سرویس بین الملل جوان آنلاین: در حالی که رسانههای گوناگون به ویژه رسانه شایعه، مردم ایران را از اعمال تحریمهای پیش روی امریکا در ۱۳ آبان ماه میترسانند. این یادداشت ۳ دلیل عمده اقامه میکند مبنی بر اینکه تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران در نهایت به شرط کارامدی مدیریتی و هوشیاری افکار عمومی محکوم به شکست میشود. دلایل ارائه شده در ذیل این مطلب یک موضع گیری سیاسی یا شعار تبلیغاتی نیست؛ بلکه مبتنی بر استدلالها و دلایلی است که به ترتیب زیر مطرح میکنم.
۱-در داخل آمریکا به عنوان یک نظام کثرت گرای لیبرال مبتنی بر سرمایه داری؛ بخش دولتی و خصوصی از هم جدا هستند. شرکتها و بنگاههای مختلف در داخل ایالت متحده در دست بخش خصوصی هستند. از قضا بین ۸۵ % تا ۹۰% اقتصاد آمریکا یعنی بالغ بر ۱۵ هزار میلیارد دلار در دست بخش خصوصی است. بخش خصوصی در این کشور بر پایه منافع تعریف شده خود عمل میکند و لزوما با سیاستهای کوتاه مدت رئیس جمهور هماهنگی ندارد هر چند از آن تاثیر میپذیرد. در واقع این مقامات سیاسی در امریکا هستند که سیاستها و تصمیمهای خود را بر اساس منافع شرکتها و بنگاههای اقتصادی کوچک و بزرگ تنظیم میکنند تا از رای و حمایت آنها برخوردار باشند و از مفهوم دموکراسی هم چنین برداشتی دارند که به مرزهای پلاتوکراسی یا حاکمیت پول و سرمایه نزدیک میشود. بخش خصوصی در آمریکا لزوما موافق رویکردها و سیاستهای تحریمی دولت امریکا علیه ایران نیست. شاهد این ادعا برای مثال تحریمهای سال ۹۱ است که برخی شرکتها در آمریکا با لابی گری با مجلس سنا توانستند مجوز همکاری با برخی از شرکتها در ایران را بگیرند و به شراکت خود ادامه دهند. اما این اتفاق کاملا چراغ خاموش صورت گرفت. در حالی که پشتوانه تحریمهای سال ۹۱ شورای امنیت سازمان ملل بود و تخطی از آن هزینه زیادی داشت، اما در این دوره تحریمها یکجانبه و کاملا غیر منصفانه و غیر حقوقی است که نشانه آن هم قرار موقت دادگاه بین المللی لاهه علیه آن است؛ بنابراین در دوره جدید هم احتملا شاهد چنین رویکردی از جانب شرکتها و بنگاههای امریکایی با واسطه و بی واسطه خواهیم بود، به شرط آن که خودمان سنگ جلو پای سرمایه گذاران پرتاب نکنیم و با شعارهای ظاهرا انقلابی آب به آسیاب سرسختترین دشمن انقلاب نریزیم. تجارب گذشته نشان داده سهام داران و مدیران شرکتهای امریکایی منافع خود را در گرو ماجراجوییهای ایدئولوژیک ترامپ قرار نمیدهند. در حوزه دولت امریکا هم ما با یک جریان یکدست مواجه نیستیم بلکه دست کم دو جریان اصلی در نظام سیاسی امریکا وجود دارند که یکی از جریانها موافق تحریمهای دولت آمریکا نیست که بیشتر در بدنه کارشناسی وزارت امور خارجه امریکا هستند. آنها با تحریمها موافق نیستند، زیرا آنها نگاه کارشناسی و تخصصی نسبت به موضوع تحریمها دارند و تحریم ایران را محروم کردن ذی نفعان امریکایی از بازار ایران میدانند. اما جریان دیگر ترامپ و اطرفیان او هستند که مردم ایران راتحت القائات اسرائیل هدف قرار دادهاند، اما نمیتوانند تحریمها را به صورت دراز مدت ادامه دهند، چون ایران توان مقابله با آنها را به اشکال مختلف دارد.
