت جامعه باشد. پس ما در ساختارسازی موفق بودیم و در کنشسازی باید به همان سمت حرکت کنیم.
در همین حوزه عدهای مطرح میکنند که با این همه سازمان و هزینه مثلاً صداوسیما فقط در برخی از موارد خوب بودهایم، چون روی زمین نیز باید اتفاقی بیفتد که این رسانه بتواند خودش را نشان دهد و رسانه هرچقدر هم قدرتمند باشد، وقتی در روزی زمین دو دوتا چهارتاست نمیتواند آن را پنج تا کند از طرف دیگر برخی میگویند الان رسانه به جای سانسور با بمباران به شدت قوی میتواند دو دو تا را هم پنج تا کند، چقدر این صحبتها درباره قدرت رسانهای واقعی است؟
مسئله یکسویه و تکساحتی نیست، امروز رسانه به تنهایی بازی نمیکند، امروز پیام از دهان رسانه خارج میشود و در جامعه چرخیده میشود، اگر جامعه به آن بلوغ رسیدهباشد، جلوی گردش پیام مسموم را میگیرد و اگر جامعه به آن بلوغ نرسیده پذیرای پیام و حتی نشردهنده آن پیام میشود. پس نکتهای که باید توجه کنیم، این است که امروز فضا، فضای ترکیبی است، یعنی اتاق فکر عملیات روانی در کنار مجموعه اطلاعاتی و امنیتی که کارش مهندسی اجتماعی است در کنار رسانه میآید و پیام خودش را در ظرف جامعه جاری میکند، برای همین است که تأکید بر رسانه قوی، الگوهای مطرود نظریه تزریقی است. در نظریه تزریقی میگفتند آن چیزی که رسانه تزریق کند، همان میشود این الگوها کارآمدی خودش را از دست دادهاست. امروز الگوهای اصلی الگوهای دو پلهای است؛ یعنی پیام رسانه در بستر اجتماع، دوستان، آشنایان و اطرافیان گذاشته میشود و از آنجا تأثیرگذار میشود. امروز الگوها، الگوهای مخاطب فعال است برای همین ما تکساحتی نگاه نمیکنیم، ترکیبی نگاه میکنیم و اعتقادمان این است که چرخدهندههای طرف مقابل دارد با یکدیگر کار میکند و یک کارخانه است؛ یعنی تیم تینک تنک، تیم ایده، تیم آنالیزور با تیم عملیات روانیاش همه به یکدیگر پیام را پاس میدهند و پیام را در سطح جاری میکنند.
پس این ایده که رسانه میتواند آنقدر قوی یکسری از اخبار را منتشر کند و با بمباران خبر میتواند افراد را از خبر اصلی دور کند، ا قبول ندارید؟
برای اینکه رسانه بیاید این کار را انجام دهد، مهم این است که آیا رسانه در تولید پیام خودش بر عطش و نیاز جامعه سوار شده یا خیر، اگر عطش و نیاز جامعه را شناخت با بمباران خودش، آن جامعهای که پذیرای آن پیام شدهاست، برایش مسئله فرعی تبدیل به اصل میشود. رسانه یا اینگونه پیامش را تبدیل به اصل میکند یا از طریق نیازسنجی است. نیازسازی یکی از بحثهایی است که در رسانه میگوییم، در بحث ذائقهسازی یا نیازسازی رسانه هم میتواند برای نیازهای موجود نیاز سنجی کند و هم میتواند برای نیاز غیراصیل و غیرواقعی نیازسازی کند و چیزی را در ذهن شما پررنگ میکند که نیاز موهوم و غیرواقعی است.