
زلزله كرمانشاه و جان باختن حدود 450 نفر از هموطنانمان در جريان آن جراحتي بر دلهايمان گذاشت كه اندوه آن را فراموش نخواهيم كرد. همان طور كه اندوه بازماندگان از زلزله بويينزهرا، بم، منجيل، حادثه پلاسكو، معدن آزاد شهر و حوادث ديگر كه منجر به جان باختن افرادي بيگناه شد را فراموش نكرديم. بازماندگان از زلزله به جز از دست دادن عزيزانشان درد جانكاه ديگري هم دارند و آن ابهام در آيندهاي است كه پيش چشمان غمزدهشان قرار گرفته است. حقيقت امر اين است كه اين افراد نبايد جز اندوه از دست دادن كسانشان اندوهي ديگر داشته باشند. بايد خانههاي ويران شدهشان بنا و غم از دست دادن عزيزانشان تسلي داده شود. تا زمان بنا شدن خانههايشان هم در محلي امن اسكان داده شوند.
پرسش اصلي اين است كه عمل به اين حرف متوجه چه سازمان يا نهادي است؟ بيترديد مسئوليت آن متوجه دولت است؛ چراكه همه دولتها با رأي همين مردم رسميت پيدا ميكنند و به حيات خود ادامه ميدهند بنابراين در زماني كه جشن پيروزي ميگيرند بايد به ياد داشته باشند كه چنين مواقعي بايد در كنار مردمي باشند كه اعتماد آنها به دولتشان اعتبار بخشيده است نه اينكه در محل حادثه حاضر شوند و از بلندي خودرويامنشان براي دردمندان دست تكان دهند. همچنين وقتي اين موضوع را در كنار مشاهدات همكاران خبريمان در گزارشهاي ميداني قرار ميدهيم متوجه ميشويم كه از حرف تا عمل فاصله زيادي وجود دارد. بينظمي، بيمديريتي و سرگرداني در مديريت بحران اين روزها در مناطق زلزله زده بيداد ميكند.
جان باختن گروهي مردم در قطارها، ساختمانها، اتوبوسها و شهرها هنوز دولتهاي بحرانزده ما را مدير نكرده است از همين روست كه بسياري از مردم به صورت خودجوش دست به كار شده و كمكهاي جمعآوري شده را خودشان به نقاط حادثه خيز منتقل كرده و بين آسيب ديدگان توزيع ميكنند؛ چراكه به رفتار دولتمردان اعتماد ندارند. مرد زخمي كه فرزندانش را در زلزله از دست داده و خانه خراب شده را چه كسي ميتواند تسلي دهد؟ آيا ميشود اين مرد را تسلي داد؟ چند روز از واقعه سخت گذشته اما تاكنون امدادگري پايش به روستايي كه او زندگي ميكند باز نشده است. وقتي علت را جويا ميشوي پاسخ ميشنوي كه گستره حادثه زياد است.
رهبر انقلاب بعد از وقوع حادثه همه دستگاههاي كشور را براي كمك به آسيبديدگان بسيج كرده است. جالب اين است با وجود اينكه همه پاي كار آمدهاند، همه آسيب ديدگان از وضعيت امدادرساني گلايه دارند كه دليلش همان بحرانزدگي در وضعيت امداد است.
همه ما در غم از دست دادن عزيزانمان سوگوار شدهايم. كساني داشتهايم كه در همان لحظه كنارمان بوده و تسليمان دادهاند، اما زلزله كرمانشاه داغداراني دارد كه تسلي خاطر ندارند. نه خانهاي براي زندگي، نه پتويي براي سرماي شب، نه غذاي برخوردن و آبي براي شستشو و دستي كه كمكهاي انبوه رسيده به كرمانشاه را به دستش برساند. در حالي كه دولتها مدام در حال آمد و شد هستند حوادث ناگوار هم در حال بروز هستند. آنچه كه تاكنون از التيام بخشي دولتها براي آسيب ديدگان به جا مانده، زخمهايي است كه همچنان التيام نيافته است.