سرویس تاریخ جوان آنلاین: روزهای اکنون، تداعیگر آغاز نخستوزیری اسدالله خان امیرقاینات معروف به اسدالله علم است. او از جنبههای گوناگون شخصیتی در خور مطالعه است، به ویژه از لحاظ یادداشتهایی که طی آن خلقیات خود وی و شاه را گزارش کرده است. در مقالی که پیشروی شماست به مدد خاطرات وی بخشی از مفاسد اخلاقی وی روایت شده است. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
محرک شاه در فساد اخلاقی بیشتر!
مفاسد اخلاقی محمدرضا پهلوی و درباریان او موضوعی نیست که بتوان آن را انکار کرد، اما در این میان افرادی هم به اصطلاح آتش بیار معرکه بودند و به این فساد اخلاقی دامن میزدند. یکی از برجستهترین افراد در این زمینه امیر اسدالله علم وزیر دربار شاه و امین او در این موارد بود. علم قبل از اینکه قدم به دربار بگذارد و در دورانی که هنوز در قاینات و بیرجند زندگی میکرد، به گفته خودش از ارتکاب اعمال غیراخلاقی ابایی نداشت، اما زمانی که قدم به دربار گذاشت، هم خودش در این زمینه بسط ید بیشتری پیدا کرد و هم در تشویق شاه به اینگونه مسائل، لحظهای دست از تلاش نکشید. او در زمره نخستین کسانی بود که با اشرف پهلوی رابطه برقرار کرد و به رغم تأهل، کمترین تعهد اخلاقی نسبت به همسر و خانوادهاش نداشت. او در این زمینه به قدری افراط میکرد که یک بار ثریا همسر دوم شاه به او سیلی زد و وقتی علت را از او پرسیدند گفت که علم در تشدید مفاسد اخلاقی شاه تأثیر بسیار مهمی دارد.
خلقیات علم در آئینه اسناد ساواک
علم در دهه ۱۳۳۰ در تمام مجامع عمومی و خصوصی به عنوان فردی عیاش و بیبندوبار شناخته میشد و ساواک در گزارش یک دی ۱۳۳۶ درباره او نوشت:
«اوقات بیکاری را به عیاشی میگذراند. به زنان علاقه فراوان دارد و اغلب شبها با زنان، مجالس عیش و نوش دارد. نقطه ضعف او زن است.» مهمترین منبع شناخت علم و تأثیر او در زندگی شاه را میتوان در خاطرات خودش جستوجو کرد. او در خاطراتش در ۶ مهر ۱۳۴۸ مینویسد:
«شام را با دوستم خوردم. خوش نگذشت. تماماً گریه کرد که وضع آیندهام نامعلوم است. من گفتم اگر روی زناشویی با من حساب میکنی باید به صراحت بگویم چنین کاری نمیتوانم بکنم ولی مثل یک عضو خانواده من میتوانی راجع به آینده حساب بکنی!»
هوسرانیهای شاه و علم به محدوده داخل کشور منحصر نمیشد، بلکه هر دو در کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، ایتالیا، انگلستان و سوئیس نیز با زنان بدکاره و فاحشه رابطه داشتند. علم برای اینکه سوءظن همسرش را بیش از پیش برنیانگیزد، برای سفرهای خارجی خود و ملاقات با زنان بدکاره، مستمسکهایی، چون مأموریت سیاسی یا معالجات پزشکی و امثال اینها را جور میکرد. او در ۱۴ آبان ۱۳۵۳ در خاطراتش مینویسد: «امروز بعدازظهر به کیش برگشتم. معشوقهام در اینجا به من ملحق شد و ساعات بسیار دلچسبی را گذراندیم.»
علم در ۱۲ مرداد ۱۳۵۴ مینویسد: «مخفیانه به سوئیس رفتم تا چند روزی را با معشوقهام خوش بگذرانم. بعداً در زوریخ به همسرم که با دندانپزشک قرار داشت ملحق شدم و با هم به تهران برگشتیم.»
