به سادگی از کنارشان عبور میکنیم، بدون آنکه بدانیم چه توانمندیهایی دارند. تفاوتشان با ما تنها در یک چیز است؛ اینکه ظاهراً ما چند قدم جلوتر را میبینیم و آنها نه. اما دقیقتر که نگاه میکنیم آن که نمیبیند ما هستیم نه آنها؛ ما که مشکلات را نمیبینیم تا برایشان راهی بیابیم و مدام بیتوجه از کنارشان عبور میکنیم. چشمانمان هیچ ایرادی ندارد، اما واقعاً اگر ایرادی نداشت، باید چیزی فراتر از جلوی پایمان را میدید؛ مشکلات عدیدهای که دور و برمان موج میزند، اما وقتی نمیبینیم، آیا ما نابینای واقعی نیستیم؟!
شاید ندانند صندلی مترو چه رنگی است، شاید نبینند فردی که جلویشان توقف میکند چه لباسی بر تن کرده است، اما چالهچولههای شهر و پستیبلندیهای زندگی را به مراتب بهتر از ما و شما میبینند. من و شمایی که ظاهراً افق دیدمان خیلی وسیع است، اما از این دید اصلاً استفاده سودمندی نمیکنیم، به طوری که گاهی رنگ لباس عابرپیاده برایمان قابل دیدتر از پلی است که هفتههاست نیمهکاره باقی مانده.
عادت کردهایم به مقایسه ظاهر امر. خوب میدانیم کسی که در یک عضو نقص دارد، توانمندیهایش در اعضای دیگر بیشتر میشود. شاید، چون برخلاف ما تلاش بیشتری میکند، به همین دلیل است که گاهی شاهد آن هستیم که در یک رقابت بزرگ، یک شخص توانیاب در کنار افرادی در حال رقابت است که در سلامت کامل به سر میبرند. در چنین مواقعی بارها و بارها از خودمان پرسیدهایم، او چطور به این مرحله رسیده است، وقتی اشخاصی با سلامتی کامل از رسیدن به این سطح بازماندهاند. در واقع این تلاش بالقوه افراد است که باعث میشود آنها بتوانند مدارج مختلف را طی کنند نه صرفاً سلامتی جسمی آنها که اگر غیر از این بود، در رویدادهایی، چون المپیک که بزرگترین مسابقات ورزشی دنیاست، شاهد رقابت افرادی نبودیم که قاعدتاً باید در تیمهای پاراالمپیک باشند. نیازی نیست برای یافتن این افراد توانمند تنها در فهرست تیمهای حاضر در المپیکهای مختلف تجسس کنیم. کافی است گاهی از نعمت بیناییای که داریم اندکی بیشتر و بهتر بهره ببریم تا در همین اطراف خود افرادی را ببینیم که به لحاظ ظاهری سلامت جسمانی ما را ندارند، اما کارهایی را انجام میدهند که از عهده و توان ما خارج است چراکه ما به لطف سلامتیای که داریم، هرگز آنطور که باید تلاش و تقلا نمیکنیم، در حالی که آنها برای اثبات خود به جامعه و اطرافیان از هیچ کوششی فروگذار نیستند.
اگر کمی خوب نگاه کنیم، انسانهایی را خواهیم دید که بهرغم نقص عضو، شاهکار خلقت هستند؛ افرادی که قدر زندگی و تواناییهایی را که دارند به خوبی میدانند، افرادی که جای غرولند به سرنوشت یا ایرادگرفتن از زمین و زمان برای یک زندگی خوب تلاش میکنند و هیچ سختیای نمیتواند باعث شود پا پس بکشند. در واقع این آنها هستند که برای زندگی تلاش میکنند نه ما که از نعمت سلامتی کامل بهره میبریم، اما جای استفاده درست از آن به زمین و زمان ایراد میگیریم!
بزرگترین مشکل این افراد، اما نابینایی افراد سالم است؛ افرادی که باید شرایط را جهت زندگی سالم عامه مردم مهیا کنند، ولی نقص دیدگاه آنها باعث میشود قسمت مهمی از جامعه را نبینند؛ قسمتی که در پیادهرو، اتوبوس، مترو، سینما، پارک و ... سهم دارند، اما کمتر کسی به سهم آنها از زندگی توجه میکند، حال آنکه افراد توانیاب زیادی در کشور وجود دارند که خود را به اشکال مختلف و در هر حوزهای ثابت کردهاند، اما حتی این مهم هم باعث نشده است نقص دیدگاه ما تغییر کند؛ نقصی که ثابت میکند این ما هستیم که نابیناییم، نه روشندلان.