جوان آنلاین: دلال در لغت به معنای واسطه است و به کسی گفته میشود که بین خریدار و فروشنده رابط میشود و در ازای انجام معامله سود دریافت میکند، بنابراین دلالی آنچنان بد نیست و اتفاقاً باعث تسهیل روند معاملات میشود، اما این موضوع زمانی فضای اقتصاد را به ابتذال میکشاند که به عرصه فعالیت خونآشامان تبدیل میشود تا جایی که امروزه این حوزه گسترده شده است و از دلالی فوتبال گرفته تا کالاهای مختلف مانند ارز، سکه و دلار که این روزها بسیار دیده میشود، حتی در جایی جان انسانها هم به میان میآید (خرید و فروش کلیه) و دلالی در زمینه پزشکی و عمل جراحی نیز به چشم میخورد! در اقتصادهای پیشرفته، واسطهگری شغلی قانونی و اثرگذار است که جریان اقتصاد را تسهیل میکند و در جایی اعتمادساز و محل رجوع مشتریان نیز است تا جایی که بسیاری از تجار بزرگ نیازهای خود را با آنها مطرح میکنند و طبق نظر آنها بسیاری از قراردادهای خرید و فروش امضا میشود، اما میدانیم در هر شغلی خوب و بد وجود دارد، به همین دلیل در کشور ما دلالی با رخنه افراد سودجو خدشهدار و همهگیری آن تبدیل به یک آسیب شده است. در گفتوگویی که با دو روانشناس کردهایم، آنان تأکید کردهاند باید مسیر اشتغال مفید و آشنایی به مشاغل مولد را فراهم کرد تا نسلهای آتی به دلالی و واسطهگری جذب نشوند.
دلالی را تا بهرهکشی از دیگران تنزل دادیم
امین حشمتی، روانشناس معتقد است: دلالی به معنای واسطهگری برای تسهیل معاملات و خرید و فروش چیز بدی به حساب نمیآید. واسطهگری اگر مطابق استانداردهای کسبوکار انجام گیرد، امری مثبت و اگر فقط برای رسیدن به منفعت شخصی باشد و علاقه اجتماعی زیر پا گذاشته شود، امری منفی محسوب میشود. حال فردی که به دنبال چشم و همچشمی است یا گرایش به زندگی مصرفی دارد، برای رسیدن به خواستههای شخصی از خودش رفتار تکانشی نشان میدهد و تا حدی به دلالی منفی سوق پیدا میکند که تیپ شخصیتی بهرهکش را برای خود رقم میزند، طوری که نگاهش به دیگران و اجتماع فقط برای کسب منفعت خواهد بود.»
حشمتی در ادامه میگوید: «یقیناً دلالی غیرعلمی و غیراصولی علاوه بر اینکه سبب ایجاد تشنج در بازار میشود، آسیبهای روانی را نیز با خود به همراه دارد، مثلاً ممکن است به ایجاد بیاعتمادی و اضطراب در افراد یا سبب گسستهشدن ارتباطات کاری منجر شود.»
این روانشناس ترویج فرهنگ دلالی را موجب تغییر نگرش در زندگی میداند و میافزاید: «دلالی غیرعلمی به آسیبهای روانی منجر میشود. با وجود چنین وضعیتی، انسان دیگر فرصتی برای معنویت و یافتن معنای زندگی نخواهد داشت چراکه او نیاز به پیوند با خود، دیگران و طبیعت دارد و با قطعکردن پیوند خود با هر یک از سه موارد مذکور نه تنها فرصت استفاده از زمان حال را از دست میدهد، بلکه با پرداختن به آینده به خود اضطراب وارد میکند و با خوردن حسرت گذشته، خود را به سوی افسردگی میبرد.»
وی با اشاره به تغییر نگرش نسل امروز نسبت به شغل و میزان درآمد اظهار میدارد: «متأسفانه افراد نسل جدید به سوی عافیتطلبی رفتهاند و میخواهند ره صدساله را یکشبه طی کنند، به همین خاطر سعی میکنند به دلالی روی بیاورند و از اینکه فقط برای خودشان رؤیا میخرند، غافلند و نمیدانند که دارند فقط خودشان را سرخورده و ناامید میکنند.»