۲- اتحادیه اروپا هم یکی از عواملی است که باعث میشود تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران در نهایت محکوم به شکست شود. اتحادیه اروپا و کشورهای مهم اروپایی به شکل بی سابقهای در این دوره با تحریمها مقابله کرده و به دنبال ایجاد ساز و کاری برای دور زدن تحریمهای آمریکایی است. جلسه روسای کشورهای اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل با حضور ترامپ را کم اهمیت ندانید که حتی ترزا می، نخست وزیر انگلستان نیز که طبیعتا متحد راهبردی امریکا است چندان با ترامپ همسو نبود. در گذشته چنین شکافی میان اروپا و آمریکا در قبال ایران وجود نداشت. وقتی خود دولتهای اروپایی و اتحادیه اروپا چنین موضعی در قبال تحریمها دارند، طبیعتا شرکتها و بنگاههای اروپایی، زودتر تحریمها رو دور خواهند زد و همکاریهای اقتصادی خود را با ایران ادامه خواهند داد از این رو با ایجاد کانال مبادلات مالی تحریمهای امریکا را کم اثر خواهند کرد. نقش چین و هند و روسیه در کم اثرسازی تحریمهای امریکا دیگر نیاز به استدلال ندارد.
تازه باید توجه داشت آنچه به عنوان مواضع اروپاییها اعلام میشود بخشی از واقعیت است به عبارت دیگر کشورها و بنگاهای اروپایی سعی نمیکنند با موضع گیریهای ضد آمریکایی، ایالت متحده را علیه خود تحریک نکنند. اما در عمل حتما جلوتر اقدام خواهند کرد و تحریمها را کم اثر خواهند کرد.
۳- نکته سوم به خود ایران بر میگردد که موجب محکوم به شکست شدن تحریمهای جدید آمریکا میشود. در ایران بخش خصوصی و دولتی، هیچ گاه با همراهی و حتی بی تفاوتی آمریکا مواجه نبوده و همیشه با کارشکنی و دشمنی آمریکا مواجه بوده و سابقه طولانی حداقل ۴۰ ساله دارد نکته جالب این است که بر خلاف تصور عمومی قبل از انقلاب هم حتی آزار و اذیتهای این امریکا علیه مردم ایران وجود داشته است.
ایران در مقابل تحریمهای آمریکا زخم خورده و آب دیده است و راه نجات خود را از این تحریمها یاد گرفته است. دولتهای مختلف در ایالات متحده آمریکا هر چند سیاستهای متفاوتی در قبال ایران اتخاذ کردند، اما همه آنها اعم از جمهوریخواه و دموکرات تحت تاثیر لابیهای متنفذ ضد ایرانی "عربی و عبری" رویکرد خصمانهای داشتند. البته این نگاه؛ تفاوت دولتها و روسای جمهور را نفی نمیکند. برای مثال اوباما و ترامپ هر دو سیاست چماق و هویج را علیه ایران اجرا کردند، اما اوباما سعی کرد هویج برجام را برجستهتر از چماق تحریم کند، اما ترامپ فقط چماق را بلند کرده است. در حالی که دولتی در آمریکا میتواند ایران را تحت تاثیر قرار دهد که سیاست چماق و هویج را کنار گذاشته و در واقع سیاست اهدای کیک بزرگ بابت تاوان بیش از نیم قرن ظلم و ستم علیه مردم ایران اجرا کند. اما متاسفانه این نگاه و رویکرد در آمریکا هر چند پایگاهی دارد، اما هنوز در حاشیه قرار گرفته و تحت تاثیر سیاستهای خصمانه لابیهای فعال در آمریکا اجرا نشده است و متاسفانه لابیهای ایران دوست هم نتوانستند نقش موثری در خنثی سازی آن ایفا کنند. با توجه به این دلایل میتوان نتیجه گرفت که سیاستهای خصمانه آمریکا آن چنان که تصور میکنند بر ایران تاثیر گذار نخواهد بود. البته این پیش بینی منوط به حفظ یکپارچگی داخلی، ارتقای کارامدی مدیریتی، تعامل خوب و سازنده در روابط بین الملل، دیپلماسی فعال رسانهای و عمومی و اقناع افکار عمومی داخل ایران است.