جوان آنلاین: کانال تلگرامی «ترجمان» خلاصهای از یادداشت فرانک مکاندرو، استاد روانشناسی و عضو برگزیده انجمن علم روانشناسی را که متن کامل آن با ترجمه در وبسایت ترجمان کار شده است، به اشتراک گذاشت. در این یادداشت آمده است: دوران دبیرستان برای بیشتر افراد فراموشنشدنیترین دوران زندگی است. فرقی نمیکند سالهای دبیرستان به ما خوش گذشته باشد یا بد، بههرحال، میزان خاطراتی که از این دوران برایمان میماند، در مقایسه با هر دوره دیگری از زندگی بیشتر است. طوری که برخی پژوهشگران سالهای دبیرستان را دوره «تورم خاطره» نامیدهاند. تأثیر خاطرات دوره دبیرستان بهشکل جالبتوجهی بیش از بقیه عمرمان است. برای مثال، اگر از یکی از همکلاسیهایمان در ۱۶ سالگی بدمان بیاید، خیلی بعید است که این احساس در ۳۰، ۴۰ یا ۵۰سالگی تغییر کند. چرا؟
اکثر ما دبیرستان را با ملغمهای از احساس دلتنگی، حسرت، لذت و خجالت به یاد میآوریم. این احساسات قوی بهمعنای خاطرات قوی است. حتی آهنگهای این دوره طوری در یادمان میماند که دیگر هیچوقت تکرار نمیشود.
بخشی از تورم خاطرات دبیرستان، بیگمان بدینخاطر است که در دوران نوجوانی، حساسیت مغز نسبت به بعضی از انواع اطلاعات تغییر میکند. احساسات به مغزمان سیگنال میفرستند که رویدادهای مهمی در حال وقوع است. در عین حال، سالهای نوجوانی آکنده از بازخوردهای اجتماعی مهمی از سوی معلمان، همکلاسیها و پدر و مادرمان درباره مهارتها، جذابیت، جایگاه و مطلوبیتمان است. از قضا شناختی که در این دوره از خودمان به دست میآوریم به شکل حیرتآوری پایدار است و تا سالهای بزرگسالی باقی میماند.
روانشناسی تکاملی در پژوهشهای اخیرش، فرضیههای تازهای برای حل این معما پیشنهاد کرده است. این دانشمندان میگویند از هزاران سال پیش، دوره نوجوانی لحظه «تعیین جایگاه فرد» در گروه بوده است.
کسی که در ۱۸، ۱۷ سالگی بهعنوان یک شکارچی زبده و شجاع شناخته میشد، تا آخر عمر از این جایگاه بهرهمند بود و کسی که در این دوران برچسب بیعرضه و ضعیف میخورد، دیگر نمیتوانست به مدارج بالای اجتماعی برسد. روانشناسان تکاملی میگویند به همین دلیل آدمها، ناخودآگاه در این مقطع سنی بهشکل فوقالعادهای تلاش میکنند «شاخ» شوند. حساسیت آنها به هر چیزی که صلاحیتشان را زیر سؤال ببرد، بالا میرود و تمام تلاششان را میکنند تا قدرتمند و جذاب و شکستناپذیر جلوه کنند.
قدرتنماییهای دوران نوجوانی میتواند به عرصه رقابتی وسواسگونه بین همسنها تبدیل شود. طی این رقابت ذهن ما با حساسیتی حیرتانگیز خوبیها و بدیهایی که هرکس در حق ما میکند به یاد میسپارد.
انسانهای امروزی این سالهای پرفراز و نشیب را در دبیرستان سپری میکنند و کسانی که با آنها مسابقه شایستگی و قدرت و جذابیت میگذاریم، همکلاسیهایمان هستند. به همین دلیل است که از رفتارهای آنها جزئیاتی به یاد میآوریم که هیچوقت از همکاران دوران بزرگسالیمان به یاد نمیآوریم. به عبارت سادهتر، همکلاسیهای دبیرستان برای همه عمر مهمترین دوستان و دشمنان ما در زندگی باقی میمانند. ممکن است دهها سال از آنها خبری نداشته باشیم، اما به محض آنکه چیزی دربارهشان میشنویم، گوشمان تیز و مسابقه قدیمی در ذهنمان زنده میشود.
یک نکته دیگر نیز قضیه را پیچیدهتر میکند؛ دبیرستان احتمالاً آخرین باری در تمام عمر باشد که همه نوع آدمی گرد هم میآیند، آنهم تنها به این دلیل که همسن هستند و در یک محله زندگی میکنند. بله، البته که دبیرستانها خیلی اوقات تفکیکهایی بر مبنای نژاد و وضع اقتصادی دارند، اما دبیرستانیها باز هم نسبت به هرآنچه بعدها در زندگیشان پیش آید، با تنوع روزانه بیشتری روبهرو هستند.
پژوهشها نشان داده که افراد، پس از دبیرستان، خود را بر اساس هوش، ارزشهای سیاسی، ترجیحات شغلی و طیف وسیعی از دیگر ابزار غربالگری اجتماعی سامان میدهند، اما درعینحال، افرادی که در دبیرستان میشناختید، بهطور پیشفرض، مبنای مقایسههای اجتماعیتان باقی میمانند. بر اساس «نظریه مقایسه اجتماعی»، ما ازطریق مقایسه خود با دیگران میفهمیم چقدر خوب هستیم و برداشتی از ارزش شخصی خود ترتیب میدهیم؛ هرچه افراد موردنظر بیشتر به ما شبیه باشند، بهتر میتوانیم نقاط قوت و ضعف خود را بسنجیم. از آنجا که همکلاسیهای دبیرستانمان همیشه همسن ما خواهند بود (و نیز با توجه به اینکه آنها شروعی مشترک با ما داشتهاند)، علاقهای ذاتی وجود دارد برای اینکه بفهمیم بعدها چه به روز آنها آمد و این امر شاید دلیلی نداشته باشد جز اینکه بفهمیم زندگی خودمان در مقایسه با آنها چطور است.
با این اوصاف، تعجبی ندارد که رابرت ساوثی، شاعر رمانتیک انگلیس مینویسد: «صرفنظر از اینکه چند سال عمر کنید، ۲۰ سال نخست همیشه نیمه بلندترِ عمرتان است».