مشتری روسپیان بینالمللی
در میان اسنادی که از علم به جا مانده، آدرس و مشخصات فاحشههای مختلف اروپایی از جمله لندن نوشته شده است. این اسناد نشان میدهند که او در شهرهای مختلف جهان دلالان ایرانی و خارجی برای پیدا کردن و معرفی زنان بدکاره داشته است. یکی از این دلالها شاهپور بهرامی، ساکن لندن بود که اسباب آشنایی و رابطه علم با زنی به نام اوسولا بود. یکی از زنان انگلیسی که با علم رابطه داشت، از اینکه او با وجود همسر همچنان به ولنگاریهای اخلاقی ادامه میداد، به شدت او را شماتت میکرد. در یکی از نامههای او به علم میخوانیم: «من نمیدانم چرا تو و آدمهایی مثل تو دوست دارند با هر دختری که دلشان میخواهد همبستر شوند، اکثر مردان انگلیسی و اروپایی تنها به همسرانشان اکتفا میکنند، من نمیدانم همسر شما چگونه شما را تحمل میکند؟ اگر مردی همسر نداشته باشد طبیعی است که برای ارضای خود دنبال جنس مخالف باشد ولی وقتی مردی دارای همسر زیبایی است چرا باید در پی زنان دیگر باشد؟ به هر حال من میخواهم برای همسر آینده و بچههای خود پاک باقی بمانم، اگر من با شما رابطه داشته باشم همیشه در مواجهه با همسر شما و شوهر آینده خودم و بچههایم احساس گناه خواهم کرد.»
ملک تاج همسر اسدالله علم که همواره از این رفتارهای او زجر میکشید، سرانجام از برخی افراد خاندان سلطنتی درخواست کرد به او در این زمینه تذکر بدهند و از او بخواهند در رفتارش تجدیدنظر کند. علم در این باره مینویسد:
«گفتوگویم را با خانم دیبا دیشب بعد از شام با ملکه مادر بازگو کردم. او اشاراتی کرد مبنی بر اینکه مردها همه الواطند و من بیشتر از همه. گفتم من به هیچ وجه کوتاه نیامدم و یادآوری کردم من همین هستم که هستم و خانم علم یا مرا تحمل میکند یا میگذارد و میرود...»
فرح دیبا، همسر شاه با اینکه از علم دل خوشی نداشت و دائماً با او در حال کشمکش بود، اما در این مورد در پاسخ به شکایت ملک تاج همسر علم از علم دفاع کرد! شاه به علم گفته بود: «راستی شهبانو به همسرتان گفته که دست از نق زدن به شما بردارد یا یاد بگیرد با این وضع کنار بیاید یا جامهدانش را ببندد و برود!» علم از این بابت بسیار تعجب میکند و میگوید: «خیلی عجیب است که شهبانو طرف مرد را گرفته است، چون زنها در اینگونه موارد معمولاً علیه مردان جبهه میگیرند!»
خودکشی همسر علم به دلیل مفاسد اخلاقی او
ملک تاج بارها برای مانع شدن علم از بیبندوباریهای بیحد او دست به خودکشی زد و حتی در ۱۹ آبان ۱۳۵۲ خطاب به دخترانش وصیتنامهای به این شرح نوشت: «نور چشمان عزیز، این چند کلمه را مینویسم که بدانید مقداری از زمینهای یافتآباد به همشیره بسیار عزیزم تعلق دارد. باید بهترین نقطه به ایشان داده شود. یعنی هر طور مایل باشد همان طور عمل بکنید، خیلی متشکر میشوم. با عزیزهای بهتر از جانم خداحافظی میکنم. امیدوارم اگر کار بدی در زندگی نسبت به شما کردهام، مرا ببخشید. رودابه و ناز عزیزم را زیاد میبوسم و قربان میروم، تقاضای دیگر من این است که نور چشمان سیاه نپوشند، اسد هم کراوات سیاه نزند و ختم هم نگذارند، بلکه همه خوشحالی بکنید. مخارج ختم را به فقیر بدهید. برای اینکه بابا بتواند بدون سر خر به زندگی خود ادامه دهد، خود را از بین میبرم. امیدوارم هر روز که میگذرد، بیشتر از زندگی خود لذت ببرد و کیف کند. من برای او دردسر بزرگی بودم.»