حشمتی با نگاه به نقش پررنگ والدین در خودکفاکردن فرزندان در گذشته برخلاف والدین امروزی میگوید: «نقش خانواده به خصوص والدین این است که باید نسبت به سبک والدگری سهلگیرانه خود تجدیدنظر کنند و رفتاری مقتدرانه از خود نشان دهند. همچنین با ایجاد تعاملات خانوادگی سالم، فضای معنوی را در خانواده خود توسعه دهند. خانوادههای دیروزی فرزندان خود را در همان ابتدای نوجوانی به دنبال کسبوکار میفرستادند تا خودکفایی و استقلال را تجربه کنند، اما والدین امروزی سهلگیر شدهاند و حتی انجام کارهای شخصی فرزندانشان را بر عهده میگیرند. همین امر سبب سختیناپذیری آنها میشود و به عبارتی با محبت بیمورد به فرزندشان در تربیت آنها کوتاهی میکنند و فرزندان نیز دنبال کارهای کمدردسر ولی پولساز میروند که دلالی یکی از آنهاست.»
این روانشناس میافزاید: «راهکار خروج از چنین وضعیتی آن است که مسئولان آموزشوپرورش بچهها را با مشاغل مفید و مولد آشنا کنند و حتی دورههای عملی مشاغل مفید را برای آنها در برنامه درسیشان تدارک ببینند. علاوه بر این از مسئولان گرامی انتظار داریم برنامههای مربوط به تفکر خلاق و به خصوص تفکر انتقادی در مدارس را به صورت مدون و کاملاً برنامهریزی شده اعمال کنند. از والدین نیز انتظار میرود، علاوه بر موارد ذکرشده، به فرزند نوجوان خود اجازه دهند به یک کار پارهوقت بپردازد. اشتغال به کار نوجوانان، هر چند پارهوقت، سبب افزایش اعتمادبهنفس، مهارت اجتماعی، تفکر خلاق و تفکر انتقادی میشود و از طرفی به این باور میرسند که برای رسیدن به هر چیزی باید به خود زحمت دهند و قدر داشتههای خود را بیشتر بدانند.»
ترویج سوداگری نگرش مثبت به زندگی را تغییر میدهد
عذرا میرآخوری، روانشناس نیز عوامل گرایش مردم به دلالی را عدمنیاز به تخصص در دلالی و داشتن سودهای فراوان در زمان کم و زحمت کمتر برای تأمین نیازهای زندگی تجملاتی میداند.
میرآخوری با تأکید بر اینکه باید در هر حوزه فعالیتی، تخصص افراد و هدف فعالیتشان بررسی شود، گفت: «ترویج فرهنگ دلالی و سوداگری میتواند نگاه و نگرش خوبزندگیکردن را تغییر دهد و افراد را نگران آینده خود کند چراکه تمام تمرکز و تفکر و انرژی آنها صرف سود بیشتر با هر قیمتی برای رفع نیازهای تجملاتی و داشتن هر امکاناتی میشود و این سبک زندگی و نگاه را که میگوید از داشتههایمان لذت ببریم، از بین میبرد.»
این روانشناس دادن آگاهی و فراهمکردن شرایط تحصیلی و آموختن تخصصهای حرفهای برای فرزندان به جهت داشتن اهداف شغلی را از جمله وظایف و نقش والدین در برابر فرزندان میداند تا آنها را از انتخاب مشاغل با کار کمتر، اما سوددهی بالا و سریع منصرف کنند.
وی راهکارهای گرایش به فعالیت مفید به جای دلالی در نسلهای جدید را ایجاد فرصتهای آموزشی و تحصیلی مناسب برای فرزندان از سوی والدین، ایجاد زمینههای مهارتی و شغلی از طرف مسئولان، داشتن تخصص افراد برای فعالیت در هر حوزه، آموزش به والدین در جهت همراهی با فرزندان به جهت داشتن هدف و مسئولیتپذیری، مدیریت واسطه بین تولید کننده و مصرفکننده از سوی مسئولان را نام برد و در مقایسه والدین دیروز با خانوادههای امروزی گفت: «والدین فرزندان دیروز به آنها یاد میدادند با سختی کشیدن و تلاش به آنچه میخواهند برسند ولی والدین امروز این نگرش را ندارند. در واقع والدین امروزی ماهی به بچهها میدهند و والدین دیروز ماهیگیری را به فرزندانشان میآموختند.»