تیم ملی فوتبال نوجوانان ایران یک بار دیگر از کسب عنوان قهرمانی جام ملتهای زیر ۱۷ سالههای آسیا باز ماند، حال آنکه عملکرد خوبی داشت و موفق به کسب سهمیه جام جهانی هم شد، اما تداوم یکسری ایرادها اجازه نداد بار دیگر بر سکوی نخست آسیا بایستیم و این همان مسئلهای است که باید ریشهای بررسی و حلوفصل شود.
در نوجوانان ۶۰درصد دانش بازی و ۴۰درصد فوتبال است. درست برعکس بزرگسالان که به دلیل کامل شدن سواد و دانش فوتبالی، دو تیم که برابر یکدیگر قرار میگیرند، آمادگی جسمانی و برتری تکنیکی و تفکرات استراتژیکی میتواند تعیینکننده تیم برتر باشد، اما در نوجوانان هر تیمی که فیزیک بهتر و دوندگی بیشتر و بالاتری داشته باشد و توان درگیری بهتری داشته باشد، میتواند تعیینکننده تیم برتر میدان باشد، ولی باید ۴۰درصد دانش فوتبالی را هم داشته باشد و فاقد آن ۴۰درصد اطلاعات و دانش فوتبالی نباشد. آنچه ما در بازیهایی مثل بازی با یمن که با تساوی به پایان رسید یا مصاف با ژاپن که باخت ایران را به همراه داشت، مشاهده کردیم، این بود که حریفان ما اگر چه برتری میدانی داشتند، اما برتری بدنی نسبت به تیم ایران نداشتند، یعنی به هیچ عنوان نمیتوانیم بگوییم نوجوانان ایران به لحاظ بدنی ضعیفتر بودند یا حتی دوندگی کمتری داشتند، از لحاظ تکنیکی هم برتری چندانی نداشتند، حتی وقتی کار به تبحر، خصوصاً روی توپ میرسید چراکه در نوجوانان معمولاً فرصتی برای این جداسازی نیست که شما مثلاً بازیکنی در حد مسی یا رونالدو ببینید که به دلیل تکنیک خاصی که دارند در دنیا مطرح شوند. در نتیجه به لحاظ تکنیکی هم از حریفان چیزی کم نداشتیم، ضمن اینکه نوجوانان ایران در مواردی، چون شوت زدن، دریبل زدن یا عبور حریف نیز چیزی کم نداشتند، اما در دو مورد بارها و بارها به مشکل خوردند، به همین دلیل نتیجه مطلوب را نگرفتند و بار دیگر دستشان از لمس جام قهرمانی کوتاه ماند. دلیل اصلی ناکامی ایران در کسب عنوان قهرمانی در جام ملتهای زیر ۱۷ سالههای آسیا این است که تفکر ما در تیم نوجوانان هنوز هم تفکر فیزیکی است، یعنی از برتری بلوغ زودرسی که در مناطقی، چون ایران، عربستان و جاهای گرمسیر به وجود میآید، استفاده میشود و فیزیکهایی برداشته میشود که شاید حتی در یک نظر این تردید ایجاد شود که آیا او یک نوجوان است؟! یعنی کمتر سراغ بازیکن ریزنقشی میرویم که روی موارد تاکتیکی اشراف بیشتری دارد و برعکس روی نفراتی دست میگذاریم که به لحاظ فیزیک بدنی سرتر هستند تا بتوانیم در زمین بازی با تمرکز و تکیه روی قدرت بدنی حرف اول را بزنیم. در اصل ما تفکر خود را روی میدانیها میگذاریم، یعنی دونده بودنها، گام بلندها، ستبر بودنها و نفراتی که فیزیک درشت دارند. وقتی این نوع تفکر را به همه تیم تزریق میکنیم و تعمیم میدهیم، در واقع یکسری فاکتورهای حیاطی فوتبال را از دست میدهیم. در اصل وقتی شما به لحاظ بدنی قویتر میشوید، دیگر برای گرفتن توپ از فن استفاده نمیکنید، بلکه از زور و قدرت بدنیای که دارید بهره میبرید، یعنی هنری برای گرفتن توپ خرج نمیکنید و فقط روی زوری که دارید تمرکز میکنید. این در نگاه نخست بد نیست، اما وقتی هر ۱۰ نفر بیشتر از نیروی اضافه بدن خود استفاده میکنند تا توانمندیهای فنی، مثل پهلوانانی میمانند که اگر کشتی به هل دادن بکشد، برنده خواهند بود، اما اگر به فن زدن برسد، نتیجه را واگذار میکنند. در اصل مشکل ما همین مسئله بود؛ اینکه هنوز صرفاً با همان تفکر قدرت پیش میرویم و خوشحال هم هستیم که موفق به کسب جواز حضور در جام جهانی شدیم، اما نمیگوییم که به ژاپن هم ۳ بر صفر باختیم و باز هم دستمان از لمس جام کوتاه ماند چراکه فوتبال ما نتیجهگراست و تا زمانی که مسئولان نتایج را آماری تعقیب میکنند، کادر فنی تیم ملی نیز ناچار است برای آنکه زودتر نتیجه بگیرد، تمرکزش را روی قوای جسمی و تواناییهای فیزیکی بگذارد. نه فقط، چون نتایج آماری منافع بیشتری برای مربیان دارد، بلکه به آن جهت که برای مردم و مسئولان نیز دلچسبتر است. در واقع نگاه جامعه ما اینگونه است. اینکه صرفاً برابر حریف برنده باشیم. بگویم از این تعداد بازی این تعداد برد داشتیم و این تعداد باخت، یعنی همه چیز آمار است نه نحوه بازی و عملکرد تیم! وقتی شما از همان پایه تفکرتان این است که با قدرت بدنی به نتیجه برسید، پس زمان کمتری روی علم و دانش میگذارید و با همین دیدگاه و تفکر به ردههای بالاتر میرسید، به همین دلیل هم است که تا وقتی پای قدرت بدنی در میان است، میتوانید برنده باشید و خیلی هم خوب پیش میروید، اما وقتی پای علم و دانش به میان بیاید، به مانع برخورد میکنید و از رسیدن به موفقیتی که خواهان آن هستید باز میمانید و این واقعیت است.