شبکهای برای شکار زنان مجرد و متأهل!

البته فساد اخلاقی و ولنگاریهای علم فقط به خودش منحصر نمیشد و او دیگران و به خصوص شاه را نیز در این مفاسد شریک میکرد. رابطه او و شاه فقط به مسائل سیاسی و اقتصادی و احتمالاً فرهنگی محدود نمیشد، بلکه بخش عمده رابطه این دو را مفاسد اخلاقی و ولنگاریهای جنسی تشکیل میداد. علم از همان سال ۱۳۲۰ که قدم به دربار گذاشت، در زمره مهمترین افرادی بود که برای هوسرانیهای شاه، زنان زیبا را شکار میکرد و به تدریج به دلیل این خاصه خرجیها به قدری به شاه نزدیک شد که مهمترین واسطه شاه با زنان بدکاره ایرانی و خارجی بود و بارها خشم ثریا، همسر شاه را برانگیخت. حسین فردوست هم در خاطرات خود از علم به عنوان مهمترین و نزدیکترین فرد به شاه در زمینه دلالی محبت و جور کردن معشوقه از داخل و خارجی کشور برای شاه یاد میکند که با همکاری اردشیر زاهدی این کار را انجام میدهد. فریدون هویدا برادر امیرعباس هویدا با یکی از قربانیان علم ملاقات میکند و در خاطراتش مینویسد: «چند تن از همکارانم به من خبر دادند که اردشیر زاهدی و اسدالله علم مأمور ترتیب دادن مجالس خوشگذرانی برای ارباب خود هستند، ولی با این حال هنوز نمیتوانستم مسئله را باور کنم تا آنکه در سال ۱۹۵۹ [۱۳۳۸ ش]در نیویورک با یک زن امریکایی که چند سال در تهران زبان انگلیسی درس میداد ملاقات کردم و از او شنیدم که موقع اقامتش در تهران، یک شب علم او را برای شرکت در میهمانی به منزل خود دعوت کرد و در آنجا ضمن یک پذیرایی مفصل و احترام فراوانی که برایش قائل شد، او را به یک اتاق پذیرایی برد که هیچ کس در آن نبود. بلافاصله بعد از آنکه علم از اتاق بیرون رفت، در دیگری باز شد و شاه به درون آمد...»
علم برای اینکه بتواند به خوش خدمتی به شاه ادامه بدهد، در سالهای بعد گروهی از دوستان و آشنایان خود را در ایران، اروپا و امریکا سازماندهی کرد. علی شهبازی با آنکه درجه نظامی بالایی نداشت، از جمله محافظان شخصی شاه و جزو باند علم بود. او درباره مأموریت این باند مینویسد: «باند علم کارشان این بود که خانمهای شوهردار و دختران بخت برگشته یا همسران و دختران کسانی را که میخواستند مقامی بگیرند برای شاه بیاورند. عدهای مأموریت داشتند که در خارج از کشور هنگام مسافرت برای او قبلاً همه چیز را آماده کنند. البته در اکثر مسافرتها اردشیر زاهدی، حسین دانشور، سرهنگ جهانبینی و مصطفی نامدار (سفیر شاه در اتریش) عهدهدار آوردن خانمهای متعدد بودند. از همه فعالتر محمود خوانساری بود که دختران دانشجوی ایرانی را میآورد. در مسافرت سوئیس دولو قاجار و خانم او مأمور این کار بودند. در مسافرتهای داخلی، آقای امیرقاسمی از ساواک و هرمز قریب و خسرو اکمل، داماد قریب این مأموریت را انجام میدادند. در تهران که هفتهای چهار روز این برنامه اجرا و انجام میشد. کامبیز آتابای و افسانه اویسی (رام) و خانم آراسته که مستقیماً با افسانه اویسی در دفتر کار علم کار میکردند و سلیمانی، عباسی و حسین حاج فرجی مسئول پذیرایی بودند. این برنامه گاهی در کاخ شهوند انجام میشد که مسئول آن ابوالفتح آتابای یا سلیمانی و جهانبینی مسئول تعیین مسیر و محافظت بودند و برنامه دور کردن سربازان و مأموران را آنها طراحی و اجرا میکردند.» او در جای دیگر از خاطراتش مینویسد:
«سلیمانی اهل بیرجند و از نزدیکان اسدالله علم بود که به پشتیبانی او نماینده مردم بیرجند در مجلس شد. سپس از این شغل استعفا کرد و وارد دار و دسته علم در دربار گردید و بساط عیاشی و شهوترانی برای محمدرضا مهیا میکرد. عده زیادی در این باند فساد فعالیت میکردند، از جمله سیروس پرتوی که از اسرائیل خانمهای زیبا میآورد که اینها در واقع جاسوسههایی بودند. افسانه اویسی که در تهران فعالیت میکرد، امیر متقی که در دانشگاه شیراز بود و کامبیز آتابای از انگلیس خانم میآورد، محمود خوانساری در سطح اروپا فعالیت میکرد و مصطفی نامدار که در اتریش سفیر بود از آنجا خانم میفرستاد. حسین دانشور، خانم دولو و... هم بودند، اما سلیمانی وظیفهاش این بود که اینها را با هم هماهنگ کند. محلهایی که اسدالله علم برای عیاشیهای شاه در نظر گرفته بود اینها بودند: منزل خودش، منزل ابوالفتح محوی در فرمانیه، کاخ شهوند، کاخ فرح آباد، خجیر، باغ ارم شیراز، منزل علم در بیرجند، جزیره کیش و باغ ملکآباد مشهد. به باند علم باید کسانی، چون ایادی، دکتر رام، محمود منصف، هرمز قریب و خسرو اکمل را نیز افزود.»
روسپیانی که به نام کار فرهنگی و هنری به ایران میآمدند!
یکی از شکارچیان باند علم در مورد شکار زنان خارجی که برای کارهای فرهنگی و هنری وارد ایران میشدند، مینویسد:
«محترماً به عرض عالی میرساند در هر ماه تعدادی هنرمندان خارجی برای اجرای برنامههای هنری در کابارههای «باکارا» و «شکوفهنو» به کشور شاهنشاهی ایران مسافرت مینمایند که در بین آنها افرادی وجود دارند که قابل پذیرش و جالبند و میتوان قبل از آنکه با ایرانیها آشنا شوند با آنها تماس گرفت و ترتیب شرفیابی آنان را داد تا چنانچه مورد پسند قرار گیرند به هر نحو که امر و مقرر میفرمایند دربارهشان عمل شود. به منظور رعایت اصول حفاظت و برای آن که افراد مورد نظر متوجه نشوند به حضور چه مقامی شرفیاب خواهند شد میتوان به آنها اظهار داشت که ترتیب ملاقات آنان با یکی از معاونان وزارت دربار شاهنشاهی داده میشود تا هر گاه مورد پسند واقع نگردیدند، ملاقات یک امر عادی و طبیعی جلوه کند. درباره کسانی که مورد پسند قرار میگیرند، به هر نحو که اراده فرمایند عمل خواهد شد و هر گاه شایسته بدانند مطالبی که صلاح باشد به آنها گفته میشود با اجرای برنامه معروضه چنانچه با تأکیداتی که خواهد شد احیاناً مطلبی را بازگو نمایند، انجام ملاقات با یکی از معاونان وزارت دربار شاهنشاهی که آن هم نام و شهرت و مشخصاتش معلوم نیست. در پیش هیچ کسی جلب توجهی نمیتواند بکند. اخذ هر گونه تصمیم بسته به نظر عالی است.» بنابراین یکی از وظایف و مأموریت اصلی اسدالله علم فراهم آوردن بساط عیش و نوش و شهوترانی محمدرضا شاه در سفر و حضر بود.
این خوشگذرانیها لازمه مملکت داری است!
