سوژههای اجتماعی در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم نادیده گرفته شدهاست؛ اعتیاد، طلاق، حاشیهنشینی، پیری جمعیت، بازنشستگی و محیط زیست، گویا همچنان هم قرار نیست با یک برنامه منسجم و زمان بندی شده حل شوند. درست است که هنوز مناظرات انتخاباتی به مسائل اجتماعی و فرهنگی کشیده نشدهاست، اما از نحوه مواجهه نامزدها، مستندهای پخششده و میزگردهای ارائهشده پیداست که این ابر معضلات جامعه ایرانی از سوی رؤسای جمهور بالقوه ایران هم رهاشده هستند.
میتوان مدعی شد، آن گونه که از اظهارنظر برخی نامزدها هم برمی آید، با حلشدن مسائل اقتصادی، این سوژههای اجتماعی هم خود به خود حل میشوند (!)، اما اشتباه راهبردی برای حل مسائل اجتماعی همین نگاه عاریتی و ضمنی به آسیبهای اجتماعی است. علتالعلل باقی ماندنو در بعضی موارد بیشتر شدن مسائل ناگوار اجتماعی، همین رویکرد غیرکارشناسی است. اتفاقاً برعکس، پربیراه نیست که ادعا کنیم با ارائه یک برنامه ذوابعاد برای حل مسائل اجتماعی، میتوان انتظار بهبود در شرایط اقتصادی را هم داشت.
فهم این مسئله چندان دشوار نیست، اما فضای غیرنخبگانی حاکم بر انتخابات اجازه طرح کارشناسی این موضوعات را نمیدهد. به بیان دیگر، صحبت نامزدها پیرامون مسائل اقتصادی و انتظار ایجادشده در فضای جامعه برای پاسخگویی به مشکلات اقتصادی، اساساً اجازه طرح موضوعات اجتماعی را به عنوان موضوعی مستقل و غیروابسته نمیدهد: چه بسا طرح نظرات نامزدها درباره مسائل اجتماعی برای آنها منفی و رأیسوز هم به حساب بیاید. رفع این معضل، به انتخابات ۸ تیر نمیرسد، اما لااقل میتوان این انتظار را ایجاد و بر آن پافشاری کرد که پرداختن به مسائل اجتماعی، لازمه انتخابات خصوصاً انتخابات ریاست جمهوری است. نباید انتظار داشت کلاف سردرگم مسائل اجتماعی، با دست فرمان موجود به سمت باز شدن حرکت کند. البته این موضوع به معنای نادیده گرفتن طرح مطالبات اجتماعی از چهاردهمین نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیست. از همین امروز هم میتوان و باید با رویکردی ویژه معضلات و ابرمعضلات اجتماعی را در تبلیغات و مطالبات انتخابات پیشرو گنجاند.
نخبگان جامعه، از دانشگاهیان گرفته تا روحانیون صاحب منبر، در این خصوص وظیفه سنگینی برعهده دارند. توجه دادن مردم به مسائل اجتماعی، صرفنظر از مسائل اقتصادی، باعث میشود نامزد کسب کرسی دوم اجرایی کشور، دست کم و برای رفع دغدغه ایجاد شده درباره مسائل اجتماعی، برای رفع آسیبهای اجتماعی به تقلا بیفتد. بحثهای کارشناسی و بین نخبگانی، که البته بیشتر و غالباً هم غیررسانهای است، اهمیت قابلتوجهی برای مسائل اجتماعی قائلند، اما این اهمیت در همین لایه مدفون شدهاست. برونداد این بحثها و حساس کردن اذهان نسبت به این مسائل، باید به عنوان یک کارویژه برای جامعه دانشگاهی و حوزوی بازتعریف شود.
بر کسی پوشیده نیست که ارائه برنامه کارشناسی برای برونرفت از پیری جمعیت، که یک مسئله اولاً بالذات اجتماعی است، حلّال مسائل اقتصادی در میان مدت و بلندمدت است و برعکس، بی برنامگی در مواجهه با پیری جمعیت، مشکلات اقتصادی را غامضتر میکند. تقریباً همه کارشناسان تأیید میکنند که با برچیدهشدن حاشیه نشینی به عنوان یک آسیب اجتماعی، ظرفیتهای زیادی در اختیار مولدسازی اقتصادی قرار میگیرد. داشتن برنامه منسجم برای مقابله با اعتیاد و طلاق هم به همین نحو، بهبودی شاخصهای اقتصادی و حتی سیاسی را به همراه خواهد داشت.
با این همه، همیشه بحرانهای اجتماعی تابعی از مسائل اقتصادی پنداشته شدهاست. تغییر نگاه به مسائل اجتماعی و خارج کردن آنها از موضوعات فرعی و دست چندمی، نه تنها میتواند تراز اجتماعی ایران را ارتقا دهد، بلکه اقتصاد جامعه ایرانی را هم متحول میکند.