اما آنچه من امروز ميبينم يك جوان تكيده و لاغر با وضعيتي به هم ريخته، موهايي آشفته و سر و وضعي شلخته است كه اعتياد از سر و رويش ميبارد.
ديدن نادر در اين وضعيت برايم خيلي سخت و زجرآور است اما وقتي خوب به گذشته او و فضاي خانوادهاي كه نادر در او بزرگ شده است فكر ميكنم تا حدي البته فقط تا حدي به او حق ميدهم. فكر ميكنم بيشتر از اينكه نادر مقصر باشد پدر نادر مقصر است با آن اخلاق تند و رفتارهاي زنندهاش كه فضاي خانه را حسابي متشنج ميكرد.
با نادر همسايه ديوار به ديوار بوديم، از روزي كه يادم ميآيد تا 17- 16 سال پيش و حالا بعد از 15 سال به جاي آن پسربچه باهوش و استعداد كه شرارتهاي كودكياش استعدادهاي او را بيشتر نمايان ميكرد يك فرد گرفتار در بلاي خانمانسوز اعتياد را ميبينم.
نادر تنها يك نمونه است. يك نمونه از آدمهايي كه رفتارهاي زشت و زننده پدر و اخلاق بد او كتكهاي گاه و بيگاه و سختگيريهاي نابجاي او باعث شده تا حالا هر سه فرزند پسرش يكي پس از ديگري وضعيت اسفباري داشته باشند. نميخواهم بگويم نادر و برادرهايش مقصر نيستند، حتماً مقصرند اما نميدانم چرا مدام در ذهنم اين موضوع شكل ميگيرد كه پدر نادر مقصر اصلي و متهم رديف اول است.
حالا بماند كه اخلاق بد و رفتارهاي زشت اين همسايه بداخلاق باعث شده حالا كه به اين سن رسيده و دارد به پيري نزديك و نزديكتر ميشود كسي سراغي از او نميگيرد. تنها كسي كه كنار اوست مادر نادراست كه البته به ناچار زندگي در كنار اين شوهر بداخلاق را ادامه ميدهد. در بررسيهاي صورت گرفته در حوزه اعتياد به اين موضوع اشاره شده كه روابط عاطفي والدين و فرزندان يكي از مهمترين عوامل پيشگيري از اعتياد است.
به عبارت ديگر هرچقدر فضا و محيط خانواده يك محيط متشنج و به دور از روابط عاطفي بين والدين و فرزندان باشد خطر آلوده شدن فرزندان به بلاي خانمانسوز اعتياد بيشتر و بيشتر ميشود. شايد براي همين است كه روانشناسان و پژوهشگران حوزه اعتياد بر نقش والدين و تأثير روابط عاطفي آنها با فرزندانشان در پيشگيري از اعتياد تأكيد فراواني دارند و تاكنون مقالات بسيار زيادي در اين حوزه منتشر شده است.
به عقيده پژوهشگران اگر نيم نگاهي به پيامدها و عوارض اعتياد به مواد مخدّر بيندازيم خواهيم ديد كه پيامدهاي اعتياد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادي، اجتماعي، رواني و جسمي در برميگيرد كه در زمينه اجتماعي ميتوان به عوارضي مانند بيتوجهي به مقرّرات جامعه، ضعف نيروي كار جامعه، بينظمي و بياعتمادي در جامعه، ضعف بنياد خانواده، افزايش انحرافاتي مانند دزدي، فحشا و تكديگري اشاره كرد.
اما دقيقترش اين است زماني كه صحبت از اعتياد به ميان ميآيد علل گرايش به اعتياد را ميتوان در سه حيطه فردي، اجتماعي و خانوادگي بررسي كرد كه مشكلات رواني، كنجكاوي، ضعف اراده، فرار از زندگي تكراري، انگيزههاي درماني و شخصيت نابهنجار فرد مهمترين علل فردي گرايش به اعتياد است. اما در قسمت علل خانوادگي ميتوان به كمبود محبت در خانواده، تبعيض بين فرزندان، آزادي بيحد، محدود كردن بيحد فرزندان، رفاه بيحد اقتصادي در خانواده، فقر و نابسامانيهاي خانواده اشاره كرد.