فرح از رابطه نزدیک علم با شاه و برنامههای خلاف اخلاق آنها آگاهی کامل داشت و به همین دلیل رفتارش با علم خصمانه بود. علم بارها در خاطراتش به این نکته اشاره میکند که شهبانو به او بدبین است. علم برای اینکه فرح کمتر موی دماغ شاه شود، به انحای مختلف سفرهای داخلی و خارجی برای او ترتیب میداد. غالباً هم سعی میکرد در سفرهای شاه او را همراهی کند تا بتواند اسباب عیاشیهای شاه را برایش فراهم نماید. او در ۶ آبان ۱۳۵۳ در خاطراتش مینویسد: «شهبانو عازم سفری به شمال شرقی ایران شد و از شهرهای حاشیه کویر دیدن کرد. بعد رفتم میهمانی را که قرار است شاه امروز بعدازظهر ملاقات کند، ببینم. به نظرم آمد دخترک یا خل وضع است یا درست و حسابی مایه دردسر، شاید هم هر دو. به شاه هشدار دادم که مواظب باشد. سر شام مرا به کناری کشید و به من اطمینان داد که خیلی با احتیاط رفتار کرده است» و در جای دیگری مینویسد:
«امشب فقط من شام در پیشگاه شاه بودم. بسیار خوب بود. به ما خوش گذشت، میهمان خصوصی داشتم، خیلی شوخی کردیم.»
توجیهات علم برای انجام این اعمال ضداخلاقی هم جالب است. گاهی که شاه به دنبال اعتراضات فرح به علم میگفت که دارند در این کار افراط میکنند و اعمالشان منطقی نیست، علم میگفت این خوشگذرانیها لازمه مملکتداری است تا شاه بتواند ذهن خود را از فشارهای ناشی از انجام امور مملکتی رها کند و بهتر به اداره کشور بپردازد. او در خاطرات ۲ خرداد ۱۳۵۱ مینویسد: «شاه گفت خود ما هم که آخر قدری خوشگذرانی میکنیم، عرض کردم شاهنشاه هر هفته یکی دو ساعت وقت به این کار میدهید، غیر از آن است که فکر و ذکر شما همین باشد، اگر این کار را نکنید با این فشار روحی تلف میشوید.»
مصونیت قضایی برای روسپیان شاه و علم!
معشوقههای علم و شاه علاوه بر برخورداری از امکانات رفاهی و اقتصادی فراوان، مصونیت قضایی هم داشتند و هر جرمی که مرتکب میشدند، پیگیریهای دستگاه قضایی یا نظامی کشور توسط وزیر دربار خنثی میشد. از جمله یکی از معشوقههای علم با عابر پیادهای تصادف کرد و او را کشت، اما پیگیریهای رئیس شهربانی برای مجازات او به جایی نرسید و با احترام تمام، توسط علم بدرقه شد! از دیگر شیوههای تدارک ابزار و امکانات خوشگذرانی و عیاشی شاه توسط علم، واردات مشروبات گرانقیمت به خصوص از پاریس و مونتکارمو بود که مستقیماً از اروپا به آدرس وزیر دربار تهران پست میشد. شبنشینیهای پر هزینه هم از جمله برنامههای تفریحی دربار بود. در بعضی از این میهمانیها فقط دوستان نزدیک علم که اغلب آنها جزو همان باند شکار معروف بودند، دعوت میشدند. از جمله افسانه رام، سیروس پرتوی، امیر متقی، ابوالفتح آتابای، کامبیز آتابای، هرمز قریب، سلیمانی، سرهنگ جهانبینی، عباس حاج فرجی، حسین حاج فرجی، ابوالفتح محوی، خانم آراسته، اویسی، نصیری و...
بعضی از میهمانیها هم عمومیتر بود و علم حتی گاهی رقبای سیاسی خود را دعوت میکرد، از جمله عبدالکریم ایادی، منوچهر اقبال، هویدا، حسن امامی، جعفر شریف امامی، اردشیر زاهدی، نصرتالله معینیان، ارتشبد خاتمی، فرح، اشرف، جمشید اعلم، هوشنگ دولو، فیلیکس آقایان، هوشنگ انصاری، پرویز ثابتی و نصیری.
مفاسد دربار و درباریان مثنوی هفتاد من کاغذ است که در این مختصر نمیگنجد.