جوان آنلاین: فرزانه استیری در «گاهنامه مدیر» نوشت: تا حالا کلمه Cargo Cult (کارگو کالت) به گوشتون خورده؟ این کلمه از دو واژه «Cargo» به معنای بار و محموله و «Cult» به معنای فرقه ساخته شده است. داستان از این قرار بوده بخشی از جنگ جهانی دوم، در یک جای دور افتاده نزدیک به گینهنو و شمال شرق استرالیا در جریان بوده. مردم این منطقه، کاملاً به دور از تمدن بودن و هیچکس و هیچچیزی رو به غیر از آدمهای اون قبیله ندیده بودن! هواپیماهای جنگی در اون منطقه فرود میومدن و این افراد بومی، میدیدند از دل این پرنده غول پیکر (هواپیماها)، مواد غذایی و سایر چیزها میاد بیرون! این افراد بومی، شیفته این هواپیماها شده بودن و اون رو روزیرسان تلقی میکردند.
تا اینکه جنگ جهانی به اتمام میرسه و دیگه خبری از اون پرنده غول پیکر و موادغذایی درونش نمیشه! با توجه به چیزهایی که دیده بودن، شروع میکنند به تقلید از رفتارهای افراد در اون زمان؛ مثلاً دیده بودن زمانی این هواپیما فرود میاد که کنار جادهها چراغ روشنه، در نتیجه کنار راه آتش روشن میکردند، به این امید که هواپیما در اون منطقه فرود بیاد! یا نارگیلها رو از وسط نصف میکردند و روی گوشهاشون میگذاشتند، چون دیده بودن خلبانها چنین چیزهایی روی گوششون دارن (هدفون).
به «Cargo cult» محموله پرستی هم گفته میشه، چون این افراد اجسامی شکل هواپیما میساختند و اون رو میپرستیدند!
حالا از این عبارت برای شرایط خاصی استفاده میشه؛ مثلاً، میبینیم فیسبوک و آمازون میز فوتبال دستی تو شرکت دارند، ماهم دقیقاً همین کار رو انجام میدیم، به این امید که استارتاپ بشیم! نمونه خیلی واضحتر، میبینیم کشورهای اروپایی و غربی، در حال انتشار مقالات علمی هستند، دانشگاههای ایران هم همین رویه رو پیش میگیرند و فکر میکنند برای موفقیت یک کشور، تولید مقاله علمی لازمه! در حالی که نمیبینیم کشوری که در حال تولید مقالات علمیه، داره همزمان ازش استفاده کاربردی میکنه!
در کل «Cargo cult» به تقلیدی کورکورانه و بدون در نظر گرفتن اهداف گفته میشه، وقتی که صرفاً عملی رو تقلید میکنیم بدون اینکه بدونیم دلیل از انجام این کار چی است! متأسفانه این اتفاقاییه که به شدت در شرکتها و استارتاپها، در دانشگاهها و جامعه قابل رویته. خوبه بشناسیمش و درگیرش نشیم!