محيط خشن خانوادگي و جو به هم ريخته يك خانواده و رفتارهاي زننده پدر و مادرها و عدم برخورداري از يك رابطه عاطفي بين والدين وفرزندان ميتواند زمينهساز گرايش افراد به اعتياد باشد.
در حقيقت اين پدر و مادر هستند كه با رفتارهاي شايسته و تربيت مناسب خود ميتوانند زمينه رشد و تعالي فرزندان را فراهم كنند و در اين ميان به طور حتم اگر پدر و مادري وظايف خود را به درستي انجام ندهند و تربيت فرزندان را تنها در تنبيه و كتك زدن او بدانند خواسته يا ناخواسته متهم به زمينهسازي بروز مشكلات و ناهنجاريهاي اجتماعي براي فرزندان خود هستند.
پژوهشگران حوزه اعتياد بر اين اعتقادند كه خانواده با فراهم ساختن فرصتهاي اجتماعي براي نوجوانان، عزت نفس آنها را افزايش ميدهد و از گرايش آنها به رفتارهاي ناشايست جلوگيري ميكند. همچنين ميزان حمايت خانواده از نوجوانان و پاسخ دادن به نياز تعلق داشتن آنها، عامل مهمي در كنترل ناهنجاريهاي رفتاري آنها به شمار ميآيد.
تنبيه بدني زمينهساز گرايش به اعتيادبه اعتقاد پژوهشگران يكي از عوامل گرايش به اعتياد، خانوادههاي آسيبپذير هستند، مانند خانوادههاي از هم گسيخته، سختگير، سهلگير، معتاد و نابسامان. پژوهشها نشان ميدهد كه مسائل عاطفي - خانوادگي از علل مهم اعتياد و عواملي چون عزتنفس و كارايي فردي پايين و همچنين مشكلات خانوادگي، اجتماعي، فرهنگي و ساير علل گرايش به مواد اعتيادآور مورد تأكيد است.
پژوهشگران در زمينه خانواده و اعتياد، مصرف مواد اعتيادآور توسط والدين، آشفتگيهاي عاطفي و خانوادگي، روابط سرد عاطفي خانوادگي، بياعتنايي و بيتوجهي والدين، حمايت نكردن هيجاني و عاطفي والدين، رفتار اقتدارآميز و خصمانه و تساهل افراطي والدين، رفتار نادرست و اعتياد والدين و كنترل شديد بر رفتار افراد خانواده را عوامل مؤثر در ايجاد اعتياد گزارش كردهاند. از سوي ديگر يافتههاي پژوهشها نشان ميدهد به طور كلي بزهكاران و معتادان در خانوادههاي سهلانگار، نامتعادل يا بياندازه سختگير رشد كردهاند كه در آنها والدين براي برقراري انضباط، غالباً به تنبيههاي بدني متوسل ميشدهاند. با افزايش احساس ناامني در كانون خانواده، نگرش فرزندان به مواد مخدر مثبتتر شده است. در اين شرايط رفتار والدين با فرزندان، بيتوجه، بدون محبت، خشونتآميز و توأم با فقدان رابطه عاطفي بين آنها بوده است. اغلب اين خانوادهها از هم پاشيده و نابسامان بودهاند. بررسيهاي انجام گرفته در زمينه علل اعتياد نشان ميدهد كه كمبودهاي عاطفي و عدم توجه به نيازهاي فرزندان از علل مهم اعتياد فرزندان است. در حقيقت اگر نيازهاي عاطفي فرزندان از سوي خانواده به صورت صحيح و مطلوب ارضا نشود، ممكن است فرزندان به اعتياد و مواد مخدر روي آورند.
دو نمونه عينياگرچه ابتداي گزارش از وضعيت نادر و مهمترين علل گرايش او به اعتياد گفته شد اما براي روشنتر شدن هرچه بيشتر نقش والدين و تاثير روابط عاطفي در گرايش يا عدم گرايش فرزندان دو نمونه عيني را نيز با هم مرور ميكنيم.
احمد فردي است كه چند سال با موا مخدر درگير بود و به قول خودش مواد تمام زندگياش را از او گرفت و حالا او بعد از اينكه موفق شد اعتياد را ترك كند تصميم جدي گرفته است تا زندگياش را از نو بسازد. وقتي با احمد صحبت ميكنم دلايل و علل گوناگوني را در خصوص اعتيادش ذكر ميكند اما از يك نكته هيچگاه به سادگي نميتواند بگذرد و آن هم نقش پدر و مادرش در معتاد شدنش است.
احمد ميگويد: ما پنج خواهر و برادر هستيم اما والدين ما هيچ وقت نتوانستند يك رابطه عاطفي مناسب با فرزندان خود برقرار كنند و مشكل زماني حادتر شد كه در همان دوران كودكي شاهد طلاق والدين خود بوديم و من كه مجبور بودم با پدرم زندگي كنم هيچگاه نتوانستم محبت پدري را احساس كنم و آنچه از پدر به ياد دارم كمربندي بود كه گاه و بيگاه تنم را نوازش ميداد!
احمد كه از مرور خاطرات دوران كودكي و نوجوانياش با ناراحتي ياد ميكند ادامه ميدهد: شايد باورتان نشود اما هنوز هم وقتي بعد از گذشت سالها رفتارهاي خشن پدرم را به ياد ميآورم حال بدي به من دست ميدهد و هنوز احساس ميكنم جاي سيلي پدردرد ميكند.
وي ميافزايد: اين رفتارهاي نامناسب باعث شد تا به دنبال برآورده كردن نيازهاي عاطفي خود در محيط بيرون خانه با دوستان نااهل آشنا شوم و همين دوستي و رفاقت با اين آدمها باعث شدوقتي به خودم بيايم كه ديگر رسماً يك معتاد شده بودم. البته ابتدا مواد مخدر سنتي استفاده ميكردم و هر بارهم قصد داشتم تا مصرف مواد را ترك كنم اما موفق نميشدم حتي ازدواج هم باعث نشد بتوانم اعتيادم را ترك كنم، براي همين طولي نكشيد كه اين ازدواج به بن بست رسيد و من شده بودم يك معتاد كه حالا مواد مخدر صنعتي مصرف ميكند و كريستال شده بود تمام زندگيام.
احمد ميافزايد: خدا به من خيلي لطف دارد كه توانستم اعتيادم را ترك كنم و حالا آمدهام تا زندگيام را دوباره بسازم. زندگي كه خودخواهيهاي پدر و جا خالي كردنهاي مادر از زير بار زندگي آن را تباه كرده بود.
عاطفه دختر جواني است كه او نيز به اعتياد آلوده شده و حالا در مركز بازپروري براي ترك اعتياد مدت زيادي است رفت و آمد دارد. او ميگويد: من يك دختر هستم دختر هم كه همه ميدانند بابايي است اما من هيچ خاطره خوبي از پدرم ندارم و البته از مادرم هم همين طور. عاطفه ميگويد: پدرم اخلاق خاصي داشت. بيش از حد سختگيري كرده و هميشه فكر ميكرد اگر من بروم بيرون ممكن است خطري من را تهديد كند. براي همين زياد اجازه رفت و آمد به من نميداد. شايد باورتان نشود بعد از اينكه راهنمايي را تمام كردم حتي ديگر اجازه نداد به مدرسه بروم. عاطفه ميافزايد: در اين شرايط يك دختر درد دلهايش را به مادرش ميگويد اما مادر هم دست كمي از پدر نداشت و بيشتر به خودش و زندگياش اهميت ميداد. اين رفتارها باعث شد تا وقتي هنوز 16 سالم بود مخفيانه با پسري آشنا شوم كه حداقل 10 سال از من بزرگتر بود. طولي نكشيد كه پدرم متوجه اين رابطه شد و مرا به باد كتك گرفت براي همين يك روز با هم نقشه فرار از خانه را كشيديم و يك روز صبح كه ازخانه زدم بيرون ديگر به خانه برنگشتم و با همان پسر راهي يكي از شهرهاي شمال شدم.
وي ميافزايد: به شمال كه رسيديم چند روزي را با هم خوش بوديم اما يك روز پسرك گندزد به هرچه عشق و عاشقي است. تازه آنجا بود كه فهميدم در چه چاهي افتادهام. چارهاي نداشتم جز اينكه آواره كوچه و خيابان شدم، طولي نكشيد كه خودم را در پاتوق معتادها و كارتن خوابها يافتم و وقتي به خودم آمدم شده بودم يك معتاد تمام عيار. حالا آمدهام ترك كنم. اما هنوز هم ميگويم پدر و مادرم را نميبخشم. آنها مقصر اعتياد من هستند.
آغوش والدين، سنگر اعتيادصحبتهاي اين دو دختر و پسر اگرچه تلخ و رنج آور است اما حكايت از واقعيتي انكارناپذير دارد و آن هم تأثير روابط عاطفي والدين و فرزندان در پيشگيري از اعتياد است.
روابطي كه به عقيده كارشناسان يك سد محكم در برابر اعتياد است و در همين زمينه وقتي با دكتر عليرضا بيدخوري روانشناس و مشاور خانواده صحبت ميكنم از آغوش پر مهر والدين به عنوان يك سنگر مهم و بزرگ در برابر اعتياد نام ميبرد و ميگويد:«هيچ چيزي تأثيرگذارتر از رابطه عاطفي والدين در جلوگيري از ناهنجاريهاي اجتماعي از جمله اعتياد نيست.»
بيدخوري بيان ميدارد: «در اين خصوص تحقيقات بسيار زيادي صورت گرفته كه تمامي آنها نشان دهنده اين است كه هرچقدر رفتار والدين با فرزندانشان رفتار مسالمتآميز، محبت آميز و عاطفي باشد زمينه گرايش فرزندان به ناهنجاريهاي اجتماعي از جمله اعتياد تا حد بسيار زياد و چشمگيري كاهش مييابد.»
وي اضافه ميكند:«در اين ميان رفتار پدر به دليل نقش مهمي كه در خانواده دارد از تأثير بيشتري برخوردار است و زماني كه يك پدر به بدترين شكل ممكن و به سبك قرون وسطي با فرزند خود رفتار ميكند و تربيت فرزند را در كتك زدن و تنبيه ميبيند نبايد انتظار داشته باشد كه آينده اين فرزند يك آينده درخشان باشد.»
بيدخوري ميافزايد:«وقتي نوجوان در محيط خانه نتواند يك رابطه گرم و عاطفي با والدين خود داشته باشد كه سنگ صبور و پشتيبان او در سختيهاي زندگي باشند به ناچار اين دختر يا پسر نوجوان در بيرون از محيط خانه محبت و رابطه عاطفي را جستوجو ميكند و در اين ميان اين احتمال وجود دارد كه به اولين لبخند جواب دهد، لبخندي كه ميتواند لبخند يك گرگ باشد.»
اين روانشناس ميگويد:«برخي از رفتارهاي به ظاهر ساده از تاثير بسزايي برخوردار است و به عنوان مثال بررسيها نشان ميدهد نوازش كردن، در آغوش كشيدن و بوسيدن فرزندان توسط والدين به طور حتم نقش بسيار تأثيرگذاري در جلوگيري از آلوده شدن آنها به اعتياد يا ديگر ناهنجاريهاي اجتماعي دارد.»