سرويس بينالملل جوان آنلاين: سخنان جدید دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا در مورد افغانستان، هرچند در برخی کشورها، چون جمهوری اسلامی ایران تازگی نداشت، اما برای دولت و مردم افغانستان تکاندهنده بود. برخی کشورها از جمله ایران که چهار دهه است با امریکا و سیاستهای کجدارومریز آن در منطقه و جهان دست و پنجه نرم میکنند، بهخوبی میدانند در پشت پرده این چهره نقابدار امریکا و سیاستمداران این کشور چه میگذرد؛ اما افغانستان پساطالبان روی امریکا به عنوان یک همپیمان راهبردی، حساب ویژه و جداگانهای باز کرده بود؛ اشتباهی راهبردی که با گذشت هر روز، بیشتر خود را نمایان میسازد.
دونالد ترامپ روز دوشنبه (۳۱ خرداد) در دیدار با نخستوزیر پاکستان در کاخ سفید گفت که ترجیح میدهد با پاکستان همکار شود تا امریکا به جای عملی «ویرانکننده»، پیروز این نبرد شود؛ «اگر ما بخواهیم که در یک نبرد در افغانستان مبارزه کنیم، من میتوانستم در یک هفته پیروز این نبرد شوم. من نمیخواهم که ۱۰ میلیون تن را بکشم. اگر من بخواهم که پیروز نبرد شوم، افغانستان از کره زمین محو و تمام خواهد شد.» این اظهارات تکاندهنده، گستاخانه و بیپرده، چهره واقعی سیاستمداران امریکا را برای دولتمردان افغانستان و سیاسیونی که سالها سنگ این کشور را به سینه میزدند، آشکار کرد. به دنبال این سخنان، واکنشهای منفی گستردهای در افغانستان -از رهبری دولت گرفته تا سیاسیون و بدنه جامعه- شکل گرفت که در نوع خود بیسابقه است؛ ریاستجمهوری افغانستان خواهان صراحت و توضیحات واشنگتن در مورد اظهارات دونالد ترامپ شد؛ حامد کرزای، رئیسجمهور پیشین سخنان ترامپ را توهین به مردم افغانستان دانسته و محکوم کرد؛ حنیف اتمر، از نامزدان برجسته انتخابات ریاست جمهوری و کسی که پیمان امنیتی با امریکا را امضا کرد، سخنان ترامپ را در تضاد با غرور ملی و عزت مردم افغانستان خواند و حتی نماینده اتحادیه اروپا در افغانستان تصریح کرد که به جای کشتن ۱۰ میلیون انسان، آنها در فکر نجات ۱۰ میلیون شهروند افغانستان از فقر هستند. گروه طالبان نیز که در حال مذاکرات صلح با امریکا است، به این کشور گوشزد کرده که افغانستان گورستان امپراتوریها بوده و خواهد بود. این واکنشها تنها نمونه کوچک و آرامی از واکنشهای منفی گسترده مردم افغانستان به یاوهگوییهایی دونالد ترامپ است؛ چه اینکه واکنشهای منفی در میان عموم مردم این کشور، بسیار جدی و وسیع بوده است.
پنج سال پیش کمتر کسی هشدارهای حامد کرزای، رئیسجمهور وقت افغانستان در مورد امضای پیمان امنیتی با امریکا را جدی میگرفت. پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی نیز همواره کرزای به دلیل انتقادهای بیپرده و صریح از سیاستهای امریکا مورد سرزنش قرار میگرفت، اما امروز دیگر بر هیچکسی پوشیده نیست که نگرانیهای حامد کرزای در مورد نیات پلید امریکا و اهداف پیدا و پنهان این کشور در افغانستان، قابل تأمل بوده است. کرزای بر این باور بود که اگر امریکا بخواهد، میتواند در یک هفته صلح را در افغانستان تأمین کند؛ اما این کشور به خاطر اهداف منطقهای که دارد، نمیخواهد چنین صلحی برقرار شود؛ چه اینکه این صلح و ثبات، پای امریکا را از میدان بازی افغانستان در قلب آسیا، برخواهد چید. کرزای تأکید میکرد تنها در صورتی حاضر به امضای پیمان امنیتی با امریکاست که تضمین دهد در افغانستان صلح خواهد آمد و این کشور به توسعه اقتصادی دست خواهد یافت؛ وعدهای که بارها از زبان امریکاییها مطرح شده، اما جنبه عملی پیدا نکرده است. امریکا در طول ۱۸ سال گذشته، جز کشتار غیرنظامیان افغانستان، تضعیف دولت و جایگاه آن، حمایت از هراسافکنی و بیثباتی و همچنین کمک به رشد کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر و تبدیل افغانستان به بزرگترین کشور تولیدکننده مواد مخدر دنیا، دستاورد دیگری نداشته است. دموکراسی امریکایی هم چیزی جز بیبندوباری، فساد و فحشا، از بدنه دولت گرفته تا در میان مردم به دنبال نداشته است؛ هرچند باید گفت که قسمت عمده مردم افغانستان همواره در برابر این بیبندوباریها و فساد قرار داشتهاند.
نوع موضعگیریهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا و مقامهای مختلف این کشور در مورد افغانستان نشان از چند دستگی، اختلاف، بیبرنامگی محض و ناآگاهی پیرامون تحولات این کشور است. ترامپ پس از روی کار آمدن، با استراتژی جنوب آسیای خود، از یکسو بر طالبان و پاکستان تاخت؛ برای این دو خط و نشان کشید، اما اندکی بعد که بیش از پیش در باتلاق افغانستان فرو رفت، از در مذاکره و دوستی با هر دو وارد شد و امروز در آستانه هشتمین دور مذاکرات امریکا با طالبان قرار داریم. در هفت دور مذاکرات گذشته، دیپلماتهای ارشد امریکایی از جمله زلمی خلیلزاد چنان با رهبران و نمایندگان طالبان نشست و برخاست کرده و گل گفتند و گل شنفتند که گویی اساساً هیچ مشکلی بین آنها در ۱۸ سال گذشته وجود نداشته است.
این رویکرد امریکا در برابر صلح افغانستان و مذاکره با طالبان از همان ابتدا سؤالبرانگیز بود؛ چه اینکه سالها پیش، حتی در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱، امریکا این فرصت را داشت که با باز کردن پای طالبان در این کنفرانس و شریک ساختن آنها در قدرت، برای همیشه زمینه منازعه در افغانستان را بخشکاند. در سالهای بعد و اوایل ظهور طالبان پس از سال۲۰۰۶ نیز امریکا این فرصت را داشت زمینه صلح با طالبان را فراهم کند، اما مخالف سرسخت روند صلح افغانستان بود و به همین دلیل تلاشهای حامد کرزای به نتیجه نرسید.
امروز هم امریکا برنامه جدیدی برای افغانستان، آسیای مرکزی و دیگر کشورها و قدرتهای منطقه دارد. امریکا در شرایط کنونی واقعاً به این نتیجه رسیده که تاریخ مصرف طالبان گذشته و گروهی خونخوار و ترسناکتر، که آرمان خلافت جهانی را در سر میپروراند و خود را در یک جغرافیا محدود نمیداند، پس از شکست در سوریه و عراق، باید در میدانی جدید وارد عرصه مبارزه شود. شاهد این ادعا، بزرگنمایی حضور داعش در افغانستان توسط فرماندهان ارشد امریکایی و مقامهای پنتاگون است؛ در حالی که مقامهای امنیتی افغانستان این ادعاها را بهشدت رد میکنند. متأسفانه باید گفت که امریکا در شرایط کنونی بهشدت پروژه داعشسازی در افغانستان را دنبال میکند و شاهد مثال آن، کمکهای پیدا و پنهان این کشور به گروه داعش است. چندی پیش طالبان در بیانیهای اعلام کرد که بالگردهای امریکایی فرماندهان داعش را از محاصره این گروه نجات داده و به مکان امنی منتقل کردند.
جدای از این اظهارات گستاخانه دونالد ترامپ در مورد افغانستان که همانند توفانی میگذرد، رویکردها و راهبردهای پنهان این کشور، با استفاده از روند صلح با طالبان برای آینده افغانستان نگرانکننده است. آنچه مشخص است، امریکا با زیر پا گذاشتن تمام دستاوردهای ۱۸ سال گذشته افغانستان که صدها هزار قربانی گرفته، برنامهها و اهداف نگرانکنندهای بدون توجه به قوانین این کشور روی دست دارد. امریکاییها در روند یک سال گذشته صلح افغانستان، نه تنها دولت این کشور را به حاشیه برده و جایگاه آن را تضعیف کردند، بلکه برعکس به گروه مخالف مسلح این دولت مشروعیت داده و برای تعیین سرنوشت افغانستان با آنها وارد مذاکره شدند و از طرف دیگر، طرح تعویق انتخابات ریاست جمهوری، تعلیق قانون اساسی، برهم زدن ساختار نظام سیاسی موجود و تشکیل دولت موقت را در سر میپرورانند؛ برنامههایی که بار دیگر افغانستان را به نقطه صفر بازخواهد گرداند. در این بین، متأسفانه، چون امریکا قسمت عمدهای از بودجه دولت افغانستان را تأمین میکند، دولتمردان و سیاسیون این کشور همواره فرمانبردار مطیع دیکتههای امریکا بوده و هستند؛ اما قطعاً این راه نجات افغانستان نخواهد بود.
امید میرود به دنبال سخنان گستاخانه جدید دونالد ترامپ، دولتمردان و سیاسیون در افغانستان و حتی طالبان، اندکی به خود آمده، رویکردی جدید در برابر راهبردها و سیاستهای امریکا در این کشور روی دست بگیرند؛ زیرا قطعاً یکی از راههای نجات افغانستان در رهایی از ایالات متحده امریکا و سیاستمداران این کشور، چون دونالد ترامپ خواهد